۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۹ : ۱۱
امام و پیامبر چون پیشوا و مقتدا هستند و باید آنها را الگوی خود قرار دهیم، باید کسی که شما می خواهید به او تشبه پیدا کنید افضل باشد.
اگر امام و ماموم از حیث همه خصوصیات با هم برابر باشند هم از نظر تعداد و هم از نظر شدت، عقلاً ترجیح بلا مراجح مذموم و قبیح است. اگر امام به لحاظ فضائل از ماموم فضائل کمتری داشته باشد، این را هم عقل رد می کند چراکه چون ترجیح مرجوح بر راجح است، یعنی کسی که کمتر فضلیت دارد را مقدم کرده اید.
حالت بعد این است که امام افضل باشد و این به حکم عقل پسندیده است. بنابراین همانطور که پیامبر افضل الناس است، امام معصوم هم افضل الناس در جمیع فضائل چه به لحاظ کمی و چه کیفی است. پیشوایان باید افضل و مقدم باشند چراکه اگر نباشند با عقل سازگار نیست.
آیه شریفه هم به همین معنا اشاره دارد. «أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدَی» یعنی آیا کسی که به سوی حق رهبری می کند سزاوارتر است مورد پیروی قرار گیرد یا کسی که راه نمی نماید مگر آنکه [خود] هدایت شود؟
در باب علم امام دو حدیث ذکر می کنیم. هر دو از امام صادق است و هر دو هم حکم عقل را بیان می کنند. وقتی امام پیشوا و مسئول هدایت خلق است باید این خصوصیات را داشته باشد. « إِنَّ اَللَّهَ أَحْکَمُ وَ أَکْرَمُ وَ أَجَلُّ وَ أَعْلَمُ مِنْ أَنْ یَکُونَ اِحْتَجَّ عَلَی عِبَادِهِ بِحُجَّةٍ ثُمَّ یُغَیِّبُ عَنْهُ شَیْئاً مِنْ أَمْرِهِمْ.» یعنی خداوند حکیمتر و کریمتر و بزرگتر و داناتر از آن است که بر بندگان خود حجتی قرار دهد آنگاه پنهان بدارد از او امور مردم را.
خدا والاتر از این حرف هاست که بخواهد امامش را در مسائل علمی جا بگذارد.
حدیث دوم می فرماید «أتری من جعله اللّه حجّة علی خلقه یخفی علیه شیء من امورهم؟» یعنی آیا گمان میکنی که خداوند از کسی که او را حجّت برای خلق قرار داده است، مسائل آنها را از وی پنهان و مخفی نگه میدارد؟
امیرالمومنین می فرماید من می دانم که تکوین شما چگونه بوده است و رشد و نمو شما چگونه بوده است.
امام صادق(ع) در حدیث دیگری شدیدالحن تر صحبت می کند. «مَنْ زَعَمَ أَنَّ اَللَّهَ یَحْتَجُّ بِعَبْدِهِ فِی بِلاَدِهِ ثُمَّ یَسْتُرُ عَنْهُ جَمِیعَ مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ فَقَدِ اِفْتَرَی عَلَی اَللَّهِ.» یعنی اگر کسی فکر کند خدا در بین بندگانش حجتی را قرار داده و آنچه آن حجت نیاز دارد از او مخفی بدارد این دورغ به خدا بسته است.
بنابراین چهارمین ویژگی امام افضلیت است که ما به حکم عقل اثبات کردیم که امام باید افضل و جامع تمام فضائل باشد.
اما پنجمین ویژگی این است که هم چنان که پیامبر برای اثبات ادعایش در مورد نبوت باید امر خارق العاده ای داشته باشد، امام هم در اثبات ادعایش باید دارای این امر خارق العاده باشد. پیامبر معجزه دارد و امام کرامت دارد. هم امام کرامت دارد و هم رسول گرامی و وجه مشترک آنها امر خارق العاده است که برای اثبات ادعاست و خلاف حکم عقل نیست بلکه خلاف روال شناخته شده طبیعت است.
باید گفت یکی از راه ها معجزه است. هر کسی اگر بگوید من چنان و چنین ام نباید حرف او را قبول کرد. الان خیلی های ادعا می کنند که نائب خاص امام زمان هستند خب ما باید دلیل از او بخواهیم. نباید بلافاصله گرایش پیدا بکنیم.
من به دو مورد اشاره در مورد ائمه می کنم. اختلافی بین محمد حنفیه و امام سجاد بعد از واقعه کربلا پیش آمد. آن دو کنار کعبه نشسته بودند که معجزه امام سجاد تکلم حجرالاسود است و به نفع امامت حضرت شهادت داد. البته خودش معتقد به امامت حضرت امام زین العابدین بود ولی عده ای شیاد دور محمد حنفیه جمع شده بودند و مدعی امامت وی بودند. که در کعبه حجرالاسود به امامت امام زین العابدین شهادت داد.
اگر سوال شود چگونه است که سنگ سخن بگوید سوره مبارکه فصلت آیه ۲۱ پاسخ می گوید. که قرآن می فرماید خدا هر چه بخواهد به نطق در می آورد.
ممکن است افرادی حرکاتی از باب شعبده بازی و سحر انجام دهند. بین معجزه و کرامت با سحر و جادو تفاوت وجود دارد. کاری که ولی خدا می کند بر مبنای ایمان است ولی کاری که مثلا مرتاض انجام می دهد بر مبنای ریاضت و سختی دادن به بدن است.
روایت دیگری در مورد شق القمر است که پیامبر ماه را به دو نیم تقسیم کردند ولی باز هم مشرکان ایمان نیاوردند. لذا معجزه لزوما منجر به ایمان آوردن نمی شود. حضرت خدیجه و امیرالمومنین بدون معجزه ایمان آوردند پس راه ایمان آوردن بدون معجزه هم هست.
ما باید خصائص معجزه و کرامت و همچنین سحر و جادو و.. را برای مشخص شدن تفاوت ها بیان کنیم اما من تفاوت را در یک کلمه یعنی ایمان بیان می کنم.
یکی دیگر از کراماتی که در روایات ما امده است بحث رفتن به دورن آتش توسط امام کاظم(ع) است. چراکه برادر آن حضرت امامت امام کاظم را رد کرده بود.
امام کاظم عده ای از شیعیان را جمع کرده بودند و تمهیداتی برای آتش چیده بودند. برادر امام به نام عبدالله افتح آمد. حضرت به دورن آتشی که شعله ور بود رفتند و درون آتش شروع به صحبت کردند. به عبدالله گفتند اگر تو داعیه امامت داری به دورن آتش برو. درون آتش رفتن یکی از خصائص اولیای الهی است. قرآن می فرماید «یا نارُ کُونی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی إِبْراهیمَ» به اذن خدا آتش برای ابراهیم نیز سرد شد.
بنابراین اگر در زندگانی امام جواد(ع) می خوانیم که آن حضرت در سنین کودکی سی هزار مسئله را جواب می دهد، این پاسخگویی از ناحیه معجزه است. امامت امام جواد در سن ۷ سالگی مورد خدشه واقع شد و این کرامت در مورد اثبات امامت امام جواد(ع) رخ داد و دیگر شیعیان در مورد امامت امام هادی(ع) و حضرت مهدی(عج) که در سنین خردسالی رخ داد، شبهه ای نداشتند.
بنابراین امام معصوم باید ویژگی هایی مثل پیامبر داشته باشد و برای اثبات ادعایش صاحب امر خارق العاده باشد.
ششمین ویژگی این است که ما باید نسبت به هم پیامبر و هم امام تسلیم باشیم. در سوره احزاب آیه ۳۶ می فرماید «وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ» یعنی و هیچ مرد و زن مؤمنی را در کاری که خدا و رسول حکم کنند اراده و اختیاری نیست (که رأی خلافی اظهار نمایند) و هر کس نافرمانی خدا و رسول او کند دانسته به گمراهی سختی افتاده است.
در مقابل امام هم یکی از ویژگی ها این است که «تسلیم له فی کل امر» باشیم یعنی باید تسلیم او باشیم.
راوی می گوید محضر امام صادق بودم. فردی از خرسان شرفیاب به محضر امام شده بود و می گفت یبن رسول الله حکومت حق شماست و ما در خرسان صدهزار شمشیرزن داریم که در رکاب شما باشند تا حکومت را سرنگون کنیم و به دست شما بسپاریم شما فقط اجازه دهید.
حضرت به آن فرد گفتند که به داخل تنور برو. آن فرد امتناع کرد و ترسید. هارون مکی وارد شد و حضرت به او گفتند به داخل تنور برو. او بدون اینکه سوالی کند وارد تنور شد. حضرت درب تنور را بستند و شروع به حرف زدن در مورد خراسان کردند.
بعد حضرت گفتند درب تنور را بردار و دید هارون مکی سالم نشسته است. دو مطلب از این قطعه بیرون می آید. یک اینکه امام می تواند دستور دهد که به دل آتش برو. این بدی نیست چون خدا و ائمه به فحشا امر نمی کنند طبق آیه قرآن. اگر امام می گوید به داخل آتش برو حکمتی در آن وجود دارد.
ما باید خود را آماده مقام تسلیم بودن بکنیم. شیعه از غیر شیعه به تسلیم بودن شناخته می شوند.
دین تنها نماز و روزه نیست. حدیث می فرماید به نماز و روزه و حج و.. فرد نگاه نکنید چراکه ممکن است از روی عادت باشد. بلکه به «صدق حدیث» او نگاه کنید.
تکلیف ما تنها نماز و روزه نیست بلکه راستگویی هم هست. تلکیف ما به عنوان یک انسان متشرع این است که اجتماعیات اسلام را رعایت کنیم.
بنابراین تشخیص اینکه من به تکیف خود عمل می کنم یا نه این است که من دین خود را بشناسم و به آن عمل کنم.