۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۸ : ۱۱
ابوالحسن علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی میگوید:
در یکی از سالها، به قصد سفر حج حرکت کردم و در مدینه چند روزی ماندم، شاید امام زمان(عج) را ببینم؛ اما ملاقات ایشان قسمت ما نشد و با ناراحتی شدید وارد مکه شدم؛ انجام مناسک حج را شروع کردم، ولی همچنان در فکر بودم. در یک لحظه که در مقابل کعبه ایستاده بودم، احساس کردم درب خانه باز شد؛ شخصی را دیدم که به سویم میآید، من هم به طرفش رفتم، پس از پرسیدن مقصد من و از احوال آقای خصیبی، از من پرسید: «ابن مهزیار را میشناسی؟» گفتم: «خودم هستم.» سپس از انگشتر امام حسن عسکری(ع) که پس از پدرم در دست من بود پرسید؛ انگشتر را به او نشان دادم.
بعد از آن پرسید: «چه کار داشتی؟» گفتم: «به دنبال آن امامی هستم که از ما پنهان است». فرمود: «امام خود را پنهان نکرده است، این اعمال شماست که باعث غیبت امام زمان(عج) شده است؛ حال برو و دفعه دیگر بین رکن و صفا هم دیگر را میبینیم»
سر وعده حاضر شدم و او نیز آمد، با هم پس از کمی راه رفتن به منطقهای در طائف رسیدیم، آن شخص پیش از من وارد خیمهای شد و به سرعت برگشت و بشارت داد که امام اجازه شرفیابی دادن؛ وارد شدم و خیمهای دیدم که از گوشه آن نور میدرخشید؛ به عنوان امام، او را مخاطب ساخته و سلام کردم. آن حضرت خطاب فرمود: «یا اباالحسن! قد کنا نتوقعک لیلا و نهارا ، فما الذی ابطا بک علینا؟»، «ای ابوالحسن علی بن مهزیار! شب و روز در انتظار دیدار تو لحظه شماری می کردم ، چه شد که تاخیر کردی و به سوی ما نیامدی؟»، عرض کردم: «ای مولای من! کسی را نیافتم که مرا به حضورت راهنمایی کند».
آن حضرت با تعجبی همراه با پرسش فرمود: «کسی را نیافتی که راهنماییات کند!؟» سپس با انگشت مبارک روی زمین کشید و بعد فرمود: «نه! راهنما نداشتن دلیل تاخیرت نیست بلکه شما به مال اندوزی روی آوردهاید، در برابر مستضعفان فخر فروشی کرده و با آنان با بی اعتنایی رفتار کردهاید، صله رحم را ترک نمودهاید؛ پس دیگر چه عذری دارید؟»، عرض کردم: «توبه کردم، توبه؛ بازگشتم، بازگشتم».
سپس حضرت مهدی(عج) خطاب به علی ابن مهزیار فرمود: «ای پسر مهزیار! اگر برخی از شماها برای آمرزش بعضی دیگر، از خداوند طلب مغفرت نمیکردند، کلیه انسانها گرفتار میشدند و کردارشان آنها را هلاک میکرد.» (اشاره به اینکه من برای شما از خداوند طلب بخشش می کنم.)
در قسمتی از دعای امام زمان(عج) برای بخشیده شدن گناهان شیعیان آمده است:
پروردگارا شیعیان ما از پرتو وجود ما و باقی مانده سرشت ما خلق شده اند، اما همین شیعیان به خاطر مغرور شدن به دوستی با ما و داشتن ولایت و از روی بی توجهی گرفتار گناهان بسیاری گشته اند؛ حال اگر گناهانی که آنان انجام داده اند ،جزء گناهانی است که بین تو و آنها باید حل شود، پس به خاطر ما آنها را ببخش و ما هم از آنها راضی هستیم و اما اگر گناهانی که انجام داده اند، حق الناس و جزء گناهانی است که بین خودشان است و باید حق دیگران پرداخت شود برای پرداخت بدهی آنان، از خمسی که در اموال برای ما مقرر کرده ای به عنوان تقاص و تاوان بدهی آنان برداشت کن و به طلب کاران آنها بده. و آن شیعیان را وارد بهشت کن و از آتش جهنم دور ساز و آن ها را با دشمنان ما که گرفتار غضب تو هستند در یک مکان قرار مده.