۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۹ : ۰۱
این اثر شامل ۷ مجلس از سخنرانی های آیت الله طهرانی در باب مناقب اهل بیت به خصوص امیرالمومنین و امام هادی علیهم السلام است که طی آن شمه ای از تاریخ و خصوصیات آن حضرات بیان شده است. برخی عناوین مجالس این کتاب عبارتند از: «امیرالمؤمنین علیه السّلام مصداق صراط مستقیم »، «علی زینت بخش تاریخ و شریعت اسلام و قوام نبوّت پیغمبر»، «قضایای جنگ بدر»، «تبیین معنای میزان در روز قیامت»، «امیرالمؤمنین علیه السّلام محور عدالت و میزان حق .»
در بخشی از کتاب می خوانیم:
«در تفسیر مجمع البیان و در کتاب تفسیر برهان و در تفسیر صافی در تفسیر این آیۀ شریفه، مضافاً که در مقدّمات تفسیر صافی راجع به صراط، روایاتی را از ائمّۀ اهلبیت نقل میکند که:«اهدنا الصراط المستقیم» صِراطُ علیٍّ؛ صراط علی بن أبیطالب.
بعد از پیغمبر، افکار و اهواء در میان افراد بشر مختلف بود، هرکس یک هوایی داشت؛ آن کسانی که طالب حق بودند آمدند در زیر پرچم امیرالمؤمنین و امیرالمؤمنین به اقصر فاصله حرکتشان داد به مقصد؛ چه قِسم حرکت داد؟ آنها را تربیت کرد که امروز دشمنان اسلام که میخواهند بگویند: «علی آدم سیاستمداری نبود!»، دیگر نمیدانند چه بگویند! میگویند: علی مانند عیسی بن مریم یک آدم ملکوتی بود و افرادی را هم که تربیت کرد، مثل حواریّین عیسی آدمهای ملکوتی بودند، به جامعه ربط نداشتند؛ میثم تمّار، قیس بن سعد بن عُباده، مالک اشتر، محمّد بن ابیبکر، عمّار یاسر، عثمان بن مظعون که از یاران امیرالمؤمنین بود و از اصحاب پیغمبر، و نظائر اینها؛ اینها آدمهای ملکوتی بودند اصلاً با این عالم ربط نداشتند! علی یک حساب خاصّی داشت!
درست است علی آدم ملکوتی بود، ولی آدم ملکوتی که آمده بود روی زمین، از مادر متولّد شده بود، شیر مادر خورده بود، در کوچههای مکّه با بچّههای مکّه رفت و آمد و معاشرت داشت؛ امّا کار آنها را نمیکرد، بازیهای آنها را نمیکرد، از زمان طفولیّت میگفت: این کارها بازی است، انسان نباید بازی بکند. به سنّ ده سالگی رسید، این بچّه به پیغمبر اکرم ایمان آورد، در آنوقتی که پیرمردها ایمان نیاوردند. ابولهب عموی پیغمبر است، مرد محترم در میان مکّه، اوّلدشمن پیغمبر، اوّلدشمن خونخوار پیغمبر. عبّاس عموی پیغمبر است، سیزده سال پیغمبر در مکّه فریاد میزد: «قولوا لا إلَهَ إلّا اللَهُ!»
ایمان نمیآورد؛ بعد که پیغمبر به مدینه هجرت میکنند، در جنگ بدر به لشکریان کمک میکند و اسیر میشود و بعد ایمان میآورد. بین این بچّه و بین آنها چقدر فاصله است؟! این دارد نشان میدهد که من بچّه هستم امّا با وجود بچّه بودن من، از مردها و پیرمردها و بزرگان و عقلای بشر، صراطم بهتر و راهم بهتر و مستقیمتر است! همۀ کارهای امیرالمؤمنین برای افراد بشر حجّت است!
اجمالاً انسان باید امیرالمؤمنین را امام خود قرار بدهد. امام یعنی پیشوا؛ امام جماعت یعنی چه؟ یعنی کسی که جلو میایستد و مردم پشت سر او؛ هرکاری او میکند مردم میکنند. معنی امام این نیست؟! امّا اگر یک جماعتی تشکیل بشود، امام هر کاری میکند مردم نکنند؛ امام میرود به رکوع، مردم سر بردارند از رکوع، امام میرود به سجده، مردم بایستند، امام میایستد، مردم سجده کنند؛ این امامت درست است؟! امام حمد میخواند آنها ذکر رکوع میگویند، امام ذکر رکوع میگوید آنها سورۀ بقره شروع میکنند؛ اینکه دیگر جماعت نمیشود، امام و مأموم از بین میرود!
امیرالمؤمنین فرمود: «من امام شما هستم!» پیغمبر فرمود: «علی امام شماست!» یعنی بگیرید جلوی خودتان، تماشا کنید، این الگوی شماست، اعمال خود را روی اعمال او بگذارید، عبادت خود را به این صراط مستقیم نزدیک کنید؛ هرچه بیایید بهتر نتیجه میگیرید! جهاد خود را، امر به معروف خود را، نهی از منکر خود را، صدق خود را، تلاوت قرآن خود را، صلۀ رحم خود را، دوستی به پیغمبر خود را، در تمام مراحل هر کاری میخواهید بکنید ببینید اوّل علی چهقِسم کرد شما هم آنقِسم بکنید!
اگر [این کار را] بکنید میافتید در راه، خدا دعای شما را که میفرماید: «اهدنا الصراط المستقیم»، آنوقت قبول کرده، میافتید در جادّه؛ جادّه، جادّۀ علی است! در دنیا خیلی جادّه هست، جادّۀ عمر هست، جادّۀ ابوبکر هست، جادّۀ عثمان هست، جادّۀ معاویه هست، جادّۀ ابوسفیان هست، ابوجهل هست، جادّۀ عُتبه و شیبه هست که داستانش را شنیدید، اینها همه جادّه دارند و هر کسی برای خودش در جادّه دارد حرکت میکند؛ امّا آن جادّهها خوب نیست، آن جادّهها کج است، خاکْ زیاد دارد، عقرب و مارْ زیاد دارد، هوا در آن جادّهها گرم است، انسان میخواهد در آن هوای گرم حرکت کند، چهار قدم حرکت کند گرد و خاک میآید انسان را خفه میکند، مار از اینطرف میزند، عقرب از آنطرف میزند، پای انسان میافتد در چاله، تا میآید انسان خود را از داخل این چاله دربیاورد، داخل یک چالۀ دیگری میافتد، گره روی گره، بدبختی روی بدبختی، تا زمان مرگ.
امّا جادّۀ علی اینطور نیست! جادّۀ راه استوار است، انسان که میافتد روی جادّه، دیگر نمیخواهد خودش حرکت کند، از آن نسیمهای بهشتی پشت انسان میوزد و انسان با کیف در این جادّه حرکت میکند! جادّۀ بهشت است دیگر، جادّۀ بهشت!»
گفتنی است این اثر از دوره «علوم و مبانی اسلام و تشیع » و در ۲۷۰ صفحه توسط انتشارات مکتب وحی منتشر شده است.