۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۴ : ۲۱
عقیق:حجت الاسلام والمسلمین عبدالجواد اشرفی از فضلای حوزه علمیه قم و مبارزین و شاهدان عینی برخی اتفاقات انقلاب در گفت و گویی به تبیین چگونگی فعالیت مبارزاتی طلاب حوزه علمیه و حمایت همه جانبه مراجع عظام تقلید از امام خمینی(ره) پرداخت.
* لطفا در خصوص سابقه تحصیلی و مبارزاتی خود علیه رژیم ستم شاهی بفرمایید.
دروس ابتدایی و مقدمات حوزوی را در شاهرود گذرانده و در آخر تابستان 1343 برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم مشرف شدم و با اسکان در مدرسه فیضیه در درس اساتید، آیات عظام ، نوری، مرحوم خزعلی و مرحوم صالحی نجف آبادی و مرحوم هرندی حاضر می شدم.
حوزه علمیه در آستانه شروع سال تحصیلی 1342-1343 بود در حالی که امام خمینی در زندان رژیم به سر می برد، موضع گیری های اساتید حوزه، متفاوت بود و فروردین سال 1343 امام خمینی آزاد شد. مبارزان روز به روز قیام پررنگ تر می شد، در سخنرانی امام(ره) علیه رژیم در خصوص کاپیتولاسیون و مصونیت مستشاران آمریکایی در آبان 1343 من در کنار منبری که برای امام در منزل ایشان بود ایستاده بودم و ماموریت داشتم در صورت قطع برق و از کار افتادن بلندگوها از طرف عوامل رژیم برق بلندگوها را به باطری که در زیر منبر جاسازی شده بود وصل نمایم تا صدای امام به اطراف منزل و گوش همه مردم برسد.
بعد از سخنرانی در نیمه شب 13 آبان 43 امام دستگیر شد ما در سحرگاه همان شب که معمولا طلاب و فضلا ساکن مدرسه فضیه به حرم مطهر مشرف می شدند، متوجه شدیم مدرسه فیضیه توسط کماندوها محاصره است و نمی گذارند هیچ کس خارج یا داخل شود، با عده ای از رفقا و طلاب نشستی داشتیم و به بررسی و تحلیل قضیه و اینکه احتمالا امام خمینی مورد حمله دژخیمان رژیم قرار گرفته باشد پرداختیم، لذا به من ماموریت داده شد تا از درب کوچک پشت مدرسه فیضیه که به رودخانه راه داشت خارج و از وضعیت امام اطلاعی کسب کنم، در این حال خود را به محله یخچال قاضی رساندم، دیدم همه کوچه های اطراف منزل امام پر از کماندوها است اما با رفت و آمد مردم کاری ندارند و با کسی هم حرفی نمی زنند، وارد منزل امام شدم، دیدم درب بیرونی و اندرونی شکسته و امام را دستگیر کرده اند.
*خاطره ای از امام(ره) در نجف اشرف
در نجف اشرف با چند نفر از فضلای حوزه خدمت امام(ره) رسیدیم، از زبان خود ایشان شنیدیم که فرمودند؛ بعد از دستگیری که به تهران منتقل شدم، افسر جوانی به نام مقدّم آمد و به من گفت: حضرت آیت الله! این چه وضعی است که شما و شاه برای مملکت به وجود آورده اید و کشور را به هم ریخته اید، تشریف بیاورید و باهم بنشینید و دو نفری مسایل را حل و فصل کنید تا مملکت و کشور آسیبی نبیند، امام فرمود؛ به او گفتم من هرگز پیش او نخواهم رفت، آن افسر جوان در جواب گفت: حضرت آیت الله شاه خیلی درویش است اجازه فرمایئد او خدمت شما شرفیاب شود، به او گفتم: آن مرد این قدر آلوده است که اگر نزد من بیاد، مرا هم آلوده خواهد کرد، لذا حاضر به ملاقات با او نیستم، تا این جمله را گفتم، گذرنامه مرا از کیف در آورد و گفت: بفرمائید برویم فرودگاه، مرا به فرودگاه بردند و از آنجا به ترکیه تبعید کردند.
*عکس العمل علمای حوزه های قم و نجف بعد از تبعید امام چه بود.
بعد از تبعید امام غربت عجیبی بر حوزه سایه افکنده بود، شرارت های مامورین امنیتی و مزدوران رژیم، نگرانی آینده حوزه ها و نظام، جمعی از طلاب و فضلا را بر آن داشت کاری کنند، اما چگونه و در کجا؟
*محفل دعا و شعار علیه رژیم
با وجود خفقان شدید بنا شد، از طریق اقامه دعای توسل در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه(سلام الله علیها)، منویات و خط مشی امام و روحانیت مورد اشاره قرار بگیرد و انزجار حوزه از رژیم نیز بیان گردد، البته انتخاب حرم مطهر حضرت معصومه(س) برای تشکیل این جلسه، ایجاد ارتباط با زائرانی بود که از اقصی نقاط مختلف کشور و همچنین خارج از ایران به قم و جمکران می آمدند تا در جریان فعالیت ها و اهداف علمای حوزه قرار بگیرند.
سه نفر از این گروه قرائت دعا را به عهده گرفتیم از جمله این افراد، مرحوم آیت الله مویدی بود که سال گذشته در فاجعه منا به لقاء الله پیوست و آقا نور طبائی که در دفتر حزب جمهوری به شهادت رسیدند و بنده که متکفل اداره این جلسه بودیم، قریب یک سال این دعا ادامه پیدا کرد و اکثر شب ها در میدان آستانه تا داخل مدرسه فیضیه طلاب و مردم تجمع می کردند و علیه رژیم شعارها سر می دادند و مزدوران دستگاه حاکمه نیز به طلاب و مردم حمله می کردند و آنان را مورد ضرب و شتم قرار می دادند.
*شب عید نوروز و تجمع عظیم مردم
دژخیمان در شب نوروز 1344 ورودی مسجد بالاسر را دیوار کشیدند، تا مانع برگزاری مراسم دعا شوند؛ لذا دعای توسل در صحن بزرگ برگزار شد.
خواسته های حوزه برای بازگشت امام از تبعید و محکومیت رژیم در قالب قطعنامه ای تنظیم و قرائت شد، در حالی که صحن حرم مطهر و اطراف آن پر از جمعیتی بود که برای تحویل سال نو خود را به آنجا رسانده بودند. کماندوهای رژیم وارد صحن بزرگ شدند و با حمله به مردان و زنان حاضر در صحن عده ای از آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادند، به گونه ای که گروهی زیر دست و پا آسیب دیدند و عده ای نیز در این جریان دستگیر شدند.
در راستای ادامه برنامه و فعالیت های گروه، بنده با چند نفر دیگر به مشهد مشرف شدیم، شاید بتوانیم جلسه(دعای توسل) را در حرم مطهر علی بن موسی الرضا(ع) برگزار کنیم تا از این طریق منویات و خط مشی امام(ره) را به گوش مردم برسانیم.
اما به علت عدم همکاری آستانه و خفقان شدید در آنجا این برنامه عملیاتی نشد و در اوئل سال 1344 بعد از آنکه ساواک مرا شناسایی نمود در پی دستگیری من بود لذا از طریق آبادان به نجف اشرف عزیمت نمودم.
* تدبیر علما و مراجع نجف حفظ جان امام(ره) از اعدام
بعد از سخنرانی امام(ره) در رابطه با کاپیتولاسیون و اعلان رژیم طاغوت از رادیو و روزنامه ها و تهدید به اعدام در قالب عبارت های بسیار زشت و توهین آمیز فردا پیکر ... روی دار.... را خواهند دید.
چند نفر از فضلای حوزه نجف و کربلا و برخی از روحانیون حوزه علمیه قم از جمله آیت الله باقر ابطحی که در نجف تشریف داشتند با مراجعه به بیوت مراجع عظام در نجف خواهان تجمع بزرگان حوزه جهت حمایت و پشتیبانی از امام و مصونیت معظم له شدند.
بنا به نقل آیت الله العظمی حاج سید محمد شاهرودی که خود از حاضرین در آن اجتماع بوده، بیان می دارند، حضرات آیات عظام سید محمود شاهرودی، سید ابوالقاسم خوئی و آیت الله سید محسن حکیم و آیت الله سید علی شاهرودی در منزل آیت الله العظمی حکیم در کوفه دور هم جمع شدند تا مرجعیت حضرت امام خمینی(ره) را تائید کنند و توسط تلفن هایی که فقط بین سران حکومت ها وجود داشت، مرجعیت امام(ره) به دربار حکومت ایران ابلاغ شود، تا بر اساس قانون اساسی ایران مصونیت مراجع تقلید شامل امام شود و رژیم نتواند به مقاصد شوم خود برسد
حضرت آیت الله شاهرودی گفتند: این جلسه شبانه به قدری طول کشید که وقتی از کوفه برگشتیم از مأذنه های امیر المومنین(ع) مناجات قبل از نماز صبح را پخش می کردند و در پایان جلسه آیت الله العظمی حکیم فرمودند؛ اعدام نخواهد شد، یعنی با این حرکت و تایید مرجعیت امام خمینی(ره) مانع اعدام ایشان توسط رژیم پهلوی شدند.