۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۸ : ۰۵
لَمْ تَکُنْ بَیْعَتُکُمْ إِیَّایَ فَلْتَهً وَ لَیْسَ أَمْرِی وَ أَمْرُکُمْ وَاحِداً إِنِّی أُرِیدُکُمْ لِلَّهِ وَ أَنْتُمْ تُرِیدُونَنِی لِأَنْفُسِکُمْ أَیُّهَا النَّاسُ أَعِینُونِی عَلَى أَنْفُسِکُمْ وَ ایْمُ اللَّهِ لَأُنْصِفَنَّ الْمَظْلُومَ وَ لَأَقُودَنَّ الظَّالِمَ بِخِزَامَتِهِ حَتَّى أُورِدَهُ مَنْهَلَ الْحَقِّ وَ إِنْ کَانَ کَارِهاً
بيعت شما (مردم) با من بى مطالعه و ناگهانى نبود، و وضع من و شما يکسان نيست، من شما را براى خدا مى خواهم و شما مرا براى خويشتن، اى مردم! مرا براى اصلاح خودتان يارى دهيد (تا بتوانم عيوب شما را بر طرف سازم) به خدا سوگند! داد مظلوم را از ظالمش مى ستانم و افسار ظالم را مى کشم تا او را به آبشخور حق وارد سازم هر چند از اين کار ناخشنود باشد!
شرح و تفسير
امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى اش به فلسفه و آثار چند حكم
از احكام مهم الهى اشاره فرموده كه به صورت بسيار گسترده تر در حكمت 252
نيز آمده است. مى فرمايد: «نماز موجب تقرب هر پرهيزگار و حج جهاد هر ضعيف
است و براى هر چيز زكاتى است و زكات بدن روزه است و جهاد
زن شوهردارى شايسته اوست» (الصَّلاَةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقِيّ، وَالْحَجُّ
جِهَادُ كُلِّ ضَعِيف. وَلِكُلِّ شَيْء زَكَاةٌ، وَزَكَاةُ الْبَدَنِ
الصِّيَامُ، وَجِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ). شك نيست كه نماز
بهترين وسيله تقرب به پروردگار است كه از آن در روايات به معراج مؤمن تعبير
شده است كه تعبيرى بسيار گويا و رسا در تأثير نماز براى قرب الى الله است،
ولى امام علی(عليه السلام) شرط آن را تقوا شمرده تقوايى كه سبب مى شود
انسان با بال و پر نماز به آسمان ها و ملكوت پروردگار پرواز كند. همان گونه
كه در قرآن مجيد در داستان قربانى فرزندان آدم(عليه السلام) آمده است:
«(إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ) خداوند تنها، (قربانى
را) از پرهيزگاران مى پذيرد».
«قربان» به چيزى گفته مى شود كه به وسيله آن تقرب مى جويند، خواه اين وسيله، عبادتى از عبادات مانند نماز و روزه و حج باشد يا گوسفندان و ساير حيوانات قربانى يا صدقه اى در راه خدا. بعضى گفته اند «قربان» مصدر از ماده «قُرب» است ولى با توجه به اين كه در محل كلام ما معناى وصفى دارد (چيزى كه مايه قرب مى شود) بايد پذيرفت كه مصدرى است كه به معناى وصفى به كار رفته است. اما اين كه در مورد حج آن را جهاد هر ضعيفى شمرده ازاين رو است كه حج هم جهاد با نفس است و هم آثار جهاد با دشمن را دارد، زيرا مايه وحدت ميان مسلمانان و اتحاد صفوف آنها مى شود و پشت دشمن را مى لرزاند، بنابراين افرادى كه توان حضور در ميدان جهاد با دشمن را ندارند با حضور در مناسك حج به بخشى از فلسفه جهاد با دشمن فعليت مى بخشند و حتى جوانانى كه در حج شركت مى كنند با تحمل مشقات حج و گاه پياده روى هاى طولانى و محروميت از خواب و استراحت، براى ميدان جهاد تمرين مى كنند. امام در مورد روزه مى فرمايد: زكات بدن است، زيرا روزه چيزى از بدن مى كاهد، ولى بر بركات آن مى افزايد همان گونه كه زكات مال ظاهرا چيزى از آن مى كاهد، اما بركات غير قابل انكارى دارد. در جهان نباتات نيز اين موضوع در مورد بسيارى از درختان عملى مى شود كه شاخه هاى زيادى از آن را مى برند ولى بعداً درخت نمو فوق العاده اى پيدا مى كند.
امام علی (عليه السلام) مى فرمايد: جهاد زن
شوهردارى شايسته است به سبب آن كه در ميدان جهاد مشكلات فراوانى است: هم
بذل مال است (در زمانى كه مجاهدان هزينه هاى خود را از سلاح و مركب و غذا
مى پرداختند) و هم بذل جان و هم جدايى از زن و فرزند و بستگان و در بسيارى
از موارد، جراحات سخت جسمى. زن ها نيز هنگامى كه در برابر مشكلات خانه دارى
و گاه اعتراضات و زخم زبان هاى شوهر قرار مى گيرند اگر تحمل و بردبارى
نشان دهند جهاد مهمى را انجام داده اند. «اصبغ بن نباته» كه از ياران خاص
على(عليه السلام) است از آن حضرت نقل مى كند كه فرمود: «كَتَبَ اللهُ
الْجِهادَ عَلَى الرِّجالِ وَالنِّساءِ فَجِهادُ الرَّجُلِ بَذْلُ مالِهِ
وَنَفْسِهِ حَتّى يُقْتَلَ في سَبيلِ اللهِ وَجِهادُ الْمَرْأَةِ أنْ
تَصْبِرَ عَلى ما رَأى مِنْ أذى زَوْجِها وَغَيْرَتِهِ، خداوند جهاد را بر
مردان و زنان واجب كرده است. جهاد مرد در اين است كه مال و جان خود را
انفاق كند تا آنجا كه در راه خدا شهيد شود و جهاد زن در اين است كه در
برابر آزارى كه از شوهرش مى بيند و در برابر تعصب ها و حساسيت هاى او صبر
پيشه كند».
در حديث ديگرى كه در كتاب در المنثورِ «سيوطى» آمده است مى خوانيم
كه «اسماء» از طائفه انصار نزد پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آمد در
حالى كه پيامبر در ميان اصحابش نشسته بود. عرض كرد: پدر و مادرم به قربانت
باد من به عنوان نماينده زنان خدمت شما آمده ام. جانم به فدايت باد بدان
هيچ زنى در شرق و غرب نيست كه آمدن مرا نزد تو شنيده باشد مگر اين كه او هم
همين رأى و نظر مرا دارد.
خداوند تو را به حق به سوى مردان و زنان مبعوث كرده ما به تو و خدايى كه تو را فرستاده ايمان آورده ايم، ولى ما زنان در حقيقت در محاصره و گرفتار محروميت هايى هستيم: بايد در خانه بنشينيم و خواسته هاى مردان را به جاى آوريم، فرزندان شما را متولد مى سازيم و شما گروه مردان بر ما برترى پيدا كرده ايد در جمعه و جماعات و عيادت بيماران و تشييع جنازه و حج بعد از حج و از همه اينها بالاتر جهاد در راه خداست. هنگامى كه يكى از شما به عنوان حج يا عمره يا شركت در جهاد خارج مى شود ما اموالتان را حفظ مى كنيم، براى شما لباس مى بافيم و اولاد شما را پرورش مى دهيم. اى رسول خدا، در چه پاداشى با شما شريك هستيم؟ پيغمبر(صلى الله عليه وآله) با تمام صورت به سوى اصحابش برگشت سپس فرمود: سخن اين زن را شنيديد؟ هرگز بهتر از اين سؤال در امر دين از كسى شنيده ايد؟ همگى عرض كردند: اى رسول خدا، ما باور نمى كرديم زنى به چنين مطالبى برسد (و چنين سخن بگويد) آن گاه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) رو به او كرد و فرمود: «اِنْصَرِفي أيَّتُهَا الْمَرْاَةَ وَأعْلَمِي مَنْ خَلْفَكَ مِنَ النِّساءِ أنَّ حُسْنَ تَبَعُّلِ إحداكُنَّ لِزَوْجِها وَطَلَبَها مَرْضاتَهُ وَاتِّباعَها مُوافَقَتَهُ يَعْدِلُ ذلِكَ كُلِّهِ،
بانو برگرد و به زنانى كه پشت سر تو هستند (و از طرف آنها آمده اى)
اعلام كن كه شوهردارى يكى از شما به صورت شايسته و به دست آوردن خشنودى او و
پيروى از موافقتش معادل تمام اين اعمال خير است».
«فَأدْبَرَتِ الْمَرْأَةُ وَهِىَ تُهَلِّلُ وَتُكَبِّرُ اسْتِبْشاراً، آن زن باز گشت و از روى شادى تكبير و لا اله الا الله مى گفت».
نكته: فلسفه احكام به يقين تمام احكام الهى فلسفه و حكمت هايى دارد كه به ما باز مى گردد. خداوند حكيم است، نه بى حساب به چيزى فرمان مى دهد و نه بى دليل از چيزى نهى مى كند و از آنجا كه او هستى كامل و بى عيب و نقص است، فلسفه هاى اين احكام به ذات پاكش بر نمى گردد، بلكه همگى براى تربيت نفوس انسان هاست. اين مطلبى است كه هر كس كمترين توجهى به حكيم بودن خداوند داشته باشد آن را درك مى كند، ولى با نهايت تأسف جمعى در ميان مسلمانان پيدا شده اند كه تبعيت احكام را از مصالح و مفاسد و حسن و قبح زير سؤال برده اند و اين در حالى است كه هم در قرآن مجيد و هم در روايات اسلامى به طور گسترده اشاره به فلسفه بسيارى از احكام شده است و اين نشان مى دهد كه ما حق داريم از فلسفه احكام جستجو كنيم كه در كلام حكيمانه بالا به بخشى از آن اشاره شده است و فايده مهم آن تشويق همه مكلفان به اطاعت از اين احكامِ داراى چنين فوائد بزرگى است، درست مثل اين كه طبيب آثار شفابخش داروهاى خود را براى بيمارش شرح دهد تا او را تشويق سازد از دل و جان به نسخه اش عمل كند.