کد خبر : ۱۰۴۴۶
تاریخ انتشار : ۰۳ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۷:۰۰

فرزند علی (ع) و تواضع و نیکی حتی به بدخواهان!

در این وقت سینه‏ام پر از كینه شد و نسبت به علی بن ابیطالب رشك و حسد بردم كه فرزندی اینگونه داشته باشد.

عقیق:  مبرد در كتاب كامل و ابن شهرآشوب در مناقب و در كتابهای مقتل الحسین خوارزمی و مطالب السئول محمد بن طلحه شافعی و دیگران نیز چنین روایت شده که :

مردی از اهل شام می‏گوید: من هنگامی به مدینه رفتم و مردی را دیدم كه بر استری سوار است كه زیباتر و خوش لباستر از او ندیده بودم و مركبی هم بهتر از مركب او مشاهده نكرده بودم، من از آن مرد خوشم آمد و از شخصی پرسیدم: این مرد كیست؟

گفتند: حسن بن علی بن ابیطالب است!

در این وقت سینه‏ام پر از كینه شد و نسبت به علی بن ابیطالب رشك و حسد بردم كه فرزندی اینگونه داشته باشد، از این رو به نزد او رفته و بدو گفتم: تو پسر ابوطالب هستی؟

فرمود: من پسر فرزند اویم!

در این وقت من شروع كردم به دشنام او و پدرش تا جایی كه می‏توانستم! و چون سخن من تمام شد، آن حضرت رو به من كرده، فرمود: «احسبك غریبا» ؟

 (بگمانم تو غریب این شهر هستی؟)

گفتم: آری.

فرمود:

(اگر نیازمند خانه و منزل هستی به تو منزل دهیم، و اگر نیاز به مالی داری به تو بدهیم، و اگر نیاز دیگری داری كمكت كنیم؟)

مرد شامی گوید:

(من از نزد آن حضرت رفتم در حالی كه احدی در روی زمین نزد من از وی محبوبتر نبود).(1)

و در مناقب ابن شهرآشوب اینگونه است كه چون آن مرد از سخنان خود فراغت یافت، امام - علیه السلام - بدو سلام كرده و خندید سپس فرمود:

(ای پیرمرد گمان دارم كه غریب این شهر هستی، و شاید اشتباه كرده‏ای، پس اگر در صدد جلب رضایت ما هستی از تو راضی شویم! و اگر چیزی از ما بخواهی به تو می‏دهیم، و اگر راهنمایی و ارشاد خواهی ارشادت كنیم، و اگر برای برداشتن بارت از ما كمك خواهی بارت را برداریم، واگر گرسنه‏ای سیرت كنیم، و اگر برهنه‏ای بپوشانیمت، و اگر نیازمندی بی‏نیازت گردانیم، و اگر آواره‏ای در پناه خویشت گیریم، و اگر خواسته‏ای داری انجامش دهیم، و اگر مركب و بار و بنه‏ای را به خانه ما انتقال دهی و تا وقتی كه قصد رفتن داری مهمان ما باشی برای ما آسانتر و محبوبتر است، كه ما را جایگاهی وسیع و مقامی منیع و مالی بسیار است).

و به دنبال آن نقل شده كه چون آن مرد سخن آن حضرت را شنید گریست و آنگاه گفت:

(گواهی دهم كه براستی تویی خلیفه خدا بر روی زمین و خدا خود داناتر است كه رسالتهای خود را در چه جایی قرار دهد و تو و پدرت مبغوضترین خلق خدا نزد من بودید و تو اكنون محبوبترین خلق خدا پیش منی!)(2)

و سپس آن مرد به خانه امام حسن (ع) رفت و تا وقتی كه در مدینه بود مهمان آن حضرت بود، و از دوستداران آن خاندان گردید.

پی نوشت ها:

1_(احقاق الحق، ج11،ص 117_119)

2_(احقاق الحق، ج11، ص 117_119)

211008


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین