۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۸ : ۰۴
اول: نكويى و انفاق به ايشان اگر بينوا وتهيدست اند و تأمين نيازمندى هاى زندگيشان و برآوردن خواسته هاى مشروعان در حدود شئون عادى زندگانى آنگونه كه فطرت سالم ايجاب مى كند. و ترك اين وظيفه نوعى انكار نكويى هاى ايشان است.
و اين نكويى بر حسب اختلاف حال پدر و مادر از حيث تنگنايى و گشايش و نيرو و ضعف فرق مى كند.
دوم: نيك رفتارى وخود دارى از بد رفتارى در سخن و عمل اگر چه به او ستم كرده باشد و در روايت آمده است كه اگر پدر و مادرت تو را زدند نبايد به آنان تندى كنى بلكه بايد بگويى خدا شما را بيامرزد.
اين دو وظيفه نسبت به شئون پدر مادر است و اما در شئون فرزند نيز امر دو نوع است :
اول: اذيت شدن پدر و مادر از اين ناحيه باشد كه دلسوز فرزندشان هستند و از كارى كه او انجام مى دهد هر چند در ارتباط با ايشان نباشد، رنج مى كشند، فرزند، چنين كارى را نبايد بكند اعم از اينكه او را نهى كنند و يا نه.
دوم: اذيت شدن پدر و مادر از اين جهت باشد كه آنان برخى خصلت هاى نكوهيده
دارند مثلاًدوست نمى دارند فرزندانشان به دنبال خير دنيا باشد چنين اذيت
شدنى اثرى براى فرزند ندارد و واجب نيست فرزند در مقابل اين نوع توقعات
تسليم آنان باشد. و از همين مطلب معلوم مى شود كه اطاعت از پدر و مادر در
خصوص او امر ونواهى شخصى شان در حد ذات خود واجب نيست.و خدا عالم و داناست.
منبع:شفقنا
211001