امام حسين(ع) درقنوت چه دعایی می کرد؟
...ومن به سبب تعليم تومي دانم آن(حقايق واسراري) راكه دربرابرارايه آن به من ،وپناهنده ساختن من به آن،تنها تو(پسنديده و) موردسپاسم هستي.
عقیق:اَللّهْمﱡمنك البدءولك المشيه،ولك الحول ولك القوه ،وانت الله الذي لااله
الا انت ،جعلت قلوب اولياﺌك مسكنا لمشيتك ،ومكمنا لارادتك،وجعلت عقولهم
مناصباوامرك ونواهيك ،فانت اذاشت ماتشاءحركت من اسرارهم كوامن ما ابطنت
فيهم ،وابدات من ارادتك علي السنتهم ما افهمتهم به عنك في عقودهم بعقول
تدعوك وتدعواليك بحقاﺌق ما منحتهم به ،واني لاعلم مما علمتني مماانت
المشكور علي ما منه اريتني،واليه آويتني.
اللهم واني مع ذلك كله
عاﺌذبك،لاﺌذبحولك وقوتك ،راض بحكمك الذي سقتهالي في علمك،جاربحيث اجريتني
،قاصدمااممتني ،غير ضنين بنفسي فيما يرضيك عني اذبه قد رضيتني،ولاقاصربجهدي
عمااليه ندبتني،مسارع لماعرفتني ،شارع فيمااشرعتني،مستبصره في ما
بصرتني،مراع ما ارعيتني فلاتخلني من رعايتك ولاتخرجني من عنايتك ولا تقعدني
عن حولك ولا تخرجني عن مقصدانال به ارادتك ،واجعل علي البصيره مدرجتي،وعلي
الهدايه محجتي ،وعلي الرشاد مسلكي،حتي تنيلني وتنيل بي امنيتي ،وتحل بي
علي ما به اردتني ،وله خلقتني ،واليه اويتني،واعذاولياءك من الافتتان
بي،وفتنهم برحمتك لرحمتك في نعمتك تفتين الاجتناء،والاستخلاص بسلوك طريقتي
،واتباع منهجي،والحقني بالصالحين من آبايي وذوي رحمي.
بارالها!
آغاز همه ازتوست .ومشيت (نافذة درهمة قلمرو آفرينش )ازآن توست،وهمةجنبشها
وتوانمنديها براي توست ،وتويي آن ذات كامل يگانه اي كه هيچ معبود به حقي
جزتونيست ،دلهاي اولياﺋت رااقامتگاه مشيت خود وكمينگاه اراده خويش ساخته اي
،وانديشه هاي آنان راپايگاههاي اوامر ونواهي خود قرارداده اي ،پس هر گاه
خواسته هاي خودرابخواهي (اجراكني)،ازباطن آنان آن نهفته (بصيرت وهمت)ها
راكه پوشيده داشته اي به جنبش آوري واز ارادةخود آنچه را كه
درپيمانهاي(فطري)به آنان آموخته اي برزبانشان ـ بواسطةانديشه هايي كه
تورامي خوانند وبا حقايق عطيه هاي توبه سوي تودعوت مي كنند ـ آشكار نمايي
.ومن به سبب تعليم تومي دانم آن(حقايق واسراري) راكه دربرابرارايه آن به من
،وپناهنده ساختن من به آن،تنها تو(پسنديده و) موردسپاسم هستي.
بار
الها !بااين همه باز به توپناه مي برم ،ودست به دامن حول وقوة تو مي شوم
،باآن داوريي كه درعلم خود آن رابه سوي من رانده اي خشنودم،به همانگونه كه
مرا به جريان انداخته اي در جريانم ،آنچه را تو از من منظور داشته اي قصد
مي كنم ،در آنچه تو را از من خشنود سازد بخل نمي ورزم ،زيرا آن را تو
خوشايندم ساخته اي ، وتلاش خود را از آنچه مرا به آن فرا خوانده اي دريغ
نمي دارم ،به آن اهداف بلندي كه به من شناسانده اي شتاب مي گيرم،در آن راهي
كه مرا روشن ساخته ايره مي پويم،در آن آييني كه مرابصيرت بخشيده اي روشنم،
آنچه را كه به نگهداري آن مرا واداشته اي نگهبانم،پس مرا از نگهداري خود
،به خويش مسپار واز حوزة عنايت خود بيرون ميفكن واز حول(وتوانبخشي)خود پس
ميانداز ،واز آن مقصدي كه با آن به خواسته تو مي رسم خارج مسازوراه كمالم
رابصيرت قرارده ،وهدف نهايي خلقتم را بر هدايت خودبناكن ،وراه وروشم
رابررشد ،بنيان گذار تا (بدينوسيله ) مرابه آرزويم وآرزويم را به من برساني
،ومرا به آن (قله بلند قرب وكمال ) كه از من خواسته اي وبراي آن آفريده اي
وبه آن پناهم داده اي ،فرود آوري.
خدايا! اولياءخودرابه سبب من در
فتنه (وسختي ) ميفكن وبه رحمت خود ،آنان را درساية نعمت (معرفت وعبوديت)
خود شيداي رحمت (خاصه ) خويش ساز ،شيداي گزيده وشيداي رهيده كه طريق مرا
پيمايند وراه راست مرا پي گيرند ،ومرا به شايستگان از اجدادوخويشان خود
ملحق ساز .