۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۸ : ۲۲
«تکلیف مردم است دستههای شکوهمند بیرون بیاورند، دستههای سینهزن، شکوهمند!»
مودّت برای ما واجب است، نه محبت. مودّت با محبت فرقش در لغت این است که مودّت ابراز شدنی است. چقدر ابراز کردی؟ لباس مشکی پوشیدی دَمت گرم، در این جلسه آمدی، خودِ این ابراز است دَمت گرم، ولی من میترسم شکوه ماشینهایی که دم در پارک شده آن ماشینها بیشتر ثواب ببرند؛ چون آنها تظاهرات کردند، چند تا اتوبوس. الآن اتوبوسها نورانی شدند الآن.
امام حسین(ع) در بیابانها کربلا آواره هستند، ما در جای خوبی نشستیم عزاداری میکنیم. ما امام حسین را محاصره کردیم کسی ازش خبردار نشود. دستههای عزاداری ما نشان میدهند که ما برای نصرت آمدهایم. زیارت اربعین را وقتی شما میخوانید و بسیاری از زیارات دیگر، آنجا میگویی: «و نُصرتی لکُم مُعَدَّه»؛ من آمادهام برای کمک شما. دستههای عزاداریمان دستههای رزمندگانی هستند که میخواهند بروند به یاری اباعبدالله الحسین.
دستۀ عزاداری باید از دور بیاید شکوه دستۀ عزاداری را که میبینی یاد رزمندهها بیفتی! در دهۀ محرم خیلی خوب است که اینجور جلسات جلوۀ بیرونی هم داشته باشد. این دستههای عزاداری هنوز کم هستند؛ هنوز آن شکوه لازم را که باید داشته باشند ندارند؛ هنوز خیلیها فکر میکنند دستۀ عزاداری سطحش پایین است، بیکلاس است؛ هنوز خیلیها فکر میکنند متفکرین و افراد برجسته باید بنشینند و دربارۀ حسین صرفاً اندیشه کنند. نخیر، اگر اندیشۀ تو جواب داده، باید برای اباعبدالله الحسین فریاد بزنی. این فریادِ یا حسینِ تو باید با مضامین بسیار عالی، با اشعاری بسیار سرشار از شعور باید در خیابان ها جاری بشود. حضرت امام(ره) میفرمایند که اگر بروی در جایی، در یک اتاقی زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام بخوانی، این اسلام را حفظ نمیکند.
«هیاهو میخواهد، هر مکتبی هیاهو! باید پایش سینه بزنی! هر مکتبی تا پایش سینهزن نباشد، تا پایش گریهکن نباشد، تا پایش در سر و سینه زدن نباشد حس نمیشود.»
میفرمودند که: «مکتبی که پایش هیاهو نباشد باقی نمیماند؛ هیاهو!» کسی که اهل اندیشه است، برای اباعبدالله الحسین هیاهو به پا میکند، دستۀ عزاداری راه میاندازد. ناصران دین خدا که آمدید برای نصرت، کاش ما رسم بود بیشتر از اینکه در مجالس سرپوشیده عزاداری کنیم، سخنرانی حتی بکنیم، در دستههای عزاداری این کار را میکردیم. ماها همین صحبت خودمان را، همین جلسۀ خودمان را، اگر وسط دستۀ عزاداری انجام میدادیم باور بفرمایید اثرش دهها برابر بود. البته شاید به این خوشکلی یک محفلی که در جای سرپوشیده باشد و اینها از آب در نمیآمد که ما خودمان خوشمان بیاید، ولی اثر روانیاش در جامعه و اثر روحیاش در ما خیلی بیشتر میشد.
اگر ما الآن روی خیابان نشسته بودیم، برای حسین کلّی سینه زده بودیم، و بعد مقداری هم میخواستیم بعدش سینه بزنیم، وسط دسته چهارپایه گذاشته بودیم، یک کمی دربارۀ اباعبدالله الحسین حرف زده بودیم، آوارۀ خیابانها شده بود. امام حسین(ع) در بیابانهای کربلا آواره هستند، ما در جای خوبی نشستیم عزاداری میکنیم. یک ذره شباهت هم خوب چیزی است پیدا بکند انسان.
دستههای عزاداری ما نشان میدهند که ما برای نصرت آمدهایم. دستۀ عزا یعنی چی؟! یعنی من اعتراض دارم! من رفتم امام حسین را کمک کنم! دستههای عزاداری با حکمت طراحی شده از قدیم! عصر عاشورا که میشود عَلَم دستۀ عزا را میخوابانند! یعنی من رفتم امام حسین را کمک کنم!
امام حسین را محاصره کردیم کسی ازش خبردار نشود. اولین کاری که غربیها میکنند، هنوز این عادت برای خودشان تبدیل به فرهنگ نشده صادرش میکنند. ما تا مغز استخوانمان حسین نفوذ کرده، به بغلدستیمان نمیگوییم. چند درصد تهرانیها به تو بگویم مزۀ سینهزنی امام حسین را تا حالا نچشیدهاند؟! تو هم دلت خوش است. اینجوری مینشینید هزار تا فیلم بگیرند از هزار برابر این جمعیت اثرش یکصدم نیست. یک دستۀ عزاداری صد نفره، دویست نفره در خیابان راه میرود، این هیئتِ دسته عجیب لرزه بر دلهای پاک میاندازد! من اینها را آدمهایی که تحت تأثیر قرار گرفتند، بهخاطر دستۀ عزاداری معرفت پیدا کردند، مسلمان شدند، اوج گرفتند، از نزدیک باهاشون صحبت کردم! و ما این رزمایش حسینی را تبدیل کردیم به همایش حسینی! خیلی دلم میسوزد. خیلی کار باید بشود از الآن تا سال بعد. آیا سازمان تبلیغات تمهیداتی خواهد ورزید که دیگر سال بعد از اول صبح همۀ مردم بگویند خیابان انقلاب پر است از دستههای عزاداری به سمت میدان امام حسین میروند و دور میزنند؟! همه برای خودشان تکلیف بدانند!»
«تکلیف مردم است دستههای شکوهمند بیرون بیاورند. دستههای سینهزن، شکوهمند!»
منبع:بیان معنوی