۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۷ : ۰۰
عقیق:سالهای زیادی بود که به زیارت امامرضا (علیه السلام) مشرف میشدم و از ایشان در هر مرتبه زیارت جد بزرگوارشان حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) و حضرت اباعبداللهالحسین (علیه السلام) ، را درخواست میکردم تا بالاخره در شهریورماه امسال همراه با جمعی از دانشجویان توسط ستاد عتبات دانشگاهیان راهی کربوبلا شدم.
گویی مسیر بهشت را طی میکردم و این شوق باورنکردنی بالاخره به سرانجام رسید و بعد از زیارت بارگاه منور و مطهر مولای عشق و ایمان حضرت علی (علیه السلام) ، به کربلا مشرف شدم. قدمهایم با لمس خاک کربلا و اولین نگاه به خیابان بهشتی بینالحرمین با تپشهای قلبم همراه شده بود و هرقدر که به حرم نزدیکتر میشدم این شور عشق بیشتر و بیشتر میشد و آنجا بود که فهمیدم کربلا برای چه به خود مینازد.
در بخشی از این سفر قسمت شد تا به دیدار حاج
شیخ عباس محمد علی کشوان آل شیخ، خادم و کلیددار قدیمی حرم مطهر قمربنی هاشم حضرت
ابوالفضل العباس (علیه السلام) رفتم و این پیرمرد مهربان و نورانی را از نزدیک
ملاقات کردم. پیرمردی که اجدادش
چند قرن پیش، از ایران به عراق مهاجرت کردهاند و ۱۲نسل از خانوادهاش کلیددار حرم
حضرت ابوالفضل (علیه السلام) بودهاند و اکثرشان هم در روز عاشورا به دیدار حق
شتافتهاند، حالا خودش پس از گذشت ۴۸ سال که خادم و کلیددار این حرم مطهر بوده بهدلیل
کهولت سن بازنشسته شده و در خانه به سر میبرد.
نزدیک ساعت ۲۲ بود که به خانه شیخ عباس
رسیدم، شب وداع ما با کربوبلا بود. وارد خانه شدیم و با منزلی کوچک و ساده که از
همان ابتدای ورود آرامشی عجیب را به انسان تزریق میکرد روبهرو شدیم. وارد اتاق
که شدیم، تعدادی زائر ایرانی برای ملاقات با شیخ عباس منتظر نشسته بودند و نوبت
به نوبت کنار وی مینشستند و دستوری را دریافت میکردند و میرفتند. شیخ عباس،
پیرمردی نورانی بود که با دشداشهای سفید، روی صندلی نشسته و قرآنی کنار دستش قرار
داشت و سخن میگفت. در سخنان و چهرهاش عنایت حضرت عباس (علیه السلام) را میشد
مشاهده کرد.
بعد از سلام و تحیت پیرمرد مهربان با لهجهای
عربی شروع به صحبت کرد و پس خوشآمدگویی سخنش را با تاکید بر ازدواج و اهمیت آن
برای جوانان آغاز کرد .شیخ عباس گفت نامخانوادگیاش(کشوان) از شغل کفشداری حرم
گرفته شده (در زبان عربی کشوان بهمعنای کفشداری است) و از ۴۹۰
سال پیش کلید حرم و سرداب حضرتعباس (علیه
السلام) دست خاندان او بوده است.
این خادم حرم حضرت ابوالفضل (علیه السلام) در
ادامه سخنانش از کرامات و خاطرات حضرت عباس (علیه السلام) ، سخن گفت و افزود: من
در طول زمانیکه کلیددار حرم مطهر بودهام، خاطرات و معجزات بسیار زیادی از
ابوالفضل العباس (علیه السلام) دیده و شنیدهام، اما همیشه موضوعاتیکه با چشمان
خود دیدهام را بازگو کردهام.
بچهای که جان دوباره گرفت
شیخ عباس، مدام ذکر «الله اکبر» میگفت و در
ادامه با اشاره به یکی از کرامات حضرت عباس (علیه السلام) و معجزهای از ایشان،
افزود: شبی قبل از نماز صبح در اطراف ضریح مطهر حضرت عباس (علیه السلام) بودم و
دیدم زن عربی فرزند خود را بر روی پشت کمر بسته و با ورود به حرم، ضریح را دید و سجده
کرد و به زیارت پرداخت. این خانم حدود چند ساعت ضریح مبارک را زیارت کرد، من به
واسطه ورودش با آن بچهای که به صورت قنداق پشت خودش بسته بود او را زیر نظر قرار
داده بودم و حساب کردم حدود ۵۵ مرتبه به دور ضریح چرخید و هر بار که یک دور تمام
میشد، چیزی میگفت و دوباره حرکت میکرد.
وی ادامه داد: نماز صبح که تمام شد، حرم کمی
خلوت شده بود، ناگهان متوجه شدم که آن بچهای که به صورت قندان روی شانههای آن زن
عرب بود در گوشهای رها شده و در کنار ضریح گریه میکند. بالای سر بچه رفتم و دیدم
که به شدت بی قرار است و مادرش را طلب میکند اما هر چه گشتیم مادرش را پیدا
نکردیم. بعد از آن سراسر حرم را گشتم و بالاخره او در گوشهای از ضریح مطهر در
حالی که سر به ضریح گذاشته و خوابی عمیق او را فرا گرفته بود یافتیم.
کلیددار حرم ابوالفضل (علیه السلام) گفت: قبل
از اینکه او را پیدا کنیم خادمان به من گفتند که شیخ عباس زنی را پیدا کردهایم که
در گوشه حرم خوابیده و تکان نمیخورد و احتمال میدهیم که همان مادر بچه باشد اما
روی صورتش پارچه انداخته و نمیتوانیم چهره او را تشخصی دهیم. در عراق هم اگر کسی
بدون دلیل حجاب از روی صورت زنان بردارد مجازاتش قطع شدن انگشتانش است. لذا خادمان
به من گفتند که شیخ ما دستانمان را لازم داریم و خود باید این کار را کنی چراکه
این کار از دست تو برمیآید.
کلیددار قدیمی حرم حضرت عباس (علیه السلام) ، اینجا که رسید کمی بغض کرد و بعد از آن دوباره
با لبخندی زیبا ادامه داد: بالای سر آن زن رفتم و شروع کردم به صدا زدن. هرقدر که
صدا میزدم زن تکان نمیخورد. اینجا به حضرت عباس (علیه السلام) ، عرض کردم که آقا
جان تو خود میدانی که برای چه میخواهم پارچه را از روی صورت این زن بردارم پس
خودت یاریام کن.
وی ادامه داد: پارچه را برداشتم دیدم مادر
همان بچه است، لذا دوباره شروع به صدا زدن آن زن عربی کردم اما جواب نمیداد. به
ناچار دستانم را بالای سر آن زن بردم و با تکان دادن سرش بالاخره او را بیدار
کردم. زمانی که بیدار شد با لحنی گلایهمند پرسید با من چه کاری دارید و چرا
بیدارم کردید، بگذارید به حال خودم بمیریم.
وی گفت: بعد از صحبتهای زن عرب به او گفتم
بچهات گریه میکند و بیقرار مادرش است و تو اینجا استراحت میکنی؟ ناگهان
سراسیمه از جا بلند شد و با بغض شروع به فریاد زدن کرد که زنده شد؟ زنده شد؟ من هم
که هنوز ماجرا را دقیق نمیدانستم، به خادمان گفتم سریع و بدون اینکه کسی متوجه
شود زن عرب را به دفتر ببرند تا هرچقدر میخواهد آنجا فریاد بزند و بعد ماجرا را
برایمان تعریف کند.
شیخ عباس افزود: زن را به دفتر بردند و من که
هنوز دقیق نمیدانستم چه شده، اما متوجه عنایت حضرت عباس شده بودم بچه را بغل کردم
و دور حرم طواف کردم. بعد به نزد مادر بردم. آن زن وقتی بچه را دید شروع به گریه
کرد و ذکر و نام حضرت عباس (علیه السلام) را می برد.
این خادم حرم حضرت عباس (علیه السلام) ،
افزود: بعد از اینکه زن عرب آرام شد گفت، سالها بود که خداوند به من فرزند پسر
نمیداد و سه فرزند دختر داشتم. زنان عرب و همسایگان من را با لحنی بد صدا میکردند و از اینکه برای همسرم
فرزند پسر نمیآورم من را مورد بیمهری قرار میدادند. چند روزی به حرم مطهر حضرت
عباس (علیه السلام) ، آمدم و در آنجا دخیل بستم تا آقا مراد دلم را بدهد. بعد از
مدتی با عنایت حضرت عباس (علیه السلام) ، خداوند به ما فرزند پسری داد که موجب
خوشحالی من و پدرش و سایرین شد.
وی ادامه داد: این زن عرب میگفت چند وقتی از
بدنیا آمدن پسرمان نگذشته بود که بیمار شد و هنگامی که به پزشک مراجعه کردم آنها
به من گفتند که بچهام سه روز پیش مرده است. با شنیدن این خبر از خود بی خود شدم و
بچه را به اینجا آوردم. به حضرت عباس عرض کردم آقا جان این بچه با عنایت شما به ما
داده شده و شما چیزی که میدهید پس نمیگیرد. پس یا این بچه را به من برگردان یا
من را هم با آن بکش، زیرا اگر پدرش میدانست، قطعا مرا زنده نمیگذاشت.
حاج عباس گفت: زن عرب بعد از این سخنان به
ناله و زاری گفت که بچه را با خود به حرم آوردم و او را در حرم طواف میکردم اما
بعد از چند دور خستگی و ضعف بر من قالب شد، بچه را مقابل حضرت گذاشتم و خودم در
گوشهای از هوش رفتم. که
بعد آز آن شما مرا بیدار کردید.
کلیددارم قدیمی حرم، گفت: طبق رسم حرم
بلافاصله آن کودک را به اتاقی که پنجرهاش به سوی صحن مطهر قرار دارد بردم و این
خبر را به استاندار و مرجع آن زمان اطلاع دادم و مردم را نیز از این موضوع که
عنایت حضرت عباس (علیه السلام) ، در مورد کودکی که سه روز مرده بود و با مهربانی
دوباره زنده شده است با خبر کرد.
این خادم حرم حضرت عباس (علیه السلام) ، در
ادامه با آرزوی توفیق روزافزون برای همه حضار و شیعیان، گفت: متاسفانه امروز
معجزات حضرت و کرامات ایشان را بیان نمیکنند و گویا میخواهند مردم نسبت به این
بزرگواران سرد شوند، اما به لطف خدا هرساله حضور زائران بیشتر و پر رونقتر میشود.
سرداب و آب شفابخش آن
شیخ عباس در ادامه سخنانش از خواص شفابخش و
عجیب آب سرداب حضرت عباس (علیه السلام) صحبت کرد و گفت: نمیدانم چرا امروز درب
سرداب را به روی زائران بستهاند و تنها افراد خاص میتوانند از آن استفاده کنند.
وی در مورد ماجرای سرداب ابوالفضل (علیه
السلام) نیز گفت: این آب در تابستان مانند تگرگ خنک و در زمستان مطلوب و گوارا است
و گرچه آب راکد و بیحرکت است، اما بسیار زلال و مطبوع است، در حالی که به صورت
معمولی آب اگر ۱۰ روز در یکجا بماند خراب میشود، رنگ و بو عوض میکند، اما این آب
از ۵۰ سال قبل در کنار مقبره وجود دارد که در آن نفوذ نکرده و عملا هیچوقت خراب
نشده و همواره بوی عطر و گلاب از آن میآید و آب بسیار صاف و زلال است.
شیخ عباس تصریح کرد: تا کنون آدمهای بسیاری
از جمله کور، افلیج و دارای مرض پوستی از این آب استفاده کرده و شفا پیدا کردند و
بیش از۵۰ نفر را خود به چشم دیدهام که از این آب استفاده کرده و شفا یافتهاند
این آب خودبهخود جوشیده و نه نهری در آن وجود دارد، اما مانند آب چشمه زلال و
تمیز است و این یکی از معجزات است که خداوند انشاءالله قسمت کند، شیعیان بتوانند
از این آب سرداب استفاده کنند.
خادم حرم قمر بنیهاشم (علیه السلام)
تأکید کرد: به چشم خود دیدهام بسیاری از
بزرگان از این آب استفاده کرده و حتی در زمان صدام لعنتی خانواده وزرای عراق از آب
سرداب میبردند و پس از دو سه روز هدایایی را به خاطره اینکه مریض آنها شفا پیدا
کرده است، به حرم ارسال میکردند.
وی با نقل خاطرهای در مورد این سرداب گفت:
در خانه مشغول استراحت بودم که به من اطلاع دادند هرچه سریعتر خودم را به حرم
مطهر حضرت برسانم. چرا که وزیر و استاندار با خانواده خود به حرم آمدهاند و قصد
دارند به سرداب بروند. وقتی به آنها رسیدم متوجه شدم که چند نفر از افراد این
خانواده بیماری نادری گرفتهاند که پزشکان از درمان آن عاجز مانده بودند و انها
تقاضا داشتند که به سرداب رفته و در آنجا غسل کرده و از آب بنوشند.
وی افزود: سرداب را باز کردیم. در سرداب محلی
را برای غسل افراد آماده کرده بودیم و بخشی هم برای برداشتن آب بود. تک تک میهانان
تا پاسی از شب به داخل آب میرفتند و غسل میکردند تا نهایتا همه این کار را انجام
دادند. بعد از اینکار خداحافظی کرده و رفتند. چند روزی از این ماجرا نگذشته بود که
از دفتر وزیر و استاندار سبدهای گل و شیرنی و هدیه برای آستان آوردند و از ما تشکر
کردند و خبر دادند که همه بیمارهای آنها بهبود پیدا کرده و سلامتی خود را به دست
آوردهاند.
شیخ عباس کشوان ادامه داد در سالهای دور این
آب به زائران حرم عباس (علیه السلام) داده میشد، اما از چند سال گذشته این آب در
اختیار زائران قرار نمیگیرد و همواره گفته میشود سرداب در دست تعمیر است،
امیدوارم این آب هرچه سریعتر در اختیار شیعیان و زائران قرار گیرد.
منبع:ایکنا