۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۱ : ۲۰
از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، « زهره شعیب » سخنرانیهای امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران را دنبال میکرد و آن را به عنوان دستورالعملی برای پیگیری مسیر صحیح میدانست و مو به مو آنها را به اجرا میگذاشت. شور و شعور از ویژگیهای اساسی او بود و از ابتدای فعالیتهای جنبش مقاومت، در برابر اشغالگری رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان ایستاده بود.
هنگامی که در زمان اشغالگری رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان سفر کرد، خودکامگی نظامیان رژیم صهیونیستی در مسیر ایست بازرسی های گسترده شده در بخشهای مختلف لبنان او را نترساند. او علاوه بر انتقال سلاح بر ضرورت تعهد به تمامی اشکال مقاومت ایمان داشت.
یک بار در اولین ایست و بازرسی یک نظامی صهیونیست در برابر زهره قرار گرفت. زهره شعیب به او گفت: تو یک اشغالگر و ظالم هستی. نظامی مذکور سلاح خود را به روی زهره شعیب گرفت، اما زهره در ادامه گفت: شما تا به حال افراد تسلیم شده را دیدهید، اما بعد از این باید مسلمانان واقعی را ببینید.
زهره بعد از اینکه به روستای الشرقیه رسید، متوجه شد که اهالی جنوب لبنان دچار شوک و حیرت شدهاند. در حالی که دشمن به منازل آنها رسیده بود، آنها نمیدانستند از کجا باید شروع کنند. به سمت منزل شیخ راغب حرب رفت و او زهره را به ضرورت تلاش برای انتشار تفکر بیدارگرایانه در میان اهالی جنوب و تمامی روستاها فراخواند.
زهره میگوید: ما از الغازیه و با تعداد اندکی از برادران و خواهران آغاز کردیم. گام های اولیه را با توزیع نقشها و استقرار گسترده عوامل در منطقه انجام دادیم. این در حالی بود که مزدوران زیادی در منطقه مستقر شده بودند. مأموریت من از منطقه الغازیه آغاز میشد و تا شقراء ادامه داشت. من به همراه سه فرزندم از خودروی خودم به عنوان یک منزل سیار استفاده میکردم. در هر روستا یک مجموعه مرکزی از خواهران برای انتشار رویکرد مقاومت میان مردم منطقه ساماندهی میکردیم. این رویکرد از مبارزه با کالاهای صهیونیستی آغاز میشد و تا تشویق محلی جنوب به تحریم این کالاها به عنوان یکی از رویکردهای مقاومت ادامه پیدا میکرد.
از آنجا که عاشورا مکتب فداکاری و کرامت بود، امام خمینی از مردم خواسته بود تا جنوب لبنان به عرصه ای برای احیای مراسم عاشورا تبدیل شود. ایشان از ضرورت برافراشتن پرچمهای سیاه در تمامی مناطق خبر داده بود. زهره تمامی درخواستهای امام خمینی را مو به مو اجرا میکرد. او هر قطعه پارچه سیاهی که در بازار میدید خریداری میکرد تا بتواند دیوارهای روستاهای جنوب لبنان را با آن بپوشاند. پرچمهای سیاه را در تمامی بالکانها و پشت بام منازل بر افراشته میکرد و مراسم عزاداری امام حسین را در روستاهای جنوب برگزار میکرد تا بیشترین تعداد مشارکت کننده را داشته باشد.
بعد از برپایی این مراسمها، اهالی جنوب لبنان تظاهرات گستردهای را به راه میانداختند. آنها با بلندگو شعارهای حسینی سر می دادند.
زهره از شیخ راغب حرب به عنوان رهبر قیام جنوب لبنان به ویژه پس از ملاقات وی با امام خمینی و بیعت با ایشان مطالب زیادی میگوید. او داستانهای زیادی در رابطه با نزدیکی شیخ راغب حرب به مردم میگوید و تعریف میکند که ایشان همواره با مردم در تماس مستقیم بود و نسلی از شهدا را در میان آنها ایجاد کرد. شیخ سعی داشت در جریان بازدید خود از روستاهای مختلف از مشکلات و سختیهای مردم بکاهد.
شجاعت زهره در مبارزه با اشغالگران و به چالش کشیدن مزدوران رژیم صهیونیستی در منطقه زبانزد بود. ارشد این مزدوران حسین عبدالنبی نام داشت. زهره داستان دیدار خود با او را نقل میکند. عبدالنبی یک بار به او گفته بود: من چطور میتوانم توبه کنم. پیش چه کسی بروم تا توبه کنم. او با این کار میخواست عوامل پشت پرده تحرکات زهره را شناسایی کند. اما زهره با سادگی به او گفت: در هر حسینیه یا مسجد جامع تو میتوانی بین خودت و خدای خود توبه کنی.
زهره در توضیح دیدار خود با این مزدور رژیم صهیونیستی می گوید، وقتی که به منزل این مزدور رسید، او تنفگ خود را به سمت زهره گرفت. زهره قرآنی را که در نزد خود داشت، روبروی صورت گرفت و گفت: سلاح من قوی تر است.
زهره مدتی را از سوی عبدالنبی در برعشیت بازداشت بود. جرم او این بود که خودروی خود را به عناصر مبارز امانت داده تا با آن سلاح به جنوب لبنان ببرند. زهره از زندانی به زندان دیگر منتقل میشد تا اینکه به بازداشتگاه مرکزی در فلسطین اشغالی رسید و ۵ ماه در آنجا زندانی بود.
زهره در این مدت هیچ اطلاعاتی از عناصر مقاومت در جنوب لبنان به بازجوهای صهیونیستی ندادند و همواره داستانها و اسامی جعلی را تکرار می کرد تا آنها را از واقعیتی که می توانست برای عناصر مقاومت خطر آفرین باشد، دور نگه دارد.
زهره در جریان تحقیقات و بازجوییها پیام ها و نکتههای مهمی به دشمن گوشزد و تاکید کرد که تاثیرگذارترین سلاح در جنوب لبنان رویکرد مقاومت و جهاد است. او یک بار به یکی از نظامیان گفت: ما در خانه های خود خواهیم نشست و کفن بر تن خواهیم کرد و منتظر خمپارههای شما خواهیم ماند تا ما را در خاک خودمان دفن کنند، اما به شما ثابت خواهیم کرد که به خاک خود پشت نمیکنیم.
نظامیان رژیم صهیونیستی در طول بازداشت، مرتب اقدام به شکنجه روانی زهره شعیب می کردند. آنها با دست بسته او را به مدت چند روز درصندوق عقب یک خودرو رها کرده بودند و نظامیانی را میفرستادند تا او را مجبور به حرف زدن کنند. اما او همواره با ذکر «یا زهرا»، « یا زینب» و «یا الله» به خود تسلی میداد.
در نهایت دشمن بعد از اینکه از اعتراف گرفتن از زهره ناامید شد، او را آزاد کرد. اما زهره بلافاصله بعد از آزادی تحرکات جهادی خود را از سر گرفت تا مسیری را تکمیل کند که هرگز در آن توقف نکرده بود. او به روستای خود بازگشت و بعد از تجدید قوا باز هم عزم سفر کرد تا به روحیه مقاومت در برابر تسلیم و خفت کمک کند.
منبع:مشرق