۰۸ آذر ۱۴۰۳ ۲۷ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۸ : ۰۲
وارد شد، پس از سلام عرض كرد: يابن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم )
از چه رو به من اجازه نداديد؟ با اينكه من از دوستان و شيعيان شما هستم .
فرمود زيرا تو پسر عموى مرا از در خانه برگردانيدى . احمد گريان شده سوگند
ياد كرد كه او را فقط به واسطه شرابخوارى اجازه ندادم تا شايد متنبه شود و
توبه كند. حضرت عسكرى (عليه السلام ) فرمود راست مى گوئى ولى چاره اى نيست
از احترام و گرامى داشتن آنها به هر حالى كه باشند و نبايد خوار و كوچك
شمارى يا اهانت كنى به ايشان كه در اينصورت از زيانكاران خواهى بود. چون به
ما انتساب بستگى دارند. احمد به قم بازگشت . اعيان و اشراف مردم به ديدن
او آمدند و حسين نيز با آنها همراه بود.
همين كه چشم احمد بن اسحاق به حسين افتاد از جاى پريد و او را استقبال كرد
و بسيار احترام نمود، و در پهلوى خودش بالاى مجلس نشانيد. حسين از اين
كار احمد بى اندازه در شگفت شد و سبب آنرا پرسيد. احمد جريان شرفيابى به
خدمت حضرت عسكرى (عليه السلام ) و آنچه آنجناب گفته بود شرح داد.
حسين بعد از شنيدن اين پيش آمد پشيمان شد و از كارهاى زشت خود توبه كرد.
وقتى كه به منزل برگشت هر چه شراب داشت به زمين ريخت و وسايل شرابخوارى را
شكست . حسين به واسطه اين جريان از پرهيزگاران و عبادت كنندگان شد. پيوسته
ملازم مساجد بود و در آستانه حرم حضرت فاطمه دختر موسى بن جعفر (عليه
السلام ) دفن گرديد.(1)
1- مستدرك الوسائل ، ج 2، ص 500.
منبع:جام
211001