۰۷ آذر ۱۴۰۳ ۲۶ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۲ : ۱۲
آخرین امید شیطان نیز در
غدیر نا امید شد؛ چراکه دیگر کافران نخواهند توانست نور هدایت را خاموش
کنند، «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم».
با توجه به این که
شیطان به حقانیت سخن پروردگار علم داشت؛ بر آدم سجده نکرد تا آنجا که با
علم بر عذاب الهی در مقابل خدا ایستاد و گفت بندگان تو را گمراه خواهم
کرد. همچنین شیطان می دانست که با غدیر دین اسلام کامل شده است و با وجود
غدیر در دین انحراف و اعوجاجی برای کسی که بخواهد حقیقت را دریابد نخواهد
بود اما باز هم سقیفه به وجود آمد تا قصه سامری و گوساله اش تکرار شود اما
این بار کسانی که قلب هایشان با غدیر روشن شده بود تن به سجده در برابر
گوساله سامری ندادند هر چند که برای حفظ غدیر جان خویش را فدا کردند .
توهین به پدر امیر المومنین ظلمی که به حضرت شد
حزب
سامری دست از شیطنت بر نداشت هر زمان با ایجاد فتنه،انحراف و بدعت سعی در
خاموشی کردن راه هدایت داشت. و هر بار فتنهای و انحرافی و بدعتی را ایجاد
کرد.
هرگز بدعتهای آنان به مکتب پیروان غدیر در طول تاریخ راه
نیافت . از جمله دسیسه های شیطان صفتان توهین و جسارت به پدر امیر المومنین
علی بن ابیطالب بود . حزب سامری نسبت به امیر المومنین علی علیه السلام از
هیچ ظلم و ستمی فرو گذار نکردند، از دشنام دادن به حضرت، تا لعن ایشان بر
بالای منبر ها.
با علم به اینکه حضرت علی علیه السلام جان پیامبر
بود؛ اما آنان به این حد اکتفا نکردند و ایمان پدر امیرالمومنین را نیز
مورد هجمه قرار دادند؛ چرا که این نسبت ناروا تحقیر مقام امیر المومنین است
و پدر بزرگوار ایشان را کافر خواندند-العیاذ بالله-
ساخت حدیث دروغین
آنان
برای حضرت ابوطالب حدیث جعلی«ضحضاح» را ساختند ؛ حدیث ضحضاح( دوزخ ) به
زبان مغیرة بن شعبه طرفدار صمیمى و هم پیاله مهربان دوره جاهلیت ابوسفیان
منتشر شده است که ابوطالب در ضحضاح آتش (حوضچهاى آتشین) میباشد و کفش
آتشین در پا دارد که مغزش از حرارت آن میجوشد (البته در اینجا باید از امام
زمان و حضرت امیر المومنین به علت نقل این روایت ساختگی معذرت خواهی
کنیم.) این روایات همه به مغیرة بن شعبه میرسد که از مبغضین خاندان بنى
هاشم واز قاتلین حضرت زهرا سلام الله علیها و مخلصین دودمان بنى امیه
است.
چنانچه آیه «إِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ
اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ» اى پیغمبر هر که را تو دوست دارى هدایت نمی
کنی ولى خدا هر کس را خواهد هدایت میکند. در حق ابو طالب می دانند با
اینکه این آیه در مدینه نازل شده و چنانچه در کتاب الحجة على الذاهب بیان
کرده شان نزول آن مشرکان جنگ احد بودند که چون دندان پیغمبر را شکستند
پیغمبر فرمود خدایا قوم مرا هدایت کن که نادانند و خدا این آیه را درباره
آنها فرستاد و برخى گفتهاند مورد آیه متخلفین از هجرت نازل شده است ...
(1) هنگامی که این روایت ساختگی در مقابل امام رضا علیه السلام گفته شد
حضرت فرمود: «کذب أعداء الله، إن أبا طالب من رفقاء النبیین والصدیقین
والشهداء الصالحین وحسن أولئک رفیقا»؛ دروغ میگویند دشمنان خدا، به درستی
که ابوطالب از همنشینان پیامبران، صدیقین، شهداء و صالحین هستند و چه ایشان
چه خوب همراهانی هستند و فرمودند اگر در ایمان ابوطالب شک داشته باشی سر
انجام تو آتش است. (2)
دشمنی با اهل بیت
سید
بن طاووس می نویسد : «ندیدیم و نشنیدیم که در مسلمان شمردن هیچکس خود را
نیازمند سختگیرىهایى ببینند که در مسلمان شمردن ابوطالب روا میدارند؛
زیرا شیوهاى که از ایشان شناختهایم این است که ایشان به دست آویز
ناچیزترین خبر واحدى که بیابند هر کافرى را مسلمان میشمارند هر چند که در
آن خبر هم جز اشاره کوچکى بر مقصودشان یافت نشود ولى دشمنى اینان با
هاشمیان به جائى رسیده که ایمان ابوطالب را منکرند با این که دلائل روشن،
آن را ثابت میکند . ...» (3)
به راستی جناب ابوطالب کیست که
نسبت به ایمان او تا این حد اختلاف شده است؟ و به راستی ایمان داشتن و
نداشتن او چه اهمیتی دارد ؟ چه بسیاری از نزدیکان پیامبر بودند که ایمان
نیاوردند و چه بسیار از غیر نزدیکان پیامبر که ایمان آوردند؛ چرا برخی بر
ایمان نیاوردن ابوطالب اصرار و برخی بر ایمان او اصرار میکنند؟
در
پاسخ باید گفت از آنجا که طرفداران راه شیطان، نتوانستند هیچ خدشهای نسبت
به امیرالمومنین علیه السلام بیابند و هیچ گاه نتوانستند حتی به مقدار کم
خرده ای بر امیرالمومنین بگیرند و از طرفی حقد و کینه حضرتش را داشتند پدر
بزرگوار ایشان را در معرض تهاجم قرار داند و سعی کردند تا او را کافر
معرفی کنند تا باشد که به این وسیله به خیال خام خویش تنقیصی نسبت به مقام
بالای امیرالمومنین انجام دهند، اما باید گفت: ای مگس عرصه سیمرغ نیست
جولانگاه تو/ عرض خود می بری و زحمت ما میداری
او که در مرتبه ای
همسنگ اوصیای انبیاء می باشد تصور کفر او نابخردانه است از این رو شیعه
به اجماع اعتقاد به ایمان او دارد؛ اما برخی از ویژگیهای او نام برده می
شود تا هم کمی بیشتر به مقام او توجه کنیم و هم به ملازمه ایمان ابوطالب
نیز اثبات شود.
تهدید به قتل سران قریش
ابوطالب
رضوان الله تعالی علیه برای حمایت از پیامبر خدا در مکه جان خود و قبیله
خویش رابه خطر می اندازد . و در دفاع از پیامبر تا آنجا که دستور قتل سران
مکه را در دفاع از پیامبر صادر می کند. در شبی که پیامبر به معراج می رود
ابوطالب ایشان را در مکه نمی بیند تمام فرزندان و غلامان خویش را فرا می
خواند و ایشان را مسلح می کند و امر می کند که صبح به کنار کعبه بروند و هر
کدام در کنار مردی از بزرگان قریش که در کنار کعبه نشسته بودند و همه از
بزرگان سر زمین مکه بودند قرار گیرند و اگر رسول الله را صبح نیافتندو یا
خبری از ایشان نشد ابوطالب اشاره به قتل سران مکه نماید و ایشان این کار
را انجام دهند همراه با طلوع خورشید پیامبر وارد شد وقتی ابوطالب پیامبر را
دید به سمت او در حالی که شاد و خوشحال بود ایستاد میان دو چشم پیامبر را
بوسید سپس گفت :«ای فرزند برادر به خدا سوگند اگر تاخیر کرده بودی احدی از
بزرگان مکه زنده نمانده بودند ...»(4)
فدا کردن فرزندش در راه پیامبر
شعب
ابی طالب از سخت ترین روزهای زندگی حیات پیامبر است. در این محاصره بسیار
سخت مردان بنی هاشم از جان پیامبر دفاع می کردند تا مبادا دشمن شبانه
پیامبر را مورد سوء قصد قرار دهد در این میان دفاع ابوطالب از جان پیامبر
تحسین برانگیز است تا آنجاکه نشان از قوت ایمان ابوطالب به پیامبر دارد وی
شبها فرزندش را در جای پیامبر می خواباند تا اگر قرار است سوء قصدی به جان
پیامبر شود فرزند ابوطالب قربانی شود .(5)
آیا می توان ادعا کرد
ابوطالبی که با این همه شدت و فداکاری از پیامبر دفاع می کند، ایمان به
رسالت نیاورده است؟ اگر اندکی انصاف وجود داشته باشد باید اذعان کرد که
ایمان در اعماق وجود ابوطالب رسوخ کرده است، پس از وفات حضرت ابوطالب علیه
السلام به دستور پیامبر حضرت علی علیه السلام بدن او را غسل داد و پیامبر
در تشیع جنازه او حاضر شد و خطاب به تشیع کنند گان فرمود در قیامت آنچنان
شفاعتی از ابوطالب انجام دهم که همه جنیان و انسان ها از آن تعجب کنند (6)
پیامبر در زمان حیات ابوطالب به پشتوانه ایشان عزیز بود
مادامی
که ابوطالب زنده بود پیامبر در مکه عزیز بود و کسی جرات آزار رساندن به
پیامبر را نداشت تا اینکه ابوطالب از دنیا رفت و قریش بر آزار پیامبر و
ممانعت از دعوت پیامبر متحد شدند جبرئیل علیه السلام بر پیامبر نازل شد و
فرمود: «خداوند بر تو سلام می رساند و به تو می گوید: « از مکه خارج شو
ناصر و یاور تو از دنیا رفت » (7)
در مقامات و ایمان ابوطالب سخن
بسیار است و علمای شیعه از قدیم تا کنون در باره مقامات ابوطالب کتاب های
زیادی تالیف کرده اند که در این مختصر ذکر آنها مقدور نیست (8)از این رو
فقط به روایت امام رضا علیه السلام اشاره می شود که هم دلالت بر علم و عظمت
شان پدر حضرت علی علیه السلام را دارد و هم ایمان و اعتقاد راستین ابوطالب
علیه السلام را اثبات می کند
نقش انگشتر ابوطالب
امام
رضا علیه السلام می فرماید بر روی انگشتر ابوطالب این جملات نقش بسته بود
:« رضیت بالله رباً، وبابن أخی محمد نبیاً، وبابنی علی له وصیاً » راضی
هستم که خداوند پروردگار من است و به اینکه فرزند برادرم محمد صلی الله
علیه و آله پیامبر است و فرزندم علی علیه السلام وصی است (9)
پی نوشت ها :
1. الخصال / ترجمه کمرهاى ج2 39 چرا ابو طالب رسما جزء حزب اسلام نشد؟ ..... ص : 36
2. بحار الأنوار - العلامة المجلسی - ج 35 - ص 110 - 111
3. سید بن طاوس در طرائف ص 87 به نقل از : الغدیر ( فارسی ) - الشیخ الأمینی ( مترجم : جمعی از مترجمین ) - ج 14 - ص 343 - 346
4. «إیمان أبی طالب - الشیخ المفید - ص 23 - 24شیخ مفید می نویسد این نقل مورد اجماع سیره نویسان و مورخین است »
5. الصحیح من سیرة الإمام علی ( ع ) - السید جعفر مرتضى العاملی - ج 2 - ص 81 - 84
6. إیمان أبی طالب - الشیخ المفید - ص 25 – 26
7. إیمان أبی طالب - الشیخ المفید - ص 24 – 25
8.
برخی از این کتب عبارتند از :إیمان أبی طالب تالیف شیخ مفید ،و الحجّة على
الذاهب إلى تکفیر أبی طالب تالیف سیّد فخّار بن معدّ الموسویّ المتوفّى
سنة 630 ه ، و أبو طالب مؤمن قریش، تالیف عبد الله الخنیزیّ ، و أبو طالب
بطل الإسلام تالیف الخالد للسیّد حیدر محمّد سعید العرفیّو همچنین در
متاب الصحیح من سیره الامام علی در بخشی از این کتاب به این موضوع می
پردازد
9. الصحیح من سیرة الإمام علی ( ع ) - السید جعفر مرتضى العاملی - ج 2 - ص 102 -104
منبع:دانشجو
211001