3 روایت مهم برای حقانیت ولایت على(ع)
در روز عید غدیر آیین اسلام به تکامل نهایى خود رسید؛ زیرا بدون تعیین جانشین براى پیامبر(ص) و بدون روشن شدن وضع آینده مسلمانان، این آیین به تکامل نهایى نمىتوانست برسد.
عقیق:آیتالله ناصر مکارم شیرازی در بخش نکتههای تفسیر نمونه ذیل بخشی از آیه 3 سوره مبارکه «مائده» به روز عید غدیر در قرآن اشاره کرده است که متن آن در ادامه میآید؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ؛ امروز، دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را بعنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم ـ امّا کسانى که در حال گرسنگى، ناچار شوند، و تمایل به گناه نداشته باشند، (مانعى ندارد که از گوشتهاى ممنوع بخورند) ـ خداوند، آمرزنده و مهربان است». (مائده/ 3)
یعنى کدام روز است که این «چهار جهت» در آن جمع شده، هم کافران در آن مأیوس شدهاند، و هم دین کامل شده، هم نعمت خدا تکامل یافته، هم خداوند آیین اسلام را به عنوان آیین نهایى مردم جهان پذیرفته است.
در این مورد، در میان مفسران سخن بسیار است، ولى آنچه جاى شک نیست این است که: چنین روزى باید روز بسیار مهمى در تاریخ زندگى پیامبر(صلى الله علیه وآله) باشد، نه یک روز ساده و عادى و معمولى، زیرا این همه اهمیت براى یک روز عادى معنى ندارد.
لذا در پارهاى از روایات آمده است: بعضى از یهود و نصارى با شنیدن این آیه، گفتند: اگر چنین آیهاى در کتب آسمانى ما نقل شده بود، ما آن روز را روز عید قرار مىدادیم.
اکنون باید از روى قرائن، نشانهها و تاریخ نزول این آیه، و این سوره و تاریخ زندگانى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و روایاتى که از منابع مختلف اسلامى به دست ما رسیده، این روز مهم را پیدا کنیم:
1 ـ آیا منظور روزى است که احکام بالا درباره گوشتهاى حلال و حرام نازل شده؟
قطعاً چنین نیست، زیرا نزول این احکام واجد این همه اهمیت نیست نه باعث تکمیل دین است؛ زیرا آخرین احکامى نبوده که بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شده، به دلیل این که: در دنباله این سوره به احکام دیگرى نیز برخورد مىکنیم، علاوه بر این نزول این احکام سبب یأس کفار نمىشود، چیزى که سبب یأس کفار مىشود، فراهم ساختن پشتوانه محکمى براى آینده اسلام است.
و به عبارت دیگر، نزول این احکام و مانند آن تأثیر چندانى در روحیه کافران ندارد و این که گوشتهایى حلال یا حرام باشد، آنها حساسیتى روى آن ندارند.
2 ـ آیا منظور از آن «روز عرفه» در آخرین حج پیامبر(صلى الله علیه وآله) است؟! (همان طور که جمعى از مفسران احتمال دادهاند).
پاسخ این سؤال نیز منفى است، زیرا نشانههاى فوق بر آن روز نیز تطبیق نمىکند، چرا که حادثه خاصى که باعث یأس کفار بشود در آن روز واقع نشده، اگر منظور انبوه اجتماع مسلمانان است که قبل از روز عرفه نیز در خدمت پیغمبر(صلى الله علیه و آله) در «مکّه» بودند.
و اگر منظور نزول احکام فوق در آن روز است که آن نیز همان طور که گفتیم چیز وحشتناکى براى کفار نبود.
3 ـ و آیا مراد «روز فتح مکّه» است (چنان که بعضى احتمال دادهاند) با این که تاریخ نزول این سوره مدتها بعد از فتح «مکّه» بوده است؟!
4 ـ و یا منظور روز «نزول آیات سوره برائت» است، که آن هم مدتها قبل از نزول این سوره، بوده است؟!
5 و 6 ـ و از همه عجیبتر احتمالى است که بعضى دیگر دادهاند که: این روز، روز ظهور اسلام، یا بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله) باشد، با این که آنها هیچگونه ارتباطى با روز نزول این آیه ندارند و سالهاى متمادى در میان آنها فاصله بوده است.
بنابراین، هیچ یک از احتمالات ششگانه فوق با محتویات آیه سازگار نیست.
در اینجا احتمال دیگرى نیز هست که تمام مفسران شیعه آن را در کتب خود آوردهاند و روایات متعددى آن را تأیید مىکند، و با محتویات آیه کاملاً سازگار است و آن این که:
منظور «روز غدیر خم» است، روزى که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) امیر مؤمنان على(علیه السلام) را رسماً براى جانشینى خود تعیین کرد، آن روز بود که کفار در میان امواج یأس فرو رفتند؛ زیرا انتظار داشتند آیین اسلام قائم به شخص باشد، با از میان رفتن پیغمبر(صلى الله علیه وآله) اوضاع به حال سابق برگردد، و اسلام تدریجاً برچیده شود.
اما هنگامى که مشاهده کردند، مردى که از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله)، در میان مسلمانان، بىنظیر بود، به عنوان جانشینى پیامبر(صلى الله علیه وآله) انتخاب شد، و از مردم براى او بیعت گرفت، یأس و نومیدى نسبت به آینده اسلام، آنها را فرا گرفت و فهمیدند آئینى است ریشهدار و پایدار.
در این روز بود که آیین اسلام به تکامل نهایى خود رسید؛ زیرا بدون تعیین جانشین براى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و بدون روشن شدن وضع آینده مسلمانان، این آیین به تکامل نهایى نمىرسید.
آن روز بود که نعمت خدا با تعیین رهبر لایقى همچون على(علیه السلام) براى آینده مردم کمال یافت.
و نیز آن روز بود که اسلام با تکمیل برنامههایش، به عنوان آیین نهایى از طرف خداوند پذیرفته شد (بنابراین جهات چهارگانه در آن جمع بوده).
علاوه بر این، قرائن زیر نیز این تفسیر را تأیید مىکند:
الف ـ جالب توجه این که در تفسیر «فخر رازى» و تفسیر «روح المعانى» و تفسیر «المنار» در ذیل این آیه نقل شده است که: پیامبر(صلى الله علیه وآله) بعد از نزول این آیه بیش از هشتاد و یک روز عمر نکرد.
و با توجه به این که وفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) در روایات اهل تسنن، و حتى در بعضى از روایات شیعه (مانند آنچه «کلینى» در کتاب معروف «کافى» نقل کرده است) روز دوازدهم ماه ربیع الاول بوده، چنین نتیجه مىگیریم که روز نزول آیه درست روز هیجدهم ذى الحجه بوده است.
ب ـ در روایات فراوانى که از طرق معروف اهل تسنن و شیعه نقل شده، صریحاً این مطلب آمده است که: آیه شریفه فوق، در روز غدیرخم و به دنبال ابلاغ ولایت على(علیه السلام) نازل گردید، از جمله:
1 ـ دانشمند معروف سنّى «ابن جریر طبرى» در کتاب «ولایت» از «زید بن ارقم» صحابى معروف، نقل مىکند که: این آیه در روز «غدیر خم» درباره على(علیه السلام) نازل گردید.
2 ـ «حافظ ابو نعیم اصفهانى» در کتاب «ما نزل من القرآن فى عَلىّ(علیه السلام)» از «ابو سعید خدرى» (صحابى معروف) نقل کرده که: پیامبر(صلى الله علیه وآله) در غدیر خم، على(علیه السلام) را به عنوان ولایت، به مردم معرفى کرد و مردم متفرق نشده بودند تا این که آیه «اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ...» نازل شد.
در این موقع پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود:
اَللّهُ أَکْبَرُ عَلى اِکْمالِ الدِّیْنِ وَ اِتْمامِ النِّعْمَةِ وَ رَضِىَ الرَّبِّ بِرِسالَتِى وَ بِالْوِلایَةِ لِعَلِىٍّ(علیه السلام) مِنْ بَعْدِى، ثُمَّ قالَ: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ:
«اللّه اکبر بر تکمیل دین و اتمام نعمت پروردگار و خشنودى خداوند از رسالت من و ولایت على(علیه السلام) بعد از من، سپس فرمود: هر کس من مولاى اویم على(علیه السلام) مولاى او است، خداوندا! آن کس که او را دوست بدارد دوست بدار، و آن کس که او را دشمن دارد، دشمن بدار، هر کس او را یارى کند یارى کن، و هر کس دست از یاریش بر دارد دست از یارى او بردار».
3 ـ «خطیب بغدادى»، در تاریخ خود از «ابو هریره» از پیامبر(صلى الله علیه وآله) چنین نقل کرده که: بعد از جریان غدیر خم و پیمان ولایت على(علیه السلام) و گفتار عمر بن خطاب: «بَخٍّ بَخٍّ یَا بْنَ أَبِى طالِب أَصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى کُلِّ مُسْلِم» آیه «اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِیْنُکُمْ» نازل گردید.
در کتاب نفیس «الغدیر» علاوه بر روایات سه گانه فوق، سیزده روایت دیگر نیز در این زمینه نقل شده است.
در کتاب «احقاق الحق»، از جلد دوم تفسیر «ابن کثیر»، صفحه 14 و از «مناقب خوارزمى»، صفحه 47 نزول این آیه را درباره داستان غدیر از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل کرده است.
در تفسیر «برهان» و «نور الثقلین» نیز ده روایت از طرق مختلف نقل شده که این آیه درباره على(علیه السلام) یا روز «غدیر خم» نازل گردیده، که نقل همه آنها نیازمند به رساله جداگانه است.
مرحوم «علامه سیّد شرف الدین» در کتاب «المراجعات» چنین مىگوید: «نزول این آیه را در روز غدیر در روایات صحیحى که از امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) نقل شده، ذکر گردیده و اهلسنت، شش حدیث با اسناد مختلف از پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این زمینه نقل کردهاند که صراحت در نزول آیه در این جریان دارد».
از آنچه در بالا گفتیم روشن مىشود: اخبارى که نزول آیه فوق را در جریان غدیر بیان کرده، در ردیف خبر واحد نیست که بتوان با تضعیف بعضى اسناد آن، آنها را نادیده گرفت. بلکه اخبارى است که اگر متواتر نباشد لااقل مستفیض است، و در منابع معروف اسلامى نقل شده، اگر چه بعضى از دانشمندان متعصب اهل تسنن، مانند: «آلوسى» در تفسیر «روح المعانى» تنها با تضعیف سند یکى از این اخبار کوشیدهاند بقیه را به دست فراموشى بسپارند و چون روایت را بر خلاف مذاق خویش دیدهاند، مجعول و نادرست قلمداد کنند.
و یا مانند نویسنده تفسیر «المنار» با تفسیر سادهاى از آیه گذشته، بدون این که کمترین اشارهاى به این روایات کند، شاید خود را در بنبست دیده که اگر بخواهد روایات را ذکر کرده و تضعیف کند بر خلاف انصاف است و اگر بخواهد قبول کند بر خلاف مذاق او است!
نکته جالبى که باید در اینجا به آن توجه کرد این است که: قرآن در سوره «نور» آیه 55 چنین مىگوید:
وَعَدَ اللّهُ الَّذِیْنَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِیْنَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِیْنَهُمُ الَّذِى ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً...:
«خداوند به آنهایى که از شما ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادهاند، وعده داده است که آنها را خلیفه در روى زمین قرار دهد همان طور که پیشینیان آنان را چنین کرد، و نیز وعده داده آیینى را که براى آن پسندیده است مستقر و مستحکم گرداند، و بعد از ترس به آنها آرامش بخشد».
در این آیه خداوند مىفرماید: آیینى را که براى آنها «پسندیده» در روى زمین مستقر مىسازد.
با توجه به این که: سوره «نور» قبل از سوره «مائده» نازل شده است،
و با توجه به جمله «رَضِیْتُ لَکُمُ الاِسْلامُ دِیْناً» که در آیه مورد بحث، درباره ولایت على(علیه السلام)نازل شده، چنین نتیجه مىگیریم که اسلام در صورتى در روى زمین مستحکم و ریشهدار خواهد شد که با «ولایت» توأم باشد؛ زیرا این همان اسلامى است که خدا «پسندیده» و وعده استقرار و استحکامش را داده است.
و به عبارت روشنتر، اسلام در صورتى عالمگیر مىشود که از مسأله ولایت اهل بیت(علیهم السلام) جدا نگردد.
مطلب دیگرى که از ضمیمه کردن «آیه سوره نور» با «آیه مورد بحث» استفاده مىشود این است که: در آیه سوره «نور» سه وعده به افراد با ایمان داده شده است:
نخست خلافت در روى زمین.
دیگر امنیت و آرامش براى پرستش پروردگار.
و سوم استقرار آئینى که مورد رضایت خدا است.
این سه وعده در روز «غدیر خم» با نزول آیه «اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِیْنُکُمْ...» جامه عمل به خود پوشید؛ زیرا نمونه کامل فرد با ایمان و عمل صالح، یعنى على(علیه السلام) به جانشینى پیامبر(صلى الله علیه وآله) نصب شد و به مضمون جمله «الیَوْمَ یَئِسُ الَّذِیْنَ کَفَرُوا مِنْ دِیْنِکُمْ» مسلمانان در آرامش و امنیت نسبى قرار گرفتند و نیز به مضمون «وَ رَضِیْتُ لَکُمُ الاِسْلامُ دِیْناً» آیین مورد رضایت پروردگار در میان مسلمانان استقرار یافت.
البته این تفسیر، با روایاتى که مىگوید آیه سوره «نور» در شأن مهدى(علیه السلام) نازل شده، منافات ندارد، زیرا «آمَنُوا مِنْکُمْ...» داراى معنى وسیعى است که یک نمونه آن در روز «غدیر خم» انجام یافت و سپس در یک مقیاس وسیعتر و عمومىتر در زمان قیام مهدى(علیه السلام) انجام خواهد یافت.
بنابراین، کلمه «الارض» در آیه، به معنى همه کره زمین نیست، بلکه معنى وسیعى دارد که هم ممکن است بر تمام کره زمین گفته شود، و هم به قسمتى از آن، چنان که از موارد استعمال آن در قرآن نیز استفاده مىشود که: گاهى بر قسمتى از زمین اطلاق شده و گاهى بر تمام زمین (دقت کنید).
منبع:فارس