۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۶ : ۲۳
خطبه آتشین حضرت زینب علیها السلام در کوفه
الحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی سَیِّدِ الْمُرْسَلینَ. أَمَّا بَعْدُ، یا أَهْلَ الْکُوفَۀِ! یا أهْلَ الْخَتْلِ وَ الْخَذْلِ! أَتَبْکُون؟![...]
کاروان وارد کوفه شد. مردم در حالیکه خاندان رسالت را به سوي عبیدالله بن زیاد می بردند، ایستاده بودند و اسیران را تماشا می کردند. صداي گریه و زاري شنیده می شد و از جایی بانگ شیون و ناله برمیخاست، و سخنانی به گوش میرسید که نوحه گري میکرد وعزاداري می نمود. زنان کوفه، نوحه گر و گریبان چاك دیده میشدند. گریه کنندگان براي بانوان ارجمندي که به خواري میبردندشان، میگریستند. زینب(س)، این منظره را که دید، تاب نیاورد که ببیند اهل کوفه گریه می کنند، و هم آن ها بودند که به پدرش علی(ع) و به برادرش حسن(ع) خیانت کرده بودند و پسر عمویش مسلم بن عقیل را به دست دشمن دادند و برادرش حسین(ع) را به سوي خود خواندند و وعده یاري دادند. ولی وقتی که به سویشان آمد، شمشیرهاي خود را به یزید فروختند . زینب(س) نتوانست ببیند که کوفیان بر حسین(ع) و جوانانش میگریند، باآن که همگی به دست آن ها قربانی شدند ;آنان براي اسیري دختران رسول خدا(ص)، زاري میکنند وکسی جز خود کوفیان، هتک حرمت آن خاندان را نکرده است. سخنان پدرش علی(ع) را به یاد آورد. پدرش از اهل کوفه نکوهش میکرد و از آنان شکایت داشت. زینب(س)، دیدگان خود را به سوي نقطه دوري متوجه گردانید. جایی که پیکرهاي پاره پاره عزیزانش در بیابان افتاده بودند. سپس، چشمانش به سوي گریه کنندگان بازگشت و اشارت کرد که خاموش!!!
امابعد، اي اهل کوفه! ای مردم مکار و حیله گر. آیا گریه میکنید؟! هرگز اشکهاي شما نایستد و شیونتان آرام نگیرد . مثل شما مثل زنی است که هر چه رشته است پنبه کند. شما ایمان خود را بازیچه فساد قرار دادید، و بدانید که باري شوم بر دوش کشیدید. آري، به خدا چنین است، باید بیشتر بگریید وکمتر بخندید. شما چنان خود را ننگین کردید که شستن نتوانید، و ننگ کشتن نواده خاتم پیغمبران(ص) و سالار فرستادگان را چگونه میتوانید بشویید، کسی که نقطه اتکاي شما و چراغ راهنماي شما و سرور جوانان اهل بهشت بود.
بدانید که به نادانی و پلیدي، جنایتی عظیم مرتکب شدید. آیا تعجب میکنید اگر آسمان خون ببارد؟ نفس پلید شما، جنایتکاري را نزد شما خوب جلوه داد، تا خشم خداي را براي شما بیاورد و در عذاب الهی براي همیشه گرفتار باشید. آیا میدانید چه جگري را پاره پاره کردید و چه خونی را ریختید و چه پرده نشینی را پرده دریدید؟! جنایتی بزرگ مرتکب شدید که از عظمتش نزدیک است آسمانها بشکافد و زمین از هم بپاشد و کسی که خطبه زینب را شنیده بود میگوید؛
به خدا، من بانویی سخنورتر از او ندیدم ;گویی از زبان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) سخن میگفت. زینب، گفتارش را هنوز تمام نکرده بود که صداي گریه مردم بلند شد و همگی از هراس این مصیبت بزرگ، مات و از خود بیخود شدند.
براساس آنچه از خطبه حضرت زینب در کوفه مطرح گردید، می توان این موضوع را مطرح ساخت که هر کدام از خطبه های حضرت دارای موقعیتی خاص هستند و از اینرو نیز هر کدام اسلوب خاص خود را می طلبد. خطبه ایشان در کوفه، در میان مردمی رخ داد که در بی وفایی، در احساسی بودن و در لحظه تصمیم گرفتن سابقه داشتند و از سوی دیگر این شهر التهابات بسیاری را پشت سر گذاشته بود. مردم این شهر دوران خلافت حضرت علی(ع) و عدالت او را دیده بودند. همین مردم جنگ های خانگی حضرت امیر و بی وفایی خود و عدم یاری کردن خود به ایشان را به یاد داشتند. همین مردم شهادت علی(ع) و امام حسن مجتبی(ع) را دیده و اکنون نیز خود در شهادت نواده رسول خدا (ص) مقصر بودند . بر اساس این شرایط، مخاطبان حضرت در کوفه، مردمی بودند که با شرایط خاص خود، موقعیتی را ایجاد کرده بودند که اسلوب عاطفی، بیشتر از اسلوب برهانی و استدلالی می توانست موثر باشد.
خطبه حضرت در کوفه داری سه بخش است؛ مقدمه، متن اصلی و نهایت خاتمه بود که بخش های اصلی آن را مطرح کردیم.
حضرت در ابتدا با حمد ثنای الهی و درود بر جدش رسول خدا و خاندان مطهرش کلام را آغاز می کند و سپس متن اصلی آن با خطاب قرار دادن اهل کوفه، به اهل نیرنگ و فریب که از بارزترین ویژگی های کوفیان در مقابل اهل بیت بوده آغاز می گردد و سپس با تشبیه اعمال آنان به امور حسی، اعمالشان بر ایشان روشن می گردد.
حضرت آنان را شایسته گریه کردن می داند و علت آن هم این است که نواده رسول خدا (ص) را کشته اند و سپس آنان را نفرین می کند و بعد به آنان هشدار می دهد که با این کارشان قلب رسول خدا(ص) را شکافتند و باعث خشم الهی شدند و از این کارشان اگر از آسمان خون هم ببارد جای تعجب ندارد و در نهایت آنان را از سرنوشت کافران آگاه می سازد و اینکه خداوند در کمین آنهاست.
خود کلام حضرت نیز دارای ویژگی های خاصی است بدین صورت که برای بیان هر مفهوم از اسلوب و روش خاصی استفاده می کند.
حضرت آنجا که می خواهد دردمند شدن رسول خدا(ص) را به خاطر شهادت امام(ع) نشان دهد کلام را در چارچوبی زیبا و عاطفی و تاثیر انگیز قرار می دهد و از تعابیری چون:
وای بر شما ای مردم!!
شکافتن جگر رسول خدا!!
ریختن خون او!!
و شکستن حرمت استفاده می کند که در آن، گزینش الفاظی چون؛
کبد، دم، حرمه، همراه با جاری شدن عبارات هم اهنگ با این فضای لطیف و عاطفی به بهترین شکل، شور و هیجان درونی را بر می انگیزد.
«ویلکم یا اهل الکوفه، اتدرون ای کبد لرسول الله فریتم، و ای کریمه له ابرزتم، و ای دم له سفکتم، و ای حرمه له انتهکتم»
و هنگامی که می خواهد زشتی اعمال آنان را نشان دهد از کلماتی استفاده می کند آهنگ ها آنها نوعی خشونت و تنفر را در گوش ایجاد می کند. نظیر صلعاء، عنقاء، سوداء، فقماء، خرقاء...
استفاده از جملات دعایی و نفرین که در برانگیختن احساسات مخاطبان بسیار تاثیر گذار است از دیگر شاخص های خطبه حضرت در کوفه می باشد.
«فلا رقعت الدمعه، و لا هدات الرنه» هرگز اب دیدگانتان فرو نایستد و ناله هایتان ساکت نشود.
«بعدا لکم و سحقا» دور باشید از رحمت الهی و هلاکت بر شما باد
حضرت برای اینکه قلب های خفته را بیدار کند و فطرت انسان را مورد خطاب قرار دهد از جملات ندایی استفاده می کند؛
«یا اهل الکوفه، یا اهل الختر و الغدر»
«ای والله فابکو کثیرا و اضحکوا»
تاثیر این رویکرد خطبه حضرت به لحاظ محتوایی و نوع بیانش باعث تاثیر گذاری بسیاری در بین مردمانی شد که در صحنه حاضر بودند و به گفته راوی کسی نبود که صدای زینب(س) را بشنود و بغض گلویش را فرا نگیرد و این اولین رسالت زینب(س) در اولین سخنرانیش در کوفه بود.
آن گاه زینب(س) روي خود را از کوفیان برگردانید و به جایی که خودش و سایر اسیران آن خاندان کریم را می بردند، متوجه شد. زینب(س)، به راه خود ادامه داد تا به دارالاماره رسید.
در این هنگام، در گلوي خودش سوزشی احساس کرد. زینب همه جاي این خانه را میشناخت. این جا، روزي خانه زینب بود. اشک در دیدگانش حلقه زد، ولی خودداري کرد ؛ مبادا گریه خوارش کند. زینب(س)،شجاعت خود را به کمک طلبیده، از میدان بزرگی که در جلوي دارالاماره بود،بگذشت.
زینب با ابهت وجلالی هرچه تمامتر قدم پیش نهاد و بدون آن که به امیر کوفه اعتنایی کند، رفت و در گوشه اي نشست . ابن زیاد که زینب(س) را می نگریست که اینگونه با جلال و عظمت نشست، پرسید: توکیستی؟
زینب(س) جواب نداد . پرسش را دوبار یا سه بار تکرار کرد . ولی زینب(س) براي آن که خردش کند وکوچکش سازد، جوابش را نداد.. یکی از همراه حضرت زینب (س)جواب داد؛ این زینب دخت فاطمه(س) است. ابن زیاد که از رفتار زینب(س) به خشم آمده بود، چنین گفت؛
حمد خداي را که شما را کشت و رسوا کرد و دروغتان را روشن ساخت .
زینب که با نظر حقارت بدو مینگریست، گفت : حمد خداي را که به واسطه پیغمبرش، ما را عزیز و محترم قرار داد و از پلیدي پاك گردانید. فقط گناهکار رسوا میشود و تنها ستمگر دروغ میگوید ...
آنچه در بیان بسیار مختصری از خطبه حضرت در مجلس عبیدالله نقل شده می توان به دو نکته اشاره کرد:
اول: صبر زینب در برابر مصیبت های که بر وی و خاندانش رفته بود.
دوم: بلاغت و استدلال و برهانی که حضرت برای بیان کلامش از آن سود جست و در نهایت عبیدالله برای اینکه بیشتر از این دچار بدنامی نشود سریعا اسرا را راهی شام کرد تا یزید هم از این رسوایی بی بهره نباشد.
خطبه حضرت زینب علیها السلام در مجلس یزید
وقتی کاروان اسرا به شام رسید، یزید مجلسی ترتیب داد تا برای پیروزی خود جشن بگیرد. یزید در مجلس خود در ملاء عام گستاخی هاي بسیار کرد و با اشعار کفرآمیز آنچه خواست یاوه گفت و دم از شأن پیروزي خود زد، لازم بود که با یک سخنرانی مستدل و آتشین سرکوب گردد و بادهاي غرورش از مشک سیاه وجودش خالی شده و ضمناً مردم آگاه شوند و از گمراهی به راه هدایت کشیده شوند و پیام شهیدان و هدف آنها مشخص گردد، قهرمان این میدان دست پرورده امیرمؤمنان(ع) ، زینب کبري سلام الله علیها بود که برخاست و خطبه خود را آغاز کرد.
خطبه ای که در مجلس یزید صورت گرفت، فضایی بود که یزید تلاش می کرد واقعیت های موجود را تحریف کند. او حسین(ع) را دشمنی می دانست که علیه خلیفه مشروع زمان خروج کرده پس ریختن خون او حلال است. در چنین فضایی زینب(س) با رفتاری آرام و کلام استوار استدلالی که نشان دهنده ایمان او به پیروزی آنان بر یزیدیان بود، خطبه تاریخی خود را که اتمام کننده حماسه برادر در ابدیت تاریخ است ایراد می کند.
آنچه این فضا می طلبد اسلوب برهان و استدلال است و حضرت باید بر اساس برهان و استدلال به پاسخگویی بپردازد و از استفاده از واژه های احساسی و عاطفی که باب میل و از جمله شاخص های کوفیان و مردم عراق بود پرهیز کند.
متن عربی این خطبه که در لهوف آمده است این چنین است
«فقامت زینب بنت علی ـ علیه السّلام ـ و قالت: الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله اجمعین. صدق الله کذلک یقول: «ثم کان عاقبة الذین اساءا السوی ان کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزؤون» (سورة روم، آیة 10). اظننت یا یزید ـ حیث اخذت علینا اقطار الارض و آفاق السماء فاصبحنا نساق کما تساق الاماء ـ ان بناء علی الله هواناً و بک علیه کرامة!![...]
خطبه استدلالی حضرت دارای چندین بخش بود:
در مرحله اول به اقدام یزید در بی احترامی به وحی الهی که آن را قبل از خطبه آن حضرت به صورت ابیاتی زمزمه کرد جواب می دهد و با استشهاد به آیه قرآن آن کار را نتیجه گناهان بسیاری می داند که یزید مرتکب شده و به بی احترمی به آیات الهی انجامیده است
در مرحله دوم به مقابله با غرور و تکبر یزید می پردازد. یزیدی که کشتن حسین(ع) را یک فتح می داند که بواسطه آن خداوند یزید را عزیز و خاندان اهل بیت را ذلیل کرده است. حضرت با استناد به آیات الهی به یزید متذکر می شود که روی آوردن دنیا به امثال شما از روی سنت املاء الهی است که به کافران فرصت داده می شود هر روز بیشتر از دیروز در گرداب گناه و انحراف خود فرو روند.
در مرحله سوم حضرت به معرفی اهل بیت رسول خدا(ص) و معرفی خاندان یزید می پردازد. حضرت، یزید را توبیخ می کند که چکونه وی خاندان رسالت را در بند کرده است در حالی که جدش رسول خدا(ص) بعد فتح مکه آنان را آزاد کرد.
در مرحله چهارم حضرت به یزید آگاهی می دهد کاری که شما انجام دادین نتیجه اصل و نسب شماست چرا که او فرزند همان هند جگر خوار معروف است.
در مرحله پنجم به جواب آن بخش از سخنان یزید می پردازد که وی قبل از صحبت هایش از خاندانش که درگذشته اند می خواهد که کاش زنده بودند و می دیدند چگونه فتح بزرگی بدست آورده است، می گوید نه تنها آنها بر نخواهند گشت بلکه بزودی تو هم در جهنم بدان ها ملحق خواهی شد.
در مرحله ششم، با اعتماد به وعده الهی که تحقق پذیری در آن حتمی است نتیجه عملکرد یزید را به خودش بر می گرداند و می فرماید؛ ای یزید تو با به شهادت رساندن حسین(ع) تنها به خودت ضربه زده ای؛ چرا که حسین در راه خدا کشته شده و شهیدان در راه خدا هم زنده اند و نزد او روزی داده می شوند ولی تو می مانی و این عمل زشتت و سر و کارت با خداوند و رسول است و باید جوابگوی آنان باشی.
در مرحله هفتم به بلندی جایگاه خود اشاره می کند و می گوید او همیشه یزید را در هر حالی که باشد حقیر و پست می داند. و در یایان ضمن درود و سلام به ساحت جدش رسول الله به یزید اشاره می کند تا روز قیامت هر کاری انجام بدهد نخواهد توانست یاد و خاطره کربلا را از ذهن بشریت پاک سازد.