۰۶ آذر ۱۴۰۳ ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۰ : ۰۰
در همین راستا گفتگویی را با «حسین محمدیفام» مدرّس دانشگاه جامع علوم و معارف قرآن کریم و محقق قرآن و حدیث ترتیب دادیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
* امام حسین (علیهالسلام) در بیانی میفرماید: «وَ إنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ اْلإصْلاحِ فِی اُمَّةِ جَدِّی». به نظر شما منظور حضرت از این تعبیر چیست و این اصلاح در چه ابعادی صورت گرفته است؟
محمدیفام:ابتدا باید بگویم که امام حسین (علیهالسلام) در این بیان نورانی از اصلاح امت جدشان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سخن میگویند نه اصلاح فرد خاصی. آنچه که به نظر قابل توجه است این است که امام حسین (ع) امت را هدف قرار دادهاند، این امت است که موضوعیت داشته و اگر امت اصلاح شوند و در مسیر هدایت و صراط مستقیم قرار گیرند، دیگر کسی مثل یزید ملعون نمیتواند بر گردۀ آنان سوار شود و اصلاً وقتی مردم در صراط مستقیم الهی قرار گیرند دیگر مطامع دنیا برایشان کمرنگ جلوه میکند و راضی به حکومت افراد پستی همچون یزید، عبیدالله و ... بر خودشان نمیشوند و در مقابل، به سوی ارزشهای الهی سوق داده میشوند. در همین راستا، امام حسین (علیهالسلام) در پى اصرار «مروان بن حکم» برای بیعت با یزید، با قاطعیت فرمودند: «وَ عَلَى الاِسْلامِ، السَّلامُ اِذْ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّهُ بِراع مِثْلَ یَزِیدَ، وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللهِ (ص) یَقُولُ: اَلْخِلافَهُ مُحَرَّمَهٌ عَلى آلِ اَبِی سُفْیانَ»؛ هنگامى که امّت اسلامى به زمامدارى مثل یزید گرفتار آید، باید فاتحه اسلام را خواند! من از جدّم رسول خدا شنیدم که مىفرمود: خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است. (لهوف، ص 99 و بحارالانوار، ج 1، ص 184)
* لطفاً به صورت مصداقی به برخی از ابعاد اصلاحات صورت گرفته توسط امام حسین (ع) در ماجرای عاشورا اشاره بفرمایید.
محمدیفام: شکلگیری جریان عرفانی و تصوّف و باطن گرا یکی از اتفاقاتی بود که میتواند مصداقی بر فرمایش حضرت سیدالشهداء (ع) دربارۀ اصلاح امت جدشان باشد، جریانی که به تعبیر امروزی دین را از سیاست جدا میدانست. برخی از اصحاب پیامبر کرم (ص) و تابعان بودند که مدام در مسجد معتکف میشدند و به نماز و سایر عبادات میپرداختند؛ آن هم عباداتی سخت و سنگین و طاقت فرسا که در برخی کتابها نمونههایی از آنها ذکر شده است که البته امروزه نیز بعضی از آن رفتارها را در برخی کشورهای اسلامی شاهد هستیم.
امام حسین(ع) نشان داد که عرفان ناب شیعی، گوشهنشینی در معابد نیست
امام حسین (ع) با بیعت نکردن با یزید ملعون نشان داد که عرفان شیعی و نورانیت اسلامی به معنای به کنج ازلت رفتن و گوشهنشینی و پیوسته سر به سجده داشتن نیست، بلکه باید در صحنه و در وسط میدان حضوری قدرتمند داشت. بنابراین یکی از اصلاحات جدّی که توسط امام حسین (ع) صورت گرفت، این بود که اگر میخواهید شیعۀ حقیقی و عارف بالله باشید، باید قدرتمند وارد میدان شوید و نسبت به اتفاقاتی که در جامعۀ اسلامی رخ میدهد بی تفاوت نباشید و علاوه بر این، نسبت به اتفاقات پیرامون خود عکسالعملهای درخور و صحیحی داشته باشید.
میل به جانثاری، تفاوتی میان کاروانیان حسینی و کوفیان
یکی دیگر از ابعادی که میتوان برای اصلاح در امت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در کلام امام حسین (ع) متصوّر بود، اصلاح برخی اعتقادات بود. مسلمانان داشتند به این سمت میرفتند که صرفاً مسلمان باشند، اعتقاد به خدا و پیغمبر (ص) و ائمه (ع) داشته باشند، اما وقتی پای هزینه کردن و به خطر افتادن جان مطرح میشود، خود را کنار میکشیدند. نقطۀ مقابل اینها، رفتار زیبایی است که کاروانیان حسینی نشان دادند، آنان از مدینه با امام حسین (ع) همراه شدند و چه زیبا به ندای مولایشان لبیک گفتند، آنجایی که امام حسین (ع) در کنار خانه کعبه فرمود «هر کس قصد دارد نفس خویش را در راه ما قربانی کند و آماده ملاقات با خداست، با ما حرکت کند؛ مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا»، اما در کوفه دقیقاً خلاف این رخ داد و وقتی کوفیان احتمال کشته شدن و برپایی جنگ را دادند، دست از یاری مسلم بن عقیل (ع) کشیدند.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در بیانی میفرماید: «وقتی که در ایام زمستان به شما امر کردم به جنگ معاویه بروید، گفتید اکنون هوا بسیار سرد است. اگر به شما گفتم در روزهای تابستان با آنها پیکار کنید گفتید این روزها هوا گرم است مهلت بده شدت گرما شکسته شود. وقتی این همه برای فرار از سرما و گرما بهانه جویی میکنید، به خدا سوگند از شمشیر بیشتر فرار خواهید کرد»، (نهج البلاغه، خطبه 27) این درد در کوفۀ زمان مسلم بن عقیل (ع) وجود داشت. امام حسین (ع) این امر را اصلاح کردند که ای مردم، باید برای اعتقادات خود هزینه کنید، لذا بعد از جریان عاشورا و شهادت مولایمان امام حسین (ع) و اصحابشان، قیامهای متعددی رخ داد.
امام حسین (ع) در ادامۀ حدیث «وَ إنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ اْلإصْلاحِ فِی اُمَّةِ جَدِّی» از امر به معروف و نهی از منکر سخن میفرماید. وقتی جامعهای از این دو امر تهی شود، در مقابل هیچ انحرافی بیمه نخواهد بود، به عبارت دیگر یکی از ابزاری که جامعه اسلامی را از بسیاری از کج فهمیها و انحرافات حفظ و به مسیر صحیح رهنمود میکند، همین امر به معروف و نهی از منکر است. امام حسین (ع) با نحوۀ رفتارشان در قبال یزید ملعون به ما آموختند که هرگز نباید از سلطان جائر اطاعت کرد، در چنین فضایی بود که حضرت فرمود: «مِثْلِی لاَ یُبَایِعُ بِمِثْلِهِ وَ لَكِنْ نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ وَ نَنْظُرُ وَ تَنْظُرُونَ أَیُّنَا أَحَقُّ بِالْخِلاَفَةِ وَ الْبَیْعَة»؛ همچون منی با چنین کسی بیعت نخواهد کرد، ولی باش تا صبح کنیم و شما نیز صبح کنید، ما در این کار به دقت بنگریم و شما نیز بنگرید که کدام یک از ما به خلافت و بیعت سزاوارتریم ... (اللهوف، ص 22). خودِ این فرمایش حضرت بیانگر امر به معروف است، بیانگر این است که هر کسی نباید با هر کسی بیعت کند و این نشان دهندۀ شأن والای حضرت و لزوم عدم اطاعت از سلطان جائر است.
عاشق حقیقی امام حسین (ع) نسبت به نماز بی تفاوت نیست
امام حسین (ع) در شب عاشورا نیز خطاب به یاران فرمودند: اگر کسی حق الناسی به گردن دارد برود و آن را ادا کند، در واقع آن حضرت حتی در شب عاشورا نیز دست از امر به معروف و نهی از منکر نکشیدند. اینکه آن حضرت خواستار به تعویق انداختن جنگ میشوند تا شب عاشورا را به نماز و دعا و تلاوت قرآن بپردازند، بیانگر امر به معروف در درجهای بالاست، چراکه امر به معروف به معنای سوق دادن دیگران به سوی خوبیها و ارزشهاست. عاشق حقیقی حضرت سیدالشهداء (ع) کسی است که به آنچه امام حسین (ع) نسبت به آن عشق میورزد، عشق بورزد، امام حسین (ع) فرمود: «فَإِنَّهُ یَعْلَمُ أَنِّی أُحِبُّ الصَّلَاة لَهُ وَ تِلَاوَةَ كِتَابِهِ»؛ خدا میداند من نماز خواندن و تلاون قرآن براى او را دوست دارم. (اللهوف، ص90)، به عبارت دیگر نمیتوان ادعای عاشقی امام حسین (ع) را داشت اما نسبت به نماز که محبوب آن حضرت است بی تفاوت بود.
* به نظر شما اصلاً چرا مردم آن زمان گرفتار بنی امیه شدند؟
محمدیفام:باید دلیلش را در خود مردم آن زمان جستجو کرد، اگر مردم بر مسیر صحیح ایستادگی میکردند، نه یزید ملعون و نه بزرگتر آن نمیتوانست بر مردم حکومت کند. جهل، عدم بصیرت سیاسی و مقاوت کافی موجب شد تا بنیامیه بر آنان تسلط پیدا کنند. وقتی تاریخ کوفه را مورد بررسی و مطالعه قرار میدهیم میبینیم که مردم کوفه جزو محبان اهلبیت (علیهمالسلام) بودند، چند هزار نفر با مسلم بن عقیل بیعت کردند تا پای رکاب و گوش به فرمان امام حسین (ع) باشند، اما ترس و توجه به مادیات و امید به وعدههای دروغین حکومت، باعث شد بیعتشان را بشکنند و دست از یاری فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (ص) بکشند.
جنگ رسانهای ابن زیاد برای شکست بیعت کوفیان با حضرت مسلم
جالب است که وقتی مردم شور و شوق زیادی برای حضور امام حسین (ع) در کوفه داشتند و دست بیعت با مسلم بن عقیل (ع) دادند، دشمن با دسیسههای مختلف وارد میدان شد و با راه اندازی یک جنگ رسانهای آنان را از میدان خارج کرد. او به مردم چنین گفت که اگر دست از یاری مسلم بن عقیل (ع) بر ندارید، مبالغی که از دارالعماره دریافت میکنید قطع خواهد شد، علاوه بر این، به دروغ به آنان گفته شد که لشگری از شام در حال حرکت است و اگر خلاف میل ما عمل کنید، جنگ وسیع رخ خواهد داد و این شما هستید که در نهایت ضرر خواهید کرد، اگر میخواهید این جنگ واقع نشود، دست از یاری مسلم بن عقیل (ع) بر دارید، در غیر این صورت، با این نبرد بزرگ مواجه خواهید شد. این دروغی بود که امروزه نیز دشمنان به آن دامن میزنند و میگویند سایۀ جنگ بر سر کشور است و مردم را از جنگ میترسانند تا مردم از آرمان ها و ارزشهای انقلاب اسلامی کوتاه بیایند. مردم کوفه فریب این دروغ را خوردند و با بی بصیرتی به خواسته دشمن تن دادند، حتی در گزارشات تاریخ هست که زنان به دنبال مردانشان و فرزندانشان میآمدند و میگفتند شما را چه به سیاست؟ اینگونه مسلم (ع) بدون یار ماند و قیامش شکست خورد. پس علت شکست این قیام را باید در بی بصیرتی، ترسو بودن، عدم پافشاری بر ارزشها و آرمانها و دل بستن به وعدههای دروغین توسط کوفیان دانست.