۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۹ : ۱۴
عذاب از منظر قرآن کریم
حقیقت عذاب انسانی یکی از بحث هایی ایست که از سوی مفسرین قرآن کریم به طور کامل بحث نشده است علامه طباطبائی در جلد سوم کتاب شریف المیزان ذیل آیات ابتدائی سوره آل عمران درباره علت اینکه مفسرین در این موضوع مهم بحث وافی نداشتند؛ میفرمایند: «يكى از حقايق قرآنى است كه چه بسا مفسرين از آن غافل مانده، و آن طور كه بايد پيرامون آن بحث نكردهاند، بحث حقیقت عذاب الهی و انسانی می باشد؛ اين بىتوجهى، علتى جز اين نداشته كه ما چيزى را عذاب نمىشماريم، مگر وقتى كه جسم ما را به درد آورد، و متألم سازد و يا نقص و يا فسادى در نعمتهاى مادى ما پديد آورد. مثلا مال ما را از بين ببرد، و يا يكى از عزيزان ما را بميراند، يا بدن ما را مريض كند، با اينكه آنچه قرآن در تعليمات خود از عذاب اراده كرده غير اين است.»
یعنی در نگاه این مفسر بی نظیر عالم اسلام، نوعی مادی گرائی طبیعی در نهاد همه ما بوده که مانع درک حقیقی آیات عذاب می باشد از این باب است که ایشان بحثی در اينكه: «كلمه عذاب در اصطلاح قرآن به چه معنا است» را در ذیل آیات ابتدائی سوره آل عمران مطرح می کنند.
عذاب با وجود وسعت در زندگی مادی
ایشان به آیاتی از قرآن کریم اشاره می کنند و بیان می دارند: قرآن كريم زندگانى كسانى را كه پروردگار خود را فراموش كردهاند هر قدر هم زندگى بسيار وسيعى داشته باشند زندگانى بسيار تنگ و سختى مىداند و مىفرمايد:" وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً".
و باز قرآن كريم مال و اولاد را كه در نظر ما نعمت گوارا مىآيد، عذاب خوانده، مىفرمايد:" وَ لا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ، إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِها، فِي الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ".
شادى و غم، وابسته طرز تفكر شماست
علامه طباطبائی در تفسير آيه:" وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ" به طور مفصل در اینباره بحث می کنند و معتقدند: مسرت و اندوه و شادى و غم و رغبت و نفرت و رنج و راحت آدمى داير مدار طرز فكر آدمى در مساله سعادت و شقاوت است.
افراد بى خدا در هر حال پريشان روز هستند
علامه می گوید افرادی که خداوند متعال را باور ندارند در هر حال پریشان خاطری خواهند داشت چرا که اوست که حقیقت خارجیت اشیاء به اوست و حیث واقع نمائی هر چیزی به او وابسته است این بیانی است که ایشان در کتب فلسفی خویش هم چه در کتاب اصول فلسفه رئالیسم مقاله اول و مقاله هفتم و چه در کتاب رسائل التوحیدی و چه در ابتدای بحث اصالت الوجود کتاب نهایة الحکمة بیان می دارند. وقتی همه حقیقت اشیاء وابسته به خداست دردوری از خدا انسان از خویشتن نیز دور می شود یعنی انسان از عالم حقیقت دور شده و در عالم خیال خویش، گمانی خلاف آنچه در متن واقع است را میسازد، این گمان بد و نادرست به عالم یک نوع خودزنی در درون شخص ایجاد می کند چرا که حقیقتا ما جدای از خدا نیستیم و وابسته به او هستیم.
او همچنین در تفسیر آیات نخست سوره آل عمران سعادت و شقاوت و آن عناوين ديگرى كه همان معنا را مىرساند،را با اختلاف موردش مختلف مى داند، یعنی سعادت و شقاوت روح، امرى است و سعادت و شقاوت جسم، امرى ديگر، و همچنين سعادت و شقاوت انسان، امرى است و سعادت و شقاوت حيوان امرى ديگر، و به همين مقياس.
چرائی عذاب انسان دنیا پرست
انسان دنياپرست و مادى كه هنوز متخلق به اخلاق خدايى نشده و با ادب الهى بار نيامده تنها و تنها كاميابىهاى مادى را سعادت مىداند، و كمترين اعتنايى به سعادت روح و كاميابىهاى معنوى ندارد، قهرا هر چه زور دارد در اين مصرف مىكند كه مال بيشتر و فرزندان (دغلكارتر) و جاه و مقام منيعتر و سلطه و قدرت بيشترى به دست آورد و در آغاز، راه به دست آوردن خالص و بى دردسر آنها را، آرزو مىكند، و اين خيال را در سر مىپروراند كه اين امور، تنعم و لذت خالص است. ما دام كه به دست نياورده اينطور خيال مىكند و از نداشتن آن حسرت مىخورد، ولى وقتى بدست مىآورد مىبيند: نه، آن طور هم كه خيال مىكرده نيست، اگر يك لذت در آن هست هزار الم و ناراحتى هم همراه دارد، براى اينكه آن طور كه مىپنداشت كامل به تمام معنا نيست بلكه نواقصى دارد، و رفع همان نواقص، گرفتاريها دارد، و اسبابى مىخواهد، در اينجا بشدت، دل به آن اسباب مىبندد، ولى وقتى به سراغ اسباب مىرود متوجه مىشود كه آنها هم هيچكاره هستند، در نتيجه يك حسرت ديگر هم از اين بابت بر دلش مىنشيند. آرى او مسبب الاسباب را نيافته و به وى دل نبسته تا همواره و در هر حال دلى آرام، و در برابر هر مصيبتى تسليتى در داخل جان خود داشته باشد، لذا در برخورد با هر سببى حسرتى ديگر بر دلش مىنشيند.
پس افراد مادى و بىخبر از خداى لا يزال، در حسرت بسر مىبرند، تا چيزى را ندارند از نداشتن آن حسرت مىخورند، و وقتى به آن دست مىيابند باز متاسف گشته و از آن اعراض نموده چيزى بهتر از آن را مىجويند، تا بلكه با به دست آوردن آن عطش درونى خود را تسكين دهند، حال افراد مادى، در دو حال (دارايى و ندارى) چنين است.
طلب لذت خالص
چنانچه از بیانات علامه طباطبائی در این متن استخراج می شود معظم له کامیابی انسان را در رسیدن به لذت خالص می داند و علت گرایش انسان به ماده را نیز تامین همین لذت مطلق بیان می کنند و معظم له به خوبی این مطلب تفسیری را با مبانی فلسفی خویش در بساطت واقعیت و نامحدود طلبی انسان در عرصه واقعیت منطبق ساخته اند چرا که کسی که معتقد باشد خداوندمتعال کمال محض است و تنها اوست که نامحدود است و انسان به این درک از خویش و هستی رسیده که همه عالم مظهر خداوند متعال است دیگر می داند که این دنیای مادی محدود هرگز نمی تواند آن لذت خالص و بکر و بسیط را نصیب من بگرداند.
نگاه جامع قرآن به عذابهای روح و بدن آدمی
وی درتفسیر المیزان ج سوم، ص: 15؛ نگاه قرآن به حقیقت انسان را این چنین بیان می دارد:
قرآن كريم انسان را موجودى مركب از روحى جاودانى، و بدنى مادى و متغير مىداند، انسان از نظر قرآن همواره با چنين وصفى قرار دارد، تا بسوى پروردگار خود برگردد، در آن موقع است كه خلود و جاودانگى آدمى شروع مىشود و ديگر دچار زوال (و دگرگونگى) نمىگردد.
پس، از نعمتهاى دنيا بعضى مانند علم، تنها مايه سعادت روح آدمى است، و بعضى مانند مال و فرزندى كه او را از ياد خدا باز ندارد، مايه سعادت روح و جسم او خواهد بود، آنهم چه سعادت بزرگى.
و همچنين بعضى از حوادث كه مايه محروميت و نقص جسم آدمى است، ولى براى روح جاودانه او سعادت است، مانند شهادت در راه خدا، و انفاق مال و ساير امكانات در اين راه، كه اين نيز از سعادت آدمى است، همچون تحمل نوشيدن دواى تلخ است كه دقايقى آدمى را ناراحت مىكند ولى مدت طولانى مزاجش را سالم مىسازد.
امر خوش آیند جسم و مضر به روح؛ سعادت آور نیست
یعنی به طور خلاصه از منظر علامه طباطبائی، قرآن آنچه را كه خوشآيند جسم و مضر به روح آدمى است، مايه شقاوت آدمى و عذاب او می داند، و لذا قرآن كريم اينگونه اعمال را كه تنها لذت جسمانى دارد، متاعى قليل خوانده، كه نبايد به آن اعتنا كرد.
چنانچه خداوند متعال در آیه 197 سوره آل عمران بیان می دارد:{ لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ، مَتاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ}
یعنی رفت و آمد و تسلط كفار در بلاد، تو را فريب ندهد، كه بهره و نفعى اندك است، و بدنبال آن جايگاهى در جهنم است كه بد جايگاهى است.
امر مضر به روح و جسم
و همچنين هر چيزى كه مضر به روح و جسم، هر دو است، قرآن آن را نيز عذاب خوانده هم چنان كه خود ماديين هم آن را عذاب مىشمارند.
اما قرآن آن را از جهتى، و ماديين از نظرى ديگر عذاب مىدانند. قرآن آن را از اين نظر عذاب مىداند كه مايه ناراحتى روح است، و ماديين از اين نظر عذاب مىدانند كه مايه بدبختى و ناراحتى بدن است، نظير انواع عذابهايى كه بر امتهاى گذشته نازل شده.
و قرآن در اين باره مىفرمايد:
{" أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ؟ إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ، الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ، وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ، وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ، الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ، فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ، فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ، إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ"}
ترجمه
مگر نديدى خدا با قوم عاد با آن بناى ستوندار كه نظير آن در شهرها ساخته نشده بود، چه كرد؟
و با فرعون صاحب ميخها، همانها كه در شهرها طغيان كردند، و در آن فساد بسيار كردند و پروردگارت تازيانه عذاب بر آنها فرود آورد، كه پروردگار تو در كمين است.
(سوره فجر آيه 14.)
انسان مادی نیز بدون توجه به توصیه های خدا به سعادت نمی رسد
سعادت و شقاوت موجودات با شعور، بستگى به شعور و اراده آنها دارد چون ما يك امرى را كه در نظر ديگران لذيذ است ولى ما لذت آن را احساس نمىكنيم، سعادت خود نمىدانيم، هم چنان كه امرى را كه براى ديگران المانگيز است ولى ما از آن احساس الم و ناراحتى نمىكنيم، شقاوت نمىشماريم.
از همين جا روشن مىشود، روشى كه قرآن در مساله سعادت و شقاوت طى كرده غير از آن روشى است كه ماديين پيش گرفتهاند، و انسان فرو رفته در ماديات هم اگر بخواهد زندگيش گوارا شود بايد از مكتبى پيروى كند كه سعادت حقيقى را سعادت بداند، و شقاوت حقيقى را شقاوت بداند، چون قرآن آنچه واقعا سعادت است سعادت مىداند، و آنچه براستى شقاوت است شقاوت مىخواند.
تکوینی بودن قوانین دینی
علامه طباطبائی در این قسمت از بیان نورانی خویش می خواهند بگویند که علم همه لذات و شدائد در نزد خداست و حتی بشر مادی نیز محکوم به این قوانین تکوینی می باشد، مثل این است که شما تکه شیشهای را ناخواسته درون غذای خود به حلق فروببری، چه بخواهی و چه نخواهی این تکه شیشه حنجره شما را پاره خواد کرد، این ذات طبیعت است و در نظام تکوین نهادینه شده چه بخواهید و چه نخواهید بر شما یک عذابی را تحمیل خواهد کرد همین مطلب در مورد مسائل روحی و قوانین دینی نیز حاکم است و صرف ندانستن و یا مهم نپنداشتن یک امری که از طرف خداوند متعال عذاب بیان شده است، سبب رفع عذاب نخواهد شد.
حقیقت سعادت، دلدادگی به خداست
قرآن به پيروان خود تلقين مىكند كه دل، به غير خدا نبندند، و به آنان اين باور را مىدهد كه تنها مالكى كه مالك حقيقى هر چيز است خدا است، هيچ چيزى جز بوسيله خدا روى پاى خود نمىايستد، (چنين كسى اگر دوا مىخورد دواى خدا را مىخورد، و اگر غذا مىخورد غذاى او را مىخورد، براى دوا و غذا و هيچ چيز استقلال در تاثير قائل نيست و نيز چنين كسى هيچ هدفى را جز براى او دنبال نمىكند.
و چنين انسانى در دنيا چيزى بجز سعادت براى خود نمىبيند، آنچه مىبيند يا سعادت روح و جسم او هر دو است، و يا تنها سعادت روح او است، و غير اين دو چيز را عذاب و دردسر مىداند.
سعادت خیالی انسان مادی گرا
انسان دل بسته به ماديات و هواى نفس كه چنين فردى چه بسا خيال كند آن اموال و ثروتى كه براى خود جمعآورى كرده مايه خير و سعادت او است، ولى به زودى بر خبط و گمراهى خود واقف مىشود، و همان سعادت خيالى تبديل به شقاوت يقينى مىشود چنان كه خداوند فرموده:
{" فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ".}
ترجمه
بحال خودشان وابگذار تا در ماديات فرو روند و سرگرم بازى باشد تا بناگاه روزى را كه وعده داده شدهاند ديدار كنند. (سوره معارج آيه 42.)
و نيز فرموده:
{" لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ".}
ترجمه
تو از اين در غفلت بودى. ما پرده از پيش چشمت كنار زديم، و در نتيجه امروز چشمانت تيزبين شده است. (سوره ق آيه 22.)
و نيز فرموده:
{" فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا، وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَياةَ الدُّنْيا، ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ".}
ترجمه
پس از هر كس كه از ياد ما اعراض مىكند و بجز زندگى دنيا نمىخواهند، روى برگردان، اينها سطح فكرشان اينقدر كوتاه است. (سوره نجم آيه 30.)
لذت خالص در این دنیا وجود ندارد
علاوه بر اينكه در هيچ جاى دنيا و نزد هيچ يك از دنياپرستان مادى، نعمتى كه لذت خالص باشد وجود ندارد، بلكه اگر از نعمتى لذتى مىبرند همان لذت توأم با غم و اندوه است،
غم و اندوهى كه خوشى آنان را تيره و تار مىسازد.
تفاوت نگاه قرآنیان به خوشبختی و بدبختی
از اينجا روشن مى شود كه درك و طرز فكرى كه در انسانهاى موحد و مخصوصا در اهل قرآن است غير درك و طرز فكرى است كه ديگران دارند، با اينكه هر دو طايفه از يك نوع هستند، يعنى هر دو انسانند، البته بين دو نقطه نهايى اين دو طرز تفكر مراتب بسيارى هست، كه صاحبان آن اهل ايمان هستند اما طايفه ديگر بخاطر نرسيدن به كمال تربيت و تعليم الهى، كم و زياد و يا زيادتر گرفتار انحراف فكرى مىشوند.
البته گاهی در قرآن کلمه عذاب در همین عذاب مادی استفاده می شود که به بیان عذاب مادی موقت اشاره دارد.
نظر علامه طباطبائی در مورد نگاه قرآن به مساله عذاب و حقیقت آن همین بود که بیان شد.
تحقیق و تنظیم: حامد حسن زاده