۰۸ آذر ۱۴۰۳ ۲۷ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۵ : ۱۷
عقیق: برای هر انسان آگاهی، واضح است که امامت
این امام، نه به خاطر آن است که او تنها فرزند باقی مانده از پسران حسین(ع) بوده و
بنابراین، او امامت را از پدر به ارث برده باشد. بلکه امامت او، بنا به تقدیر و فرمان
الهی، انجام گرفته و نه به هیچ دلیل و علت دیگر.
و این تعلیمات مذهبی و اسلامی است که نام
امام، بر او نهاده و او را شایسته چنین مقامی یافته، که دیگران را شایستگی تصدی آن
نبوده است. و خود،پیروی از ایشان چنین مقامی یافته، که دیگران را شایستگی تصدی آن
نبوده است. و خود پیروی از ایشان را بر مسلمانان و پیروان دین، واجب ساخته است. و
این تعلمیات، همان سخنانی است که در این باب،برزبان رسول خدا(ص) و جانشینان برحقش،
جاری شده است، که از جمله آنها است:
1_جابر بن عبدالله( به نقل از جابر بن
یزید جعفی) می گوید: وقتی آیه« اطیعو الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»(1)
نازل شد به رسول خدا(ص) گفتم: « ما خدا را و تو را شناختیم، اما اولی الامر چه
کسانی هستند، که اطاعت از آنها، چون اطاعت از شماست؟»
فرمودند:« اینان، جانشینان من و امامان
مسلمانان، بعد از من هستند، که اولین اینها علی بن ابی طالب و بعد از او حسن و
حسین و علی بن حسین و فرزندان آنها هستند.»
2_ در حدیثی طولانی که قسمتی از آن، به
مقتضای نیاز، در اینجا گفته می شود جابر از رسول خدا(ص) پرسید: امامانی که از
فرزندان علی(ع) هستند چه کسانی هستند؟
حضرت فرمودند:« دو سرور جوانان اهل بهشت،
حسن و حسین، سپس زین العابدین و بعد از او باقر و ... تا آخر.(2)
3_ عبدالله بن جعفر طیار می گوید: شنیدم
که رسول خدا(ص) می فرمود:«همانا من،به مؤمنان خود نزدیکترم. و جهت تصمیم گیری برای
آنها، از خودشان سزاوارترم. و بعد از من برادرم، علی و بعد ازشهادت او، فرزندم حسن
و بعد او، حسین و پس از او، علی بن حسین و ... چنین هستند.(3)
4_ امیرالمؤمنین علی(ع) به هنگام مرگ به
فرزندش حسن چنین وصیت نمود:« فرزندم! رسول خدا، به هنگام مرگ، کتاب و سلاح خود را
به من سپردند و امر فرمودند تا من پس از مرگ، به تو و پس از آن تو، به حسین و سپس
وی، به فرزندش علی، بسپارد. سپس حضرت، دست علی بن حسین(ع) را گرفته و فرمود:«و تو
هم به فرمان رسول خدا باید آن را به فرزندت محمد سپرده و همین وصیت را به او بنی و
سلام مرا هم به او رسانی.(4)
پی نوشت ها:
1_(سوره نساء، آیه 56)
2_(کمال الدین و تمام النعمه،شیخ
صدوق(ره)، ص 252)
3_(همان مدرک)
4_(بحارالانوار، ج42،ص250؛ اعلام الوری،
طبرسی، ص207)
211008