۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۳ : ۰۹
فرزند صالح حضرت ابراهیم (ع) و پیامبر الهی که تسلیم امر پروردگار شده و خود را برای قربانی شدن در راه حق آماده کرد.
حضرت اسماعیل نبی (ع) از جمله پیامبران الهی محسوب می شود که به کربلا سفری داشته است و در این سفر متوجه شهادت مظلومانه یکی از نوادگان خود یعنی امام حسین (ع) می شود که در همان لحظه نفرینی سنگین را نثار دشمنان و قاتلان امام حسین (ع) می کند.
اسماعیل از پیامبران الهی و فرزند ابراهیم خلیل است. به اعتقاد بیشتر مسلمانان او همان ذبیح است.
همچنین بنا بر روایات اسلامی نسب پیامبر اکرم، حضرت محمد(ص) به اسماعیل میرسد.
مهاجرت به سرزمین مکه به همراه مادر خویش هاجر، به وجود آمدن چشمه زمزم به برکت وی، قربانی کردن وی توسط پدرش و ساخت خانه کعبه از مهمترین وقایع زندگانی وی هستند.
نام وی در لغتنامهها غالباً غیر عربی و مرکب از دو واژه «اسمع» و «ایل» (به معنای خدا را شنید) آمده است و گفتهاند که ابراهیم(ع) به هنگام درخواست فرزند از خدا با این کلمهها آغاز سخن میکرد.
آرتور جفری با پژوهشی درباره این نام، ریشهای کهن برای آن یاد کرده است و نظایر آن را در منابع عبری، حبشی و دیگر زبانهای سامی نشان داده است.
نام اسماعیل ۱۱ بار در قرآن کریم یاد شده است که موضوعاتی همچون بنای کعبه توسط ابراهیم و اسماعیل(ع)، نزول وحی به وی و نیز یاد او در کنار دیگر پیامبران الهی، تولد او به عنوان عطیهای خدایی به ابراهیم و نیز ذکر صفات نیک وی از جمله آنهاست.
در آیه ۸۵ از سوره انبیاء، حضرت اسماعیل در کنار پیامبرانی چون ادریس و ذوالکفل، از صابران است و برخی از مفسران سر نهادن اسماعیل برای ذبح را یکی از نشانههای آشکار صبر او دانستهاند.
برخی از مفسران، «اسماعیل صادق الوعد» را همان اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم دانسته و در توضیح صدق او در وعد، داستانی آوردهاند.
در منابع روایی، در تفصیل داستان زندگی اسماعیل آمده است که ساره همسر ابراهیم(ع)، چون عقیم بود و شوهرش را علاقمند به داشتن فرزند دید، کنیز خود هاجر را به همسری او درآورد تا شاید بتواند، صاحب فرزندی شود. هاجر از ابراهیم باردار شد و فرزندی آورد که او را اسماعیل نام نهادند.
در بسیاری از روایات، بشارت الهی درباره تولد فرزندی «علیم» و «حلیم» برای ابراهیم را که در آیاتی از قرآن کریم ذکر شده است، مژده به تولد اسماعیل دانسته و او را دارنده این صفات شمردهاند.
اگرچه در روایات مختلف، درباره تولد اسماعیل به هنگام پیری پدر، اتفاق رأی وجود دارد، اما درباره سن ابراهیم(ع) در آن زمان اختلاف به چشم میخورد و گروهی وی را به هنگام ولادت اسماعیل ۹۹ ساله دانستهاند.
نقل شده است که پس از تولد اسماعیل، ساره که خود فرزندی نداشت، نسبت به هاجر و فرزند او حس حسادت داشت، ولی او نیز مدتی بعد با بشارت الهی در سن پیری فرزندی آورد که او را اسحاق نامیدند. در روایات آمده است ابراهیم که اسماعیل را بسیار دوست میداشت، یک بار که اسحاق را بر دامان خود داشت، با دیدن اسماعیل او را به جای اسحاق نشاند.
این امر آتش غضب ساره را برانگیخت و از حضور هاجر و فرزندش نزد ابراهیم(ع) اظهار دلتنگی کرد و شوهر را واداشت تا آنان را از منطقۀ شام دور سازد؛ آنگاه از سوی پروردگار به ابراهیم پیامی داده شد تا هاجر و اسماعیل را به مکه ببرد.
بر پایه روایات اسلامی، ابراهیم(ع)، هاجر و اسماعیل را با خود برد و برای پیمودن راه، خداوند جبرئیل را راهنمای آنان قرار داد، تا آنکه به سرزمینی بیآب و علف رسیدند که همان مکه بود و سپس جبرئیل، ابراهیم را آگاه کرد که وعدهگاه خداوندی همانجاست.
بعد از ورود به مکه، ابراهیم(ع)، همسر و فرزند را آنجا در امان پروردگار گذاشت و راه بازگشت به سوی شام را در پیش گرفت.
در ادامۀ داستان آمده است که وقتی آذوقۀ آن دو تمام شد، تشنگی بر کودک غالب شد و هاجر برای یافتن آبی که عطش فرزند را فرو نشاند، به هرطرف میدوید و ۷ بار، مسیر صفا تا مروه (سعی بین صفا و مروه) را پیمود و هیچ نیافت.
بار آخِر از کنار اسماعیل صدایی شنید و از ترس آنکه حیوانی درنده به کودک آسیبی برساند، به سوی او دوید، اما با نهایت شادمانی متوجه شد که در زیر پای کودک آبی جاری شده است و این همان چشمهای است که بعدها با نام زمزم شناخته شد.
در برخی منابع، آن آب را «چاه اسماعیل» نیز خواندهاند.
در منابع عربیاسلامی نکتهای که سرنوشت اسماعیل را با سرنوشت مردم عرب پیوند زده است، همراه شدن با قبیلۀ جرهم از اعراب بائده و «مستعرب» شدن اوست که شخصیت اسماعیل را به عنوان یک «مهاجرِ عربی شده» مطرح میسازد.
مطابق روایات با گذشت مدتی از مهاجرت اسماعیل به مکه، از برکت وجود چشمۀ زمزم، آن منطقۀ خشک، قابل زیست شد و جرهمیان که در مسیر کوچ خود، از آن حوالی میگذشتند، یا به روایتی در آن روزگار در نزدیکی مکه ساکن بودند، پس از آگاه شدن از وجود آب، با کسب اجازه در آن مکان مقیم شدند.
در روایات چنین آمده است که اسماعیل در جوار جرهمیان، زبان عربی را آموخت و حتی وقتی که در هنگام بنای کعبه با پدر خود سخن میگفت، ابراهیم به زبان خویش خطاب میکرد و اسماعیل به عربی پاسخ میداد و تفاهم حاصل میشد.
عرب زبانیِ اسماعیل در روایات بهاندازهای مورد توجه بوده که گاهی او را نخستین کسی دانستهاند که به زبان عربی صحبت کرده است.
در برخی روایات حتی نخستین کتابت عربی را نیز به او نسبت دادهاند.
از حوادث مهم در داستان زندگی اسماعیل، همراهی او با ابراهیم(ع) در ساختن خانه کعبه است. درباره آیات ۱۲۵ تا ۱۲۷ از سوره بقره که به برپایی بیت خدا و پیراستن آن از پلیدیها توسط ابراهیم و اسماعیل(ع) اشاره دارد، روایات اسلامی به تفصیل این داستان پرداختهاند. در منابع آمده است که ابراهیم(ع) برای به جایآوردن فرمان الهی درباره برپایی کعبه به مکه آمد و اسماعیل به همراه پدر دست به کار بنای کعبه شد.
درباره این موضوع روایات مختلفی وجود دارد که گاهی در جزئیات به قصهپردازی گراییدهاست.
در برخی از روایات، حرکت ابراهیم، هاجر و اسماعیل از شام به مکه اساساً به انگیزه بنای کعبه دانسته شده است.
بر پایه آیاتی از سوره بقره، در جریان ساختن خانه کعبه، اسماعیل همراه پدر دست به دعا برداشته، در طلب هدایت ذریه خود و درخواست برانگیختن رسول اکرم(ص) از میان آنان، مشارکت داشته است.
حدیثی مشهور از رسول اکرم(ص) است که در آن حضرت خود را «ابن الذبیحین» (اشاره به اسماعیل و عبدالله بن عبدالمطلب) خواندهاند.
در تفصیل روایی داستان ذبح چنین مییابیم که پس از بنای کعبه، ابراهیم(ع) پس از دریافت فرمان الهی به ذبح در رؤیا، آن را با فرزند مطرح میسازد و او نیز به امر الهی گردن مینهد.
در پرداخت داستان در روایات آمده است که ابلیس چون آگاه شد که ابراهیم، همراه فرزند برای انجام دادن فرمان راه کوه ثبیر را در پیش گرفتهاند، سعی در فریفتن اسماعیل کرد و چون توفیقی نیافت، نزد هاجر رفت و تلاشی زیادی کرد تا او را فریب دهد ولی موفق نشد.
ابراهیم و اسماعیل(ع) به بالای کوه رسیدند و آنگاه که اسماعیل پدر را در آن کار نگران دید، نگرانی را از دل او برد و رضایت خود به اطاعت فرمان الهی را گوشزد کرد.
پس هنگامی که ابراهیم کارد را بر گلوی اسماعیل نهاد، آوای غیبی او را از ادامۀ کار بازداشت. فرمان آمد که خداوند در مقابل صبر و صدق ایشان، گوسفندی را فدیه نهاده است و ابراهیم را مأمور ساخت تا گوسفند را به جای اسماعیل، قربانی کند.
داستان قربانی کردن اسماعیل در آیات ۱۰۰ تا ۱۰۷ سوره صافات ذکر شده است.
منابع روایی، عمرِ اسماعیل را ۱۳۰ سال و حتی بیشتر نوشتهاند که پس از مرگ، پیکر او در ناحیه حِجر در کنار مدفن مادرش هاجر به خاک سپرده شد.
اسماعیل(ع) به تصریح قرآن کریم در زمرۀ انبیای الهی بود و دین او را در راستای دعوت توحیدی ابراهیم(ع) و در مقابل شرک و بت پرستی قرار دادهاند. نام او بارها به عنوان یکی از پیامبران در قرآن ذکر شده است.
مطابق روایات، نبوت او به جهت هدایت جرهمیان، و نیز قبایل یمانی و عمالیق بود. او در مدت ۵۰ سال، در میان ایشان به انجام رسالت الهی پرداخت و آنان را به نماز و زکات فراخواند و از پرستش بتان بر حذر داشت؛ اما آنان به جز گروهی اندک، در کفر خود پا برجای ماندند.
اسماعیل پیش از مرگ وصیت کرد تا دخترش با عیصو (عیص) فرزند اسحاق ازدواج کند و نیز نبوت را به برادرش اسحاق سپرد.
اسماعیل که در طی سالها عهدهدار امور خانه کعبه بود، سرپرستی کعبه را به فرزندش نابت سپرد.
براساس نقلهای تاریخی، اسماعیل دوازده پسر داشت که از بین آنان، قیدار، مدین و ادبیل مشهورترند. مدین به سرزمینی در شمال که به نام خود او به سرزمین مدین شناخته شد، کوچ کرد و از فرزندان او شعیب به پیامبری برگزیده شد.
در منابع یاد شده، همچنین اسماعیل به عنوان یکی از اجداد اصلی عرب به شمار آمده است و نسب عدنان، نیای بخش وسیعی از قبایل عرب به او باز میگردد؛ در حالی که اقلیتی از منابع کهن نسبشناسی، نسب تمامی قبایل، حتی اعراب قحطانی را بدو رسانیدهاند و اسماعیل را ابوالعرب خواندهاند.
بر اساس چند روایت، اسماعیل در کنار هود، صالح، شعیب و حضرت محمد صلی الله علیه و آله یکی از ۵ پیامبر عرب معرفی شده و رسول اکرم(ص) به عنوان فرد برگزیده از ذریۀ او شناخته شده است.
گوسفندان حضرت اسماعیل (ع ) کنار شط و نهر و آب فرات میچریدند که چوپان برای حضرت خبرآورد که چند روز است گوسفندان از این مشرعه آب نمی خورند.
حضرت اسماعیل (ع ) سبب آن را از خداوند متعال پرسید؟! حضرت جبرئیل (ع ) نازل شد و فرمود: ای اسماعیل سبب آن را از گوسفندان سوال کن آنها به تو می گویند.
حضرت اسماعیل (ع ) از گوسفندان سئوال کرد که به چه جهت آب نمی خورید؟
گوسفندان به زبان فصیح گفتند: به ما خبر رسیده که فرزند تو حسین (ع ) که نوه دختری پیغمبر محمد صلی علیه و آله است در اینجا تشنه کشته می شود. پس ما هم به دلیل این مصیبت محزون و مهموم هستیم و از این شریعه آب نمی خوریم بیاد آن اندوه و غم و غصه ای که برامام حسین (ع ) وارد شده است.
حضرت اسماعیل ناراحت و گریان فرمود: چه کسی او را به قتل می رساند.
گوسفندان گفتند: قاتلان آن بزرگوار نفرین شده آسمانها و زمین ها و همه خلایق است.
حضرت اسماعیل (ع ) نالان و گریان فرمود: بارالها بر قاتلان حضرتش لعنت فرست.
منبع:باشگاه خبرنگاران