۰۷ آذر ۱۴۰۳ ۲۶ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۳ : ۰۵
پیشتر گفتیم که اعتقاد به تحقق وضع مطلوب با دشواری هایی روبه رو است. جدا از عدم پذیرش کسانی که دچار ناباوری اعتقادی هستند و هرچه از پیام های غیبی حق به آنان برسد با استهزای آنها مواجه خواهد شد، بهانه جویان دیرباوری هم وجود دارند که همیشه موجب طولانی شدن مجادله ها و مباحثه ها می شوند.
این افراد اگرچه موجب تورم کاذب علم می شوند و بازار مباحث علمی را رونقی نه چندان مفید می بخشند، اما راه رسیدن به مقصد را دور می کنند؛ و اگر دستشان به افکار عمومی برسد در کمال جسارت به تردید افکنی در میان مردم اقدام می کنند.
می توان از این گونه آدم ها آخرین مخالفت ها را شنید و با فراهم آوردن استدلال های کافی آخرین مقاومت های ایشان را درهم شکست. ولی اگر باز هم قبول نکردند نباید تعجب کرد (چون از افراد بهانه جو انتظاری جز این نیست) و تنها باید به نجات مردم از شبهه افکنی هایشان اکتفا نمود.
چون بهانه جویی برای باور نکردن وعده های الهی، یک سنت سئیّه در نزد دل های بیمار است که شاید هیچ گاه بیدار نگردند. برای برطرف کردن مشکلات بی اعتقادی باید ابتدا زمینه های بهانه جویی را کاهش داد؛ و این کار جز با افزایش آگاهی و بسط معرفت میسر نیست. برخی از مشکلات در این رابطه را با هم مرور می کنیم تا بهتر بتوانیم از آنها عبور کنیم؛
اشکال اول: اگر آن جامعه موعود، تحقق پیدا کردنی است، آیا با پایبندی به تمام آن اصولی که رسول اکرم صل الله علیه وآله و جانشینان او به آنها مقید بودند تحقق پیدا خواهد کرد؟ اصولی که استفاده از زور را به حداقل می رساند و اعطاف پذیری را به حداکثر؛ اصولی که لازمه رعایت کرامت انسانی محسوب می شود و در اثر رعایت همین اصول فرصت سوء استفاده منافقان و موثر شدن عناد کفار فراهم می شود؟ (البته می دانیم پایبندی به همین اصول بود که اگر چه موجبات مظلومیت حضرات معصومین را فراهم آورد، ولی درنهایت موجب روشن شدن حقانیت آنها گردید، و نیزمعلوم است که پایبندی به همین اصول جامعه مهدوی را فوق العاده می کند و انتظار آن را قیمت می بخشد.)
پس اگر قرار است جامعه مهدوی با پایبندی به آن اصول تحقق یابد آیا «حق» دوباره دچار مظلومیت نخواهد شد؟ و اگر می شنویم حضرت دست به شمشیر برده و مخالفان دین را قلع و قمع می کنند آیا این بر خلاف آن اصول نخواهد بود؟
ممکن است در نگاه اول این اشکال و پاسخ آن مهم به نظر نرسد. اما این مطلب زمانی اهمیت پیدا می کند که بدانیم طبق فرموده امام معصوم علیه السلام بعضی ها به دلیل نداشتن تحلیل درست در مورد «علت قاطعیت حضرت در برخورد با منافقین» دچار انحراف شده و حضرت را به خشونت و بی رحمی متهم می کنند.
اهمیت چنین پرسش و پاسخ هایی در این است که اگر موفق به درک حضور ایشان شدیم وقتی قاطعیت حضرت را در برخورد با منافقین شنیدیم، تحلیل درستی از آن داشته باشیم تا دچار چنان انحرافاتی نگردیم و خدای ناکرده حضرت را به خشونت متهم نکنیم.
پاسخ به این اشکال نه تنها شدنی بودن و روند تکوین انقلاب و تثبیت حکومت حضرت را روشن می نماید (ودر این راستا باورها را افزایش می دهد) بلکه از یکی از رازهای مظلومیت اولیای خدا نیز رمزگشایی می کند؛ رازی که درک آن از اهمیت بالایی در فهم درست دین برخوردار است و دانستن آن از تکرار آن مظلومیت ها جلوگیری می کند.
به عنوان مقدمه و برای روشن تر شدن سوال باید گفت که یکی از اصول مهم دین اسلام رعایت کرامت انسان است و این مهم تا آن جا پیش می رود که اولا در جامعه دینی کسانی می توانند منافق باشند (یعنی کفر خود را پنهان کنند و خود را مومن و مسلمان جلوه دهند) و اولیای دین با برگواری، راه های تجسس و افشاگری را از طریق علم غیب و حتی برخی از آگاهی های عادی می بندند و با برخوردهای اخلاقی عیب پوشی می کنند.
ثانیا: منافقان مهلت و فرصت می یابند تا در جامعه دینی جولان دهند و برخی از تدبیرهای اولیای خدا را عقیم بگذراند. اولیای خدا هم اکثرا به افشاگری های کلی و بصیرت افزایی اکتفا می کنند و تنها در صورتی که منافقان علنا چهره خود را رسوا کنند ویا خطرات جدی جامعه اسلامی را تهدید کند مورد اشاره و افشاگری قرار می گیرند.
طبیعی است که دراثرچنین شیوه ای مومنان ضعیف هم توسط منافقان به سهولت گمراه می شوند وعموم مردم هم ممکن است تحت تاثیر جو به وجود آمده توسط آنان دچار یاس و گمراهی شوند.
البته در چنین وضعیتی وجه دیگری از توجه به کرامت انسانی نیز وجود دارد و آن فرصتی است که خداوند متعال به عموم مردم می دهد تا خود با اندیشه ورزی و احساس پاک راه حق را از باطل تشخیص دهند. این احترام به انسان هاست که خدای مهربان فرصت فهمیدن و تحلیل کردن را به انسان ها می دهد. اگر چه در این راه اولیای خدا مظلومیت های فراوان تحمل کنند.