۰۶ آذر ۱۴۰۳ ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۹ : ۱۶
عقیق: دکتر صلاح عدس از دانشوران معاصر اهل تسنن مصر در کتاب «آل بیت النبی» (قاهره: دار الحسین الاسلامیة، 1430/2009) به بیان برخی ویژگیهای و کمالات خاندان پیامبر(ص) پرداخته است.
وی در این کتاب عمدتاً از متون کهن اهل تسنن نظیر تفسیر «ابن کثیر، سیره ابن هشام، صحیح بخاری و شرح آن فتح الباری، الاصابه و اسدالغابه، تاریخ طبری، تاریخ الخلفای سیوطی، المختصر ابوالفدا و السلوک لمعرفة دول الملوک مقریزی» بهره برده و تنها منبع او که مستقیماً به اهل بیت پرداخته، کتاب نور الابصار شبلنجی است. به همین منظور، بعضی از مطالب کتاب به شدت محل انتقاد است، با این همه، حال و هوای خاصی بر کتاب حاکم است.
عبدالحسین طالعی که ترجمه این اثر را بر عهده گرفته و بخشهایی از آن را به مناسبتهای گوناگون در وبگاه مؤسسه کتابشناسی شیعه منتشر میکند، میگوید: دکتر صلاح عدس مانند پارهای از نویسندگان معاصر مصری عادت به درج منابع مطالب خود ندارد. این اشکال میتواند سبب تضعیف مطالب شود ولی به هر حال همینگونه مینویسند و مترجم باید امانت را نگاه دارد.
شرح حال
امام نهم محمد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین بن علی بن ابی طالب رضی الله عنهم.
در زمان امین عباسی به سال 195 زاده شد و در زمان معتصم به سال 220 درگذشت. خلافت امین در زمان کودکی محمد الجواد رضی الله عنه ادامه یافت ( 193 تا 198 به مدت 5 سال).
پدرش علی الرضا رضی الله عنه را نیز در همان دوره از دست داد (سال 203 در هشت سالگی).
در زمان کودکی شاهد جنگهایی بود که میان امین و مأمون جریان داشت و به قتل امین انجامید که پس از آن مأمون به قدرت رسید ( 198 تا 218 به مدت بیست سال).
در همین دوران شاهد رویدادهای دیگری بود:
الف. ظهور ابن طباطبا علوی، سال 199
ب. ظهور ابراهیم بن محمد علوی، سال 200 که بر یمن مسلط شد.
ج. بیعت مأمون با علی الرضا برای ولایت عهد به سال 201 (شش سالگی). این کار از ناحیه مأمون بدان معنا بود که وی اهل بیت را برای حکومت شایسته تر از خود میداند و علی الرضا را برترین مردم و بهترین فرد برای خلافت میشناسد؛ بلکه دختر خود را به سال 202 به تزویج او در آورد. بدین معنا که عباسیان میکوشیدند خلافت را از مأمون خلع کنند و با او در بیفتند؛ اما علی الرضا به سال 203 درگذشت.
د. پس از آن محمد جواد رضی الله عنه شاهد خلافت معتصم بود که 9 سال ادامه داشت. ( سال 218 تا 227).
محمد الجواد رضی الله عنه به سال 220 در 25 سالگی درگذشت. برخی گفتهاند که او به مسمومیت از دنیا رفت.
کلام شیخ شبلنجی
محمد الجواد رضی الله عنه، سنّ کم ولی رتبه والا و یاد رفیع داشت.
روزی مأمون برای صید بیرون آمد و در راه کودکان را در حال بازی دید که محمد الجواد در میان آنان بود. همگی از موکب مأمون گریختند مگر محمد جواد که نُه ساله بود. خلیفه او را دید و محبت او را به دل گرفت. از او پرسید: چرا مانند همگنانت از من نگریختی؟ پاسخ داد: نه راه تنگ بود تا برایت گشادهاش گردانم، و نه جرمی دارم که از تو بهراسم. بعلاوه نسبت به تو خوشبین هستم که تو به کسی که گناهی نکرده زیانی نمیرسانی.
این کلام، مأمون را خوش آمد. محمد الجواد به او خبر داد که فرزند علی الرضا رضی الله عنه است. او را با خود برد و مقرّب داشت و در اکرام او کوشید.[1]
هر چه زمان می گذشت، بیشتر به فضل و علم و کمال عقل و ظهور برهان او در خردسالی پی میبرد. سرانجام دختر خود ام الفضل را به تزویج او در آورد.
محمد الجواد همچنان نزد مأمون مقرّب بود تا زمانی که همسرش ام الفضل را به مدینه برد. زمانی که معتصم او را طلبید، ام الفضل را همراه خود به بغداد برد تا درگذشت».[2]
سخنان محمد الجواد
1. ان لله عبادا یخصّهم بدوام النعم؛ فلا تزال فیهم ما بذلوها.
فان منعوها نزعها الله منهم و حوّلها الی غیرهم.
خدا را بندگانی است که آنها را به دوام نعمتها بر آنان اختصاص داده است. این نعمتها در اختیار آنهاست تا زمانی که در بذل آنها بکوشند.
اگر آنها را از اهلش باز دارند، خداوند نعمتها را از آنها باز میستاند و به دیگران میدهد.
2. اهل المعروف الی اصطناعه احوج من اهل الحاجة الیه، لانّ لهم اجره و فخره و ذکره.
اهل کار خیر به انجام خیر بیشتر نیاز دارند تا نیازمندان به خیر، زیرا پاداش و افتخار و یاد خیر برای آنهاست.
3. من اجلّ انسانا هابه.
و من جهل شیئا عابه.
و من کثر همّه سقم جسمه.
و عنوان صحیفة المسلم حسن خلقه.
و من اتقی الله احبه الناس.
هر که انسانی را بزرگ بدارد، هیبت او را به دل می دارد.
هر که نسبت به چیزی نادان باشد، بر آن عیب می گیرد.
هر که همّ فراوان داشته باشد، بدنش بیمار شود.
عنوان کارنامه مسلمان خوش اخلاقی اوست.
هر که از خدا پروا دارد مردم دوستش میدارند.
4. الجمال فی اللسان.
و الکمال فی العقل.
و العفاف زینة الفقر.
و التواضع زینة الحسب.
و الفصاحة زینة الکلام.
و الحفظ زینة الروایة.
و خفض الجناح زینة العلم.
و حسن الادب زینة الورع.
زیبایی در زبان است.
کمال در عقل است.
عفاف زیور فقر است.
حسب با تواضع آراسته میشود.
کلام از فصاحت زینت می گیرد.
روایت به حفظ آرایش مییابد.
فروکاستن بال و پر (کنایه از تواضع ) آرایش دانش است.
ورع با ادب نیکو زیور میگیرد.
5. العامل بالظلم و المعین علیه و الراضی به شرکاء.
کسی که به ظلم اقدام میکند و کسی که به آن کمک میرساند و کسی که به آن رضایت می دهد، (همگی) در ظلم شریکند.
6. من طلب البقاء، فلیعدّ للمصائب قلبا صبورا.
هر که بقا را میطلبد، باید برای دشواریها قلبی صبور مهیّا کند.
7. العلماء غرباء لکثرة الجهال بینهم.
عالمان غریبند، زیرا جاهلان میان آنها فراوانند.
8. الصبر علی المصیبة مصیبة علی الشامت.
صبر بر مصیبت، مصیبت است بر سرزنش کننده.
9. ثلاث یبلغن بالعبد رضوان الله: کثرة الاستعفار و لین الجانب و کثرة الصدقة.
سه مطلب است که بنده خدا را به رضوان خدا میرسانند: کثرت استغفار، برخورد نرم، بسیاریِ صدقه.
10. ثلاث من کنّ فیه لم یندم: ترک العجلة و المشورة و التوکل علی الله عند العزم.
سه مطلب است که در هر کس باشد، پشیمان نمیشود: شتاب نکردن، مشورت، توکل بر خدا هنگام تصمیم استوار.
11. مقتل الرجل بین فکیه.
قتلگاه انسان میان دو فکّ اوست (کنایه از زبان).
12. من وعظ اخاه سرّا فقد زانه. و من وعظه علانیة فقد شانه.
کسی که برادرش را در نهان اندرز گوید او را آراسته است. و کسی که آشکارا اندرزش گوید او را کاسته است.
13. الشریف کل الشریف من شرفه علمه. و السؤدد کل السؤدد لمن اتقی الله ربه.
کسی به راستی شریف است که دانشش شرفش باشد. و کسی به راستی ریاست دارد که نسبت به خدایش پروا دارد.
14. ارحموا ضعفائکم و اطلبوا الرحمة من الله بالرحمة منکم.
بر ضعیفان خودتان رحم آورید. و رحمت را از خدا با رحمت نسبت به خود بجویید.
15. موت الانسان بالذنوب اکبر من موته بالاجل. و حیاته بالبرکة اکبر من حیاته بالعمر.
مرگ انسان به دلیل گناه بیش از مرگ او به دلیل اجل است. و حیات او به برکت بیش از حیات او به عمر طبیعی است.
16. الدین عزّ.
و العلم کنز.
و الصمت نور.
و غایة الزهد الورع.
و لا هدم للدین مثل البدع.
و لا افسد للرجال من الطمع.
و بالراعی تصلح الرعیة.
و بالدعاء تصرف البلیة.
دین عزت است.
دانش گنج است.
سکوت نور است
نهایت زهد ورع است.
هیچ عاملی مانند بدعتها دین را نابود نمیکند.
هیچ عاملی مانند آز افراد را به فساد نمیکشاند.
رعیت فقط با راعی به صلاح میآید.
بلا تنها با دعا برگردانده میشود.
17. من رکب مرکب الصبر، اهتدی الی مضمار النصر.
کسی که بر مرکب صبر بنشیند، به میدان نصر راه مییابد.
18. من غرس اشجار التقی، اجتنی ثمار المنی.
کسی که درختان تقوا بکارد، میوههای خواسته را میچیند.
دعای امام محمد جواد رضی الله عنه
اللهم رب الارواح الفانیة و الاجساد البالیة، اسئلک بطاعة الارواح الراجعة الی اجسادها، و بطاعة الاجساد الملتئمة بعروقها، و بکلمتک النافذة بینهم، و اخذک الحق منهم و الخلائق بین یدیک ینتظرون فصل قضائک و یرجون رحمتک و یخافون عقابک.
صل علی محمد و آل محمد، و اجعل النور فی بصری، و الیقین فی قلبی، و ذکرک باللیل و النهار علی لسانی، و عملا صالحا لا یفارقنی.
خدایا! ای خداوندگار روحهای فناپذیر و بدنهای کهنگیپذیر!
از تو میخواهم به حق طاعت ارواحی که به بدنهای خود بر میگردند،
و به حق طاعت بدنهایی که به رگهای خود التیام مییابد،
و به حق کلمهات که میان آنها نفوذ دارد،
و به حق اخذ تو از آنها، در حالی که آفریدگان پیش رویت انتظار حکم تو را میکشند، به رحمتت امیدوارند و از کیفرت بیمناک؛
بر محمد و آل محمد درود فرست. نور را در دیدگانم، یقین را در قلبم و یاد خود در شب و روز را بر زبانم قرار ده؛ و برایم عملی نیکو مقدر ساز که از من جدا نشود.
پینوشتها:
[1] این مطلب را نخستین بار ابن طلحه شافعی بدون سند در کتاب مطالب السؤول آورده و پس از آن شماری از نویسندگان شیعه و سنی عینا نقل کرده اند. بر اساس این خبر، امام جواد علیه السلام تا سن نه سالگی هنوز در کوچه مشغول بازی با کودکان بوده است؛ امری که با توجه به تربیت خانوادگی اهل بیت – صرف نظر از مقام عصمت و درجه والای امامت – پذیرفتنی نیست. صرف نظر از اینکه در منابع دیگر قبل از سده نهم این مطلب را نمی یابیم. برای بررسی بیشتر، رجوع شود به کتاب ارزشمند علامه سید عبدالرزاق مقرم در مورد امام جواد علیه السلام که نقد و بررسی خوبی از این خبر آورده است. ( مترجم)
[2] نور الابصار شبلنجی چاپ دار الحسین ص162
منبع: فارس
211001