۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۳ : ۲۳
آیت الله مجتهدی در شرح این حدیث می گوید: ما در لوح محفوظ قضا و قدری داریم که خودمان هم از آن آگاه نیستیم و نمی دانیم که صلاح ما در این است که به این بلا مبتلا شویم. استاد ما « مرحوم حاج شیخ علی اکبر برهان » می فرمودند: « فرزند خردسالی داشتم به نام علی اصغر که از دنیا رفت.من خیلی از فوت او ناراحت بودم تا اینکه یک شب در عالم خواب دیدم بچه ام زنده است و بزرگ شده و پسری نااهل گردیده و همه می گویند: « این هم از پسر آقا » و آبروی مرا برده است. وقتی از خواب برخاستم،خوشحال شدم و دیگر به خاطر از دست دادن فرزندم ناراحت نشدم.چرا که فهمیدم قضا و قدر الهی اینگونه بوده که این فرزند در جوانی نااهل گردد و آبروی مرا بریزد.
ایشان در این باره ادامه می دهد: پس هر اتفاق و پیشامدی که برای شما رخ داد بدانید که از جانب خداست و صلاح شما در آن بوده،پس صبر کنید. همه مردم گرفتار هستند: دل بی غم درین عالم نباشد اگر باشد بنی آدم نباشد. باید حتما یک غصه ای داشته باشیم. استاد من همیشه این روایت را می فرمود که : « اگر روزی گفتی که من دیگر غصه ای ندارم،بدان که اجلت رسیده و امروز و فردا می روی».به محض اینکه گفتی من که فرزندانم را سر و سامان داده ام و بدهکاری هایم را داده ام و دیگر غصه ای ندارم،غصه چیه،بدان که رفتنی هستی. « سیدبن طاووس به پسر ش می گفت: » پسر جان خانه هم که می سازی یک گوشه از آن را بگذار که خراب باشد تا غصه ساختنش را داشته باشی.»
پی نوشت:
احسن الحدیث ص 94