۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۳ : ۲۳
راه رسیدن به مقام بندگی خدا
بیان کردیم: پروردگار عالم، نعوذبالله ظالم نیست. حضرت حقّ، ذوالجلال و الاکرام، بندگانش را بهتر از پدر و مادر دوست دارد. مگر به قوّهی مخیّله وارد میشود که او نعوذبالله کوچکترین ظلمی انجام بدهد؟! حتّی پدر و مادری هم که اینقدر فرزندشان را دوست دارند، معالأسف گاهی به او ظلم میکنند.
گرچه در روایات شریفه داریم: قبل از این که پدر و مادر درخواست کنند، شما برای رفع حوائج آنها سبقه بگیرید. مثلاً آنها نباید به شما بگویند: آب میخواهیم، شما باید زودتر خودتان برای آنها آنچه میخواهند مهیّا کنید. پدر پیر، مادر پیر نباید درخواست کنند و بگویند: نان خانهام تمام شده، برایم نان بگیر. البته اگر پدر و مادر، پیر هم نباشند، همینطور است.
جوان عزیز، اگر به فرض پدر و مادر بگویند: نان بخر و تو بخری، کار خیلی مهمّی انجام ندادی. قبل از این که بگویند، باید خواستهشان را برآورده کنید. اگر میخواهید به مقام بندگی برسید، راهش همین، خدمت به پدر و مادر است که این مطالب را تا حدودی در کتاب دو گوهر بهشتی، بیان کردیم.
امّا همین پدر و مادر هم امکان دارد گاهی بیجا شکایت و ظلمی کنند، گرچه انسان نباید حتّی اَه هم به آنها بگوید، «و لا تقل لهما اف». لذا اینگونه باید حرمت پدر و مادر را حفظ کرد، ولو آنها با تمام خدماتی که شما ارائه میدهید، به شما ظلم کنند. البته تمام خدمات ما در مقابل خدمات آنها به ما هیچ است که اصل من و شما از پدر و مادرمان است.
پس به هر حال حتّی پدر و مادر هم امکان دارد به انسان، ظلم کنند، امّا خدای متعال کوچکترین ظلمی به بندهاش نمیکند.
رؤیت اثر نسبی اعمال در این دنیا، نه بازگشت خود اعمال
خیلی جالب است چون پروردگار عالم بندههایش را دوست دارد، عمل و عکسالعمل او را نسبهی به عملی که خودش انجام داده، قرار میدهد. اولیاء و عرفا میگویند: این برگشت عکسالعمل هم در اختیار خود انسان است. میگوید: هر عملی که کردی، اثر آن عمل را خواهی دید. البته بیان کردیم که در دنیا هم حقیقتالعمل نیست، بلکه یک اثر نسبی است «تبعة» و خود آن عمل نیست.
در جلسهی گذشته در این زمینه مثالهایی زدیم، مثل کسی که ماشین از روی پایش رد نمیشود، امّا با سرعت از کنارش میگذرد و او پایش درد میگیرد، میگوید: باد ماشین من را گرفت. همین حال را گناه در دنیا برای انسان دارد که تازه این هم لطف خداست.
اگر بخواهیم بدانیم «فغیر ظالم» یعنی چه، از همین جا مشخّص میشود که خدای متعال نه تنها نعوذبالله ظلمی نمیکند، بلکه برتر از عدل، در فضل است. چون اگر بنا بود به عدل باشد، باید آن عمل ما بلافاصله، به همان نسبهی عمل برگردد، امّا برنمیگردد و تنها اثری از آن به ما برمیگردد.
بیان کردیم که خداوند، جلاسنج قویای به نام توبه هم به بندگانش داده است که بلافاصله با استغفار و توبه، ذنوب خود را بشویند. خلاصه خدا هم ارحم الراحمین است و هم اکرم الاکرمین. جود، کرم و رحم خدا - که همه چیز در بستر رحمت است - مافوق تصوّر است.
لذا بیان کردیم: پروردگار عالم حتّی برای عذاب در همین دنیا، عنوان أدنی به کار میبرد، «وَ لَنُذیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنی دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون» - این که چرا یرجعون را با لعلّ آورده، نکته دارد که إنشاءالله بیان خواهم کرد -
پروردگار عالم میفرماید: ما این عذاب أدنی را به غیر از آن عذاب اکبر به آنها چشاندیم تا شاید برگردند. خدای متعال،خود آن عذاب بما هو عذاب را نمیآورد و عکسالعمل آن عمل بما هو عمل برنمیگردد. چون میخواهد ما برگردیم.
منتها در همین حدّ أدنی هم برای این است که به هر حال اثر عمل خود ماست. به عنوان مثال، اگر شما دستتان را یک نیشگون بگیرید، اثرش این است که یک مقدار سرخ میشود و به هر حال این اثر را خواهد گذاشت. اگر پایتان، دستتان به جایی بخورد، درد میآید؛ این اثر وجود دارد و اگر درد نگیرد، نشان میدهد که عصبهای شما از کار افتاده است. گاهی متوجّه نمیشوید، امّا بعد میبینید که حتّی آن قسمت از دست یا پایتان، کبود هم شده است. اثر خوردن به میز، صندلی و ...، کبود شدن بدنم است. یا شما وقتی از جایی که بوی تعفّن میآید، رد میشوید، حالتان بد میشود، اگر حالتان بد نشود، معلوم است شامّهی شما ضعیف شده و یا از بین رفته است. کما این که بوی گل هم که به انسان میخورد، از آن رائحه خوش، حال انسان متغیّر میشود، خوشش میآید و روحش تازه میشود. اینها اثر است و معلوم هست که باید باشد و اگر نباشد، نمیشود.
این عذاب أدنی، اثر گناه است و این را دیگر نمیشود کاری کرد. مثلاً این که میگویند: حافظ قرآن هم به قرآن نگاه کند و بخواند، برای این است که آیات قرآن، نور است و این نگاه، اثر دارد. از آن طرف نعوذبالله نگاه به نامحرم هم اثر دارد. اصلاً عالم، عالم اثر و مؤثّر است.
پروردگار عالم میفرماید: تازه این اثر گناه را ما در دنیا قرار دادیم تا شاید برگردید «لعلهم یرجعون». ما نخواستیم عذاب کنیم، این «دون العذاب الاکبر» هست.
در جلسهی گذشته بیان کردیم که به ظاهر أدنی و اکبر به هم نمیخورد و اصغر و اکبر متضاد هم هستند. اوّلاً با بیان «العذاب الاکبر» معلوم میشود که خود عملی که انسان انجام میدهد، اثر و شدّت برگشتش بیشتر است.
به عنوان مثال، شما یک گوی یا توپ را در دست بگیرید و بعد آن را پرتاب کنید. این که شما توپ را پرتاب میکنید، عمل است. امّا عکسالعمل آن، بیشتر از شدّت این عمل است. وقتی توپی را به دیوار بزنید، محکم برمیگردد و گاهی دو یا سه بار تکرار میشد. یک پا به توپ میزنی، میبینی مثلاً پای شما یک متر بالا رفت، امّا حرکت آن توپ، چندین متر است. حال گناه، اینگونه است. البته إنشاءالله من اینها را بعدها در بحث توبه در درس اخلاق بیان خواهم کرد. این بحث، بسیار شیرین، عجیب، ظریف و کارشناسانه است.
به عنوان مثال شما کاری را انجام میدهید که از لحاظ مالی، سودش خیلی زیاد است. معمولاً کسانی که در کارهای نفتی هستند، پورسانتهایی میگیرند - که من کاری به درست و غلط آن ندارم که درست هم نیست و آنها باید خودشان را سربازان این مملکت بدانند - که مثلاً دو درصد است، ولی دو درصد قراردادهای نفتی کجا، مثلاً دو درصد میوه فروشی کجا - البته تمام شغلها محترم هستند - ؟! دو درصد قرارداد نفتی، میلیاردی و ... است.
لذا اوّلاً عذاب در اختیار ماست، چون گناه کردیم و این اثر گناه است. ثانیاً پروردگار عالم در این دنیا، عذابی که میکند، عذاب بالنسبهی عمل ما نیست و اثر عمل ما را کمرنگ قرار داد تا انسان برگردد.
مریضی؛ عذابی برای بازگشت، یا رحمتی برای ترفیع درجه
در مورد این که این عذاب أدنی چیست که خدا آن را به بنده میچشاند تا برگردد، چند مورد بیان کردهاند (چون بیان کردم: أدنی در مقابل أبعد است و در مقابل اکبر، اصغر میگوییم. حالا باز توضیح بیشتری میدهم که چرا أدنی را در مقابل اکبر به کار بردند):
یک مورد این است که برای آنها بیماری میآورد. چون میخواهد او را یک طوری تبدیل به یک بندهی خالص گرداند. در کتاب ثواب الاعمال آمده که حضرت ثامنالحجج، آقا علیبنموسیالرضا(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: «المرض لمؤمن تطهیر و رحمة». مرحلهی أولی، مرحلهی تطهیر است، تطهیر از ذنوب. امّا یک جایی پروردگار عالم میخواهد به کسی درجه بدهد، عنوان «رحمة» را برای همان به کار بردهاند. گرچه بعضی از بزرگان فرمودند: اتّفاقاً خود همین مریضی از باب تطهیر هم رحمت است.
کما این که ملّا محسن فیض کاشانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، در کتاب کلمات المکنونه خود - که کتاب کوچک، امّا غوغاست و به قول آیتالله العظمی بهجت(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، نیاز به شرح و تفسیر و زانوی تلمّذ زدن دارد - میفرمایند: «المرض رحمة لله للمؤمنین و لکن کما قال الرضا(صلوات اللّه و سلامه علیه) تعذیب و لعنة للکافرین».
لذا همان مرض هم که سبب تطهیر است، خودش رحمت است، امّا بزرگان فرمودند: بالاتر از این مطلب، این است که گاهی وقتی هم میخواهند درجه بدهند، این حال را برای فرد ایجاد میکنند. چون بحث ما راجع به عذاب است، میخواهیم بگوییم: یکی از مصادیق این عذاب أدنی که خدای متعال در این آیه فرموده: به بندگان میچشانیم تا برگردند «لعلهم یرجعون»، مریضی است؛ یعنی میخواهد طاهرشان کند تا برگردند.
امّا همین مریضی برای کفّار، عذاب و لعنت است. خیلی جالب است خدای متعال باز به نوعی دارد آنها را در اینجا تنبیه میکند؛ چون فرموده بود: اگر توبه کنند، پاک میشوند. درست است که کافر هستند، امّا چون امکان دارد توبه کنند، دیگر در اینجا پاک شدند و این هم لطف خداست.
یک عدّه که دیگر با آنها کاری نداشته باشد که قرآن میفرماید: «و أمهلهم رویدا»، بیچاره هستند. در این دنیا خوب و خوش هستند و بگو و بخند دارند و کثافتکاریها دارند. مثل همین سعودیهای ملعون که همه کاری میکنند. همین ملعون، محمّد بن سلمان، برای این که یک شب در سوئد با فلان خواننده آمریکایی باشد، اوّل بنای بر این بود که یک میلیون دلار بدهد. بعد به پنج میلیون دلار تبدیل کرد. بعد وزیر دفاع شد، ده میلیون دلار کرد. نهایتاً بیست هزار دلار داده که ساعتی در آغوش او به کثافتکاری بپردازد.
این افراد خیلی هم قبراق هستند و خوب و خوش هستند. به ظاهر همه چیز هم دارند، پول، مال، منال، قدرت و ... . تا آن لحظات آخر هم در آن بستر نرم و گرم و چنین و چنان از دنیا میروند. اینها همانهایی هستند که پروردگار عالم در موردشان میفرماید: «و أمهلهم رویدا»، مهلت میدهیم که هر غلطی دلشان میخواهد بکنند. خدا هیچ کاری هم با آنها ندارد و همهی حساب و کتابهایشان، فردای قیامت است.
من این مثال را قبلاً بیان کردم، یک موقعی، بیش از پنجاه سال پیش، یک هممدرسهای داشتیم که او چند سال رفوزه شده بود. در هر کلاسی، دو سال رفوزه شده بود. یک هیکل بزرگ در بین دبستانیها داشت. او یک کار خیلی بدی میکرد، از در مدرسه بالا میرفت، روی دیوار میرفت و از آن طرف به پایین میپرید. من بعدها او را میدیدم. دیگر الآن خیلی پیر شده است. هر چه او را فلک میکردند، تأثیر نداشت. اگر روزی کتک نمیخورد، مریض بود. باید چند ترکهی درست و حسابی میخورد تا روزش، شب شود، امّا مثل این که بدنش وقتی کتک میخورد، حال میآمد.
مسئولان مدرسه دیدند فایده ندارد. اتّفاقاً مدرسه اسلامی هم بود و در آن زمان طاغوت، خیلی هم معروف بود. ناظم مدرسه خیلی عاقل بود، با متّصدی امور تربیتی درگیر شد که چرا بچّه را میزنی؟! بعد به او گفت: این در باز است، هر موقع خواستی بروی، برو.
یک سرایداری به نام آقا رجبعلی هم بود که قد خیلی کوتاهی داشت. به او گفته بودند: هر موقع این میخواهد برود، در را باز کن که برود. تعجّب بود که چرا چنین اجازهای به او دادند. امّا این ناظم زیرک بود، چون میدانست او دو سال رفوزه شده بود، این سال هم او را تحمّل کرد، دیگر سه سال که شد، پرونده او را دستش دادند و خداحافظی کردند و دیگر هیچ جایی هم اسم او را نمینوشتند.
این «أمهلهم رویدا» یعنی با تو کاری ندارند، در باز است، برو، امّا آخر سر پروندهات را زیر بغلت میگذارند. امّا پروردگار عالم وقتی کسی را دوست داشته باشد، او را عذاب و گرفتار میکند. این عذاب هم به خاطر عمل خودش است، امّا باز هم لطف خداست که اثر آن عمل است، نه خود عمل.
وجود مقدّس امام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: «إِنَّ لِلَّهِ عُقُوبَاتٍ فِی الْقُلُوبِ وَالأَبْدَانِ» خدای متعال عقوباتو کیفرهایی (عقوب؛ یعنی آنچه برمیگردد، عاقبت کار) برای دلها و بدنها دارد. مثلاً میفرمایند: «للبخیل ضَنْکٌ فِی الْمَعِیشَةِ» برای بخیل، در آخر عمرش، تنگی در معیشت میآورد. یعنی هر عملی، عکسالعمل خودش را در پی دارد. «للرحیم کثرة فی المعیشة»، برای کسی که رحم دارد و دلش برای مردم میسوزد و بدون این که کسی بفهمد تا میفهمد کسی ندارد، به او کمک میکند و ...، در معیشتش کثرت میآورد. میخواهم اثر داشتن اعمالمان را بگویم، لذا مریضی هم اثر است، اثر گناه است.
بعد میفرمایند: برای لقمهای که شبههناک باشد، «وَهَنٌ فِی الْعِبَادَةِ» میآورد؛ یعنی خستگی در عبادت. چنین کسی دیگر حال عبادت ندارد. پس هر چیزی اثر دارد. شما که مؤمن هستید، اگر دیدید گاهی حال در عبادت ندارید، ببینید چه کردید. در کجا یک لحظه لقمهات را مواظبت نکردی؟ نه این که حرام باشد، بلکه مواظبت نکردی و شبههناک شده است.
همیشه این کد را در ذهنمان یادداشت و مدام مرور کنیم: عالم، عالم اثر و مؤثّر است تا بدانیم هر چیزی اثر خودش را خواهد داشت. البته این اثر هست و نفرمودند: برگشت آن است. اگر برگشت باشد که بیچاره میشویم. پس پروردگار عالم از این جهت است که این عذاب را به أدنی تعبیر میکند؛ یعنی عذاب کوچکی که برگردند «لعلهم یرجعون».
اثر عمل در دنیا نشان داده میشود، نه عذاب، حتّی اصغر!
ملّاصدرا(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در این زمینه که بحث عذاب أدنی است، نکتهای دارد. به نظر بنده معالأسف ملّاصدرا(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، خیلی مظلوم است. ایشان شرح اصول کافی دارد. در باب فقه و عرفان بالاست. حالا یک عدّه فقط به فلسفه ایشان چسبیدند، در حالی که فلسفه ایشان هم عرفانی است و خواسته تبیین کند که همه چیز، کلام الله است. من در درس خارج فلسفهمان، اشاراتی داشتم.
علی ایّ حال ملّاصدرای عظیمالشّأن بیان میکند: عذاب آخرت دیگر دور بودن و نزدیک بودن در خود آخرت ندارد. در اینجا اکبر میگوید؛ چون از یک جهت فعلاً برای ما أبعد است «کأنه أبعد للناس فی الدنیا». بعد تعبیر قشنگی دارند، میفرماید: «و هو رحمة الله تبارک و تعالی» این، رحمت خداست. بعد بیان میفرماید: «لأنّ العذاب هو طریق لرجعة الناس علی سلوک اولهم» برای این که عذاب، راهی برای برگشت مردم به آن حال اوّلیّهشان است. برای همین است که در این فراز از دعا هم میفرماید: «فغیر ظالم» خدا ظلم نمیکند، میخواهد انسان برگردد. لذا عذاب میکند که انسان برگردد «لعلهم یرجعون». پس این هم خودش یک نوع رحمت خداست.
ابوالعرفا، آیتالله العظمی ادیب، خیلی برتر بیان فرمودند و آن، این است: خدای متعال در اینجا أدنی فرمود و اصغر در مقابل اکبر را به کار نبرد؛ چون اصلاً خدا در اینجا قصد عذاب ندارد و اثر عمل است. اصغری در آن نیست که بگوییم: در اینجا عذاب کوچکی میکنند و در آنجا عذاب اکبر است.
لذا پروردگار عالم در اینجا اصلاً نمیخواهد عذاب کند؛ چون دائم منتظر است انسانها برگردند «لعلهم یرجعون». کسی که عذاب کند، دیگر امید به برگشت کسی ندارد. چون وقتی عذاب کند دیگر تمام است و برگشتی نیست. پس در اینجا عذاب نمیکند، اثر عمل است که بفهمد و برگردد. برای همین است که نفرمود: اینجا عذاب اصغر است و بعد در آنجا عذاب اکبر است.
لذا در اینجا که میفرماید: «وَ لَنُذیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنی دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون»، یعنی خدا اصلاً نمیخواهد عذاب کند، فقط به واسطه اثر عمل، این حال را ایجاد میکند تا تو برگردی - این، یک بحث علمی است. اخلاق علمی و عملی - و گناه نکنی؛ چون خدا دوست ندارد بندهاش را عذاب کند، او «فخیر راحم» است و دوست دارد عفو و گذشت کند.
لذا ما اثرات گناه داشتیم، امّا وقتی توبه میکنیم و الهی العفو میگوییم، ما را میآمرزد. به خصوص وقتی که یک ماه مبارک رمضان را برای ما قرار میدهد تا آمرزیده شویم. خدای متعال این ماه را قرار داد که ما برگردیم، پس «فخیر راحم» هست و اگر عذاب هم کند، «فغیر ظالم» هست و ظلمی نکرده است.
تازه برای این دنیا هم بحث عذاب أدنی را مطرح کرد و فرمود: «وَ لَنُذیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنی». یعنی تنها اثری از اعمال را به ما میچشانند تا متوجّه شویم و برگردیم.
این را بدانید که امیرالمؤمنین به هیچ عنوان دست برادرشان را نسوزاند، بلکه دست ایشان را نزدیک آتش آورد تا حرارت را درک کند. مثل این که گاهی دست بچّه را هم به سمت چای داغ میبریم و میگوییم: جیز است، تا متوجّه شود. امّا این که در فیلم امام علی هم آنگونه درست کرده بودند، خیلی سلام الله نبود، عقیل را نباید اینطور معرّفی کرد. چون پیامبر در مورد او جملات خاصّی دارند. اتّفاقاً بعد هم رفت و آبروی معاویه را در شام ریخت و برگشت.
لذا خداوند فقط میخواهد اثر عمل را به ما نشان دهد و نمیخواهد عذاب کند. پس خداوند میخواهد برگردید «لعلهم یرجعون». لذا در اینجا عذاب اصغری نبوده که بخواهد اکبرش در آنجا باشد. منتها در آخرت، اکبر است. چون پروردگار عالم میگوید: ببین چقدر عمل آوردی. گرچه در آنجا هم خداوند در آخرش لطف میکند و فقط یک عدّه که معاند هستند مشمول این قضیّه نمیشوند.
بعضیها ذاتشان معاند است. در روایت داریم که وقتی پیامبر اکرم، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)، از پل صراط میگذرند (جهنّم پایین هست و بهشت بالا)، عذاب به برکت قدوم مبارک ایشان خاموش میشود و تمام ملکهای عذاب، آرام میشوند. اهل جهنّم میبینند آرام شد، میگویند: چه خبر است؟ میگویند: پیامبر دارند از صراط میگذرند. خیلی عجیب است، دارد که ابوجهل میگوید (پیامبر تمام این مطالب را در معراج دیدند و تمام حوادث مانند یک گوی در دستشان هست و میدانند در عالم چه خبر است): من حاضر هستم عذاب بکشم، امّا منّت پیامبر را ولو به لحظهای هم نکشم. ببینید چقدر بعضیها خبیث هستند! خدا نیاورد!
حتّی وقتی میخواستند سر ابوجهل را ببرند، به یکی از رزمندهها گفت: سر من را از روی سینهام ببر. پرسید: چرا؟ گفت: برای این که میخواهم وقتی بالای نی رفت، سرم بالاتر از بقیّه باشد. او هم برعکس، از قسمتی برید که سرش پایینتر از همه باشد که کار بدی هم بود و پیامبر هم به او عتاب کرد که نباید چنین کاری میکردی. یعنی بعضیها اینقدر حبّ به دنیا دارند، دارد میمیرد، ولی باز هم میخواهد بالاتر از همه باشد.
«أبی و استکبر و کان من الکافرین» خدا نیاورد آن روحیّه تکبّر در انسان وجود داشته باشد، کبریایی مختصّ ذوالجلال و الاکرام است. باید خیلی مراقب باشیم.
پس آنچه در دنیا میبینیم، اثری از اعمالمان هست و عذاب نیست. امّا در قیامت دیگر عذاب اکبر بیان میکند؛ یعنی هر آنچه آوردی دیگر همان است و منتها در آنجا هم اکبر تبدیل به کمتر هم میشود و بخشش و ... هم هست إلّا کسانی که خالدین فیها ابداً هستند؛ آن هم کسانی هستند که بدعتی برای همیشه گذاشتند و اصلاً مردم (یکی، دو تا نه، میلیونها انسان) را از دین دور کردند.
مثل کسانی که گفتند: دست بسته نماز بخوانید. با این که در کتب خودشان میگویند: میدانیم پیامبر دست باز نماز میخواندند. امّا وقتی در مقابل سلاطین اینگونه میایستند، ما هم در مقابل خدا باید اینگونه بایستیم. آنوقت تازه بعداً نشستند و برای این دست بسته کردن در نماز، احکام درست کردند. بنده بر فقه آنها چه مالکی، چه شافعی، چه حنفی و چه حنبلی مسلّط هستم و فقط شافعیها هستند که مختار میدانند که دست را بندازی یا ببندی که اکثرشان هم دستشان را باز میگذارند. امّا بقیّه برای این بدعتشان احکام هم درست کردند. بعضیها میگویند: اگر انگشت اینگونه باشد، ... . اگر زیر دست باز باشد، ... . بعضیها میگویند: باید دست، بالای شکم باشد. بعضیها میگویند: باید روی شکم باشد و ... . آن فرد یک بدعت گذاشت، بقیّه هم نشستند کلّی احکام فقهی برای آن، درست کردند!
آن کسی که به نام آزادی، بد حجابی را ترویج داد، خالدین فیها ابدا است. شکی در آن نکنید. این، با دومی محشور است. از باب سیاسی حرف نمیزنیم.
لذا چنین کسانی هیچ عفوی نخواهند داشت و همیشگی در آتش هستند، امّا بقیّه مشمول عفو خدا خواهند شد. مثل زندان یک مدّت میروند و بعد تمام میشود. گرچه یک روز از آن را هم نمیتوان تحمّل کرد. در قرآن داریم که یک روز آنجا، معادل پنجاه هزار سال دنیاست! خدا عاقبتمان را ختم به خیر کند. لذا مراقب باشیم، ولی حضرت حقّ ظالم نیست و این دیگر عمل ماست، توبه کنیم و برگردیم.