۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۶ : ۰۰
کدام یک از کارهای خوب شما قبول است؟
شما
از ابتدای عمر نماز خوانده اید و روزه گرفته اید و صد کار خوب دیگر انجام
داده اید؛ کدامشان قبول است؟ امیرالمومنین یک فرمایشی از پیغمبر نقل می
کنند؛ ایشان فرمودند:« یا عَلی! ثـَلاثٌ مـَنْ لـَمْ یَکـُنَّ فیهِ لـَمْ
یَقـُم لـَهُ عَمَلٌ» سه چیز است که اگر کسی آنها را نداشته باشد هیچ عملی
از او برپا نخواهد بود.
شما مانعی از پرواز نداشته باش و وسایل
پرواز را داشته باش، آنجایی که بایستی پرواز کنی، پرواز خواهی کرد؛ حالا در
این روایت این مطلب را فرموده؛ مشکل پرواز چیست؟ آقا این است که من گناه
می کنم؛ گناه مانع است؛ مانع دوم نتایجی است که از گذشته از این اعمال برای
من مانده است؛ من چون تند خو بوده ام صدتا دل سوزانده ام؛ باید تمام آن دل
هایی که سوخته معالجه شود.
حالا اگر اینها نباشد، عملی که شما
انجام می دهید، توانایی این را خواهد داشت که شما را حرکت بدهد؛ نمازی که
میخوانید میتواند شما را تکان دهد؛ ما هم خیلی وقت است نماز می خوانیم؛
یک بار هم احساس یک تکان و حرکت نداشته ایم؛ مثلا می فرمایند نماز معراج
است؛ خب کجاست؟
حضرت صدیقه طاهره وقتی به مسجد تشریف آوردند
فرمودند: نماز برای مداوای کبر است؛ خب کبر من هیچ فرقی نکرد؛ نماز من اثر
مداوا کنندگی نداشت؛ خب برای اینکه بتواند اثر مداوا کنندگی داشته باشد،
باید این موارد باشد؛ «وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعاصى اللهِ» آدم باید یک
پرهیزی داشته باشد؛ من توانایی دارم در برابر یک هوس بزرگ بایستم؛ حالا به
راحتی یا به سختی؛ در هر صورت من تن به این هوس و گناه نمی دهم؛ این نیاز
به یک توانایی دارد.
هر مقدار که نماز، نماز بود به همان مقدار می تواند مرا از بدی حفظ کند
هرمقدار
که نماز آدم خوب باشد به همان مقدار توانایی پرهیز پیدا می کند؛ هر مقدار
که آدم نمازش را درست بخواند، به هر درجه ای که درست بخواند، توانایی اش
بالا می رود؛ هر مقدار که این نماز، نماز بود به همان مقدار می تواند مرا
از بدی حفظ کند؛ هرچه آدم به نمازش بهای بیشتری بدهد و برای نمازش از یک
چیزهایی بگذرد تاثیرش بیشتر است.
بعد در ادامه می فرماید: «وَ
عِلـْمٌ یَرُدّ بـِهِ جَهْلَ السَفیه» معمولا در دستورات شرعی عقل در مقابل
جهل قرار می گیرد؛ علم لغت است و فرقی ندارد؛ عقل در مقابل جهل است،
معنایش این است که نام تمام صفات خوب عقل است؛ این علم هم به همان معناست؛
در واقع من اطلاعاتی دارم که علم من است؛ اطلاعات هیچ وقت جلوی گناه را نمی
گیرد؛ خود اطلاعات جلوی گناه را نمی گیرد؛ اطلاعات فقط به ما نشان می دهد
که این کار گناه است و آن کار نیست.
اطلاعات نیرو نیست
یک
چیز دیگری است که آنجا گفتند نامش عقل است؛ عقل یعنی آن نیروهای خوب
درونی؛ اطلاعات نیرو نیست؛ یک نیرو در مقابل جهل لازم است؛ در مقابل نیرو
با نیرویی از جنس خودش می توان مقابله کرد؛ اطلاعات از نوع نیروهای غرایز
نیست؛ اطلاعات من از رساله توانایی مقابله با یک چیزی از جنس خودش را دارد؛
دانستن و اطلاعات کتابی نمی تواند جلوی هوا و هوسی که من را به آتش کشانده
بگیرد.
انسان باید از خدا بترسد یا مثلا از حساب و کتاب بترسد
تا بتواند با آن هوا و هوس مقابله کند؛ مثلا با خود فکر کند من دارم این
کار را می کنم فردا چه جوابی بدهم؟ این ترس می تواند جلوی آن هوا و هوس را
بگیرد؛ ایمان هم از همان جنس است و متعالی آن است؛ ایمان می تواند جلوی همه
آنها را بگیرد؛ سومی هم از همان چیزی است که عرض کردیم؛ «وَ عَقلٌ یُدارى
بـِهِ النـّاسَ » عقلی که به وسلیه آن با جهل مقابله کند؛ عقلی که به وسیله
آن با مردم مدارا کند؛ رفتار خوب داشته باشد.
آدمی که گناه می کند، عامل تخریب دارد
اگر
من با پدر و مادر مدارا نکنم اعمالم از بین می رود؛ مثلا یک پدر و مادری
هستند که خیلی هم تند و بد اخلاق اند؛ من چکار کنم؟ من هم با پدر و مادر بد
اخلاق، بد اخلاقی کنم؟ او که بد اخلاقی کند دارد خودش را می سوزاند؛ اما
اگر من بد اخلاقی کنم، ده برابر دارم خودم را می سوزانم؛ فرق پدر و مادر با
فرزند این است.
بنابراین آدم نیاز به یک عقلی دارد؛ یعنی یک
نیروی درونی که با آن بتواند با مردم مدارا کند؛ پس اعمالی که دارم بر این
فرض می ماند که عواملی برای تخریب آنها نداشته باشم؛ اگر آدم با مردم بد
رفتار کند، عاملی دارد برای تخریب اعمال خودش؛ آدمی که گناه می کند، عامل
تخریب دارد؛ دائما دارد اعمال خوب خودش را تخریب می کند.
انسان
باید گناهانش را ترک کند؛ یک وقت به گناهان کبیره می پردازیم مانند دروغ و
تهمت و غیبت و یک وقتی هم بالاتر از این می رویم و به اخلاقیات می رسیم؛
اخلاقی که آدم باید با آن با مردم معاشرت کند؛ اگر آن اخلاق خوبی است و در
برابر بدی مردم، بدی نمی کند و در برابر همه انواع رفتارهای آنها صحیح عمل
می کند، هر عملی که بکند، برایش می ماند؛ کار عمل خوب هم این است که انسان
را پرواز می دهد.
یک جایی از اینجاها کم داریم؛ اخلاقمان خوب
نیست؛ در مقابل بدی، بدی می کنیم؛ خوش اخلاق و خوش رفتار نیستیم یا خدایی
نکرده از گوشه و کنار اعمالمان گناهان ریز می ریزد؛ گاهی هم هست که آدم یک
کارهایی می کند که هنوز خودش به دلیل کافی نبودن اطلاعات نمی داند این کار
گناه است؛ عرض کردم آن اطلاعات اینجا به درد می خورد؛ وقتی ما درس می
خوانیم، در اینجا به درد می خورد که کاری را ندانسته انجام ندهیم که آن
ندانستن گریبانمان را بگیرد.
منبع:دانشجو
211008