۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۸ : ۰۴
محدودیتهای شدید حاکم بر زندگی امام عسکری(ع) سبب شد تا آن حضرت برای ارتباط با شیعیان، نمایندگانی برگزیند. عثمان بن سعید از نمایندگان خاص وی بود که پس از وفات امام(ع) و آغاز عصر غیبت صغری، به عنوان نخستین وکیل و نایب خاص امام زمان نیز ایفای نقش کرد.
در همین راستا و به مناسبت سالروز ولادت امام حسن عسکری(ع)، به برخی از بیانات رهبر معظم انقلاب دربارۀ جایگاه والای این امام همام ایشان اشاره میکنیم:
امام عسکری(ع) در سامرا با تمام دنیای اسلام رابطه برقرار کرده بود
بعد از حرکت حضرت رضا(ع) به طرف ایران و آمدن به خراسان، یکی از اتفاقاتی
که افتاد، همین بود. شاید اصلاً در محاسبات امام هشتم(ع) این موضوع وجود
داشته است. قبل از آن، شیعیان در همه جا تک و توک بودند؛ اما بیارتباط به
هم، ناامید، بدون هیچ چشماندازی، بدون هیچ امیدی، سلطۀ حکومت خلفا هم که
همه جا بود، قبلش هم هارون بود با آن قدرت فرعونی. حضرت که به طرف خراسان
آمدند و از این مسیر عبور کردند، شخصیتی در مقابل مردم ظاهر شد که هم علم،
هم عظمت، هم شکوه، هم صدق و هم نورانیت را جلوی چشم آنها میگذاشت؛ اصلاً
مردم مثل چنین شخصیتی را ندیده بودند. قبل از آن، چقدر از شیعیان
میتوانستند از خراسان حرکت کنند و به مدینه بروند و امام صادق(ع) را
ببینند؟ اما در این مسیر طولانی، همه جا امام(ع) را از نزدیک دیدند؛ چیز
عجیبی بود؛ کأنّه انسان پیغمبر را مشاهده کند. آن هیبت و عظمت معنوی، آن
اخلاق، تقوا، نورانیت و آن علم وسیع ـ که هرچه میپرسی و هرچه میخواهی، در
دستش هست؛ چیزی که اصلاً مردم آن را ندیده بودند ـ ولولهای راه انداخت.
امام به خراسان و مرو رسیدند. مرکز هم مرو بود، که در ترکمنستانِ فعلی
واقع شده است. بعد از یکی دو سال هم که شهادت حضرت بود و مردم داغدار شدند.
هم ورود امام ـ که نشان دادن جلوهای از چیزهای ندیده و نشنیدۀ مردم بود ـ
و هم شهادت آن بزرگوار ـ که داغ عجیبی بنا کرد ـ در واقع تمام فضای این
مناطق را در اختیار شیعه قرار داد؛ نه اینکه حتماً همه شیعه شدند، اما همه
محب اهلبیت (ع) شدند.
بعد از امام رضا(ع) تا زمان شهادت حضرت عسکری(ع) چنین حادثهای اتفاق افتاده است. حضرت هادی و حضرت عسکری(ع) در همان شهر سامرا، که در واقع مثل یک پادگان بود ـ یک شهر بزرگِ آنچنانی نبود، پایتخت نوبنیادی بود که «سُرّ من رأی»؛ سران و اعیان و رجالِ حکومت و به قدری از مردم عادی که حوایج روزمره را برطرف کنند، در آن جمع شده بودند ـ توانسته بودند این همه ارتباطات را با سرتاسر دنیای اسلام تنظیم کنند.
وقتی ما ابعاد زندگی ائمه را نگاه کنیم، میفهمیم اینها چکار میکردند. بنابراین فقط این نبود که اینها مسائل نماز و روزه یا طهارت و نجاسات را جواب بدهند؛ در موضع «امام» ـ با همان معنای اسلامیِ خودش ـ قرار میگرفتند و با مردم حرف میزدند. به نظر من این بُعد در کنار این ابعاد قابل توجه است. شما میبینید که حضرت هادی(ع) را از مدینه به سامرا میآورند و در سنین جوانی ـ چهل و دو سالگی ـ ایشان را به شهادت میرسانند، یا امام عسکری(ع) در بیست و هشت سالگی به شهادت میرسند، اینها همه نشاندهندۀ حرکت عظیم ائمه (ع) و شیعیان و اصحاب آن بزرگوارها در سرتاسر تاریخ بوده است. با اینکه دستگاه خلفا، دستگاه پلیسیِ با شدت عمل بود، در عین حال ائمه (ع) اینگونه موفق شدند. غرض، در کنار غربت، این عزت و عظمت را هم باید دید. (82/2/20)