۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۴ : ۰۳
بحث
هفتۀ گذشته بحث ارزندهای بود و ما به اینگونه بحثها خیلی باید اهمیت دهیم و این
بحث ناقص ماند و به خواست پروردگار عالم و لطف امام زمان(عج) امیدوارم این بحث امشب تمام شود.
بحث
دربارۀ رابطۀ ما با بُعد مادی است یعنی با جسم ما و با این بدن ماست. فهمیدیم که
این بدن مرکب است از مغز و قلب و جهاز هاضمه و جهاز دافعه و دست و پا و امثال
اینها. گلبولهای سفید و گلبولهای قرمز و به قول قرآن: «وَ إِنْ تَعُدُّوا
نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها» [۱] ؛ اگر بخواهیم این نعمتها را شمارش کنیم،
ممکن نیست. این اعضا و جوارح
خیلی تام و کامل و با صُنع الهی به بدن ما مربوط شده است. چهار چیز باید مراعات
شود. سه چیز از این چهار چیز را در هفتۀ گذشته گفتم. یک ـ شکر نعمت. هرکدام از این
اعضا قیمتش از دنیا و آنچه در دنیاست، بیشتر است. اگر تمام دنیا را به شما دهند و
بگویند کورت میکنیم، کسی قبول نمیکند، مگر اینکه کسی دیوانه باشد. اگر تمام دنیا
را به کسی دهند و بگویند قلبت را میگیریم و تو را میکشیم. معلوم است که کسی قبول
نمیکند. حتی اگر یک روز یا دو
روز گلبولهای سفید نباشد، میکروب انسان را میکشد. اگر یک روز یا دو روز گلبولهای قرمز یعنی این گارد پخش ارزاق
نباشند، سلولها میمی رند.
ما
باید شکر این نعمت را داشته باشیم و بنا شد علاوه بر اینکه «الحمدلله رب العالمین»
میگوییم و علاوه بر اینکه تشکر از خدا میکنیم، باید صرف کنیم در آنچه رضای خدا
در آن است.
مطلب
دوم که این هم فوقالعاده مهم است، مخصوصاً الان که حسابهای دقیقی روی آن شده است،
حساب تغذیۀ این اعضا و جوارح است. یک آلودگی هوا این اعضا را مریض میکند. الان
بسیاری از مردم بهخاطر آلودگی هوا و آلودگی آب مریض هستند. بسیاری مردم به خاطر مراعات نکردن تغذیه مریض هستند. کمخوری و
به جا خوری و درست خوردن، واجب و لازم است و اگر نباشد مریض هستیم. الان دکترها و متخصصها
در این بارهها صحبتهایی کردهاند و سفارشهایی در تغذیه شده است. در این باره هم
فیالجمله صحبت کردم.
سه
ـ تحرّک و ورزش و گرفتن کار از چشم و گوش و قلب و مخصوصاً جهاز هاضمه و جهاز دافعه
و عضلات و دست و پا. باید جداً از اینها کار کشید و اینها متحرک باشند. لذا بهترین
چیزها که همه باید داشته باشند، ورزش و مخصوصاً راه رفتن است. در شبانهروز یک
ساعت راه روید و مواظب اعضا و جوارح باشید که تنبل نشوند و اگر تنبل شوند، مساوی
با مریضی شماست.
بحث
امشب خیلی مهم است و بحث به اندازهای مهم است که قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع)
روی آن خیلی پافشاری دارند. متأسفانه حرف قرآن و حرف روایات را نمیشنویم و الان
درصد بالایی از مردم دچار آن هستند و اینکه باید شاد باشیم و به عبارت دیگر غم و
غصه و دلهره و اضطرابخاطر و نگرانی از گذشته و نگرانی از آینده نباشد. غم و غصه است
که انسان را از درون میپوساند. اتّفاقاً همۀ ما غصهخور شدهایم و از درون پوسیده
شدهایم. قلب سالم کم پیدا میشود و مغز سالم کم پیدا میشود. اعضا و جوارح سالم کم پیدا میشود، در اثر غم و غصّه و دلهره و
اضطرابخاطر و نگرانی، که خیلی از اینها هم پوچ است یا بالاخره بینتیجه است. شما
خیلی گرفتارید، اما غم و غصه رفع گرفتاری شما را نمیکند. قرآن و روایات میگویند:
رفع گرفتاری نمیکند، بلکه درد روی درد میآورد.
اگر
انسان شاد باشد و فکر روی آینده و گذشته نداشته باشد و به عبارت دیگر غم و غصه و
نگرانی نداشته باشد، علاوه بر اینکه قرآن قول داده اصلاح کند، اما لاأقل ضعف عصب
ندارد. اما همۀ شما که اینجا نشستهاید، مخصوصاً خانمها، ضعف عصب دارند. معنای
ضعف عصب یعنی خُل است. نمیتواند بچهداری کند و با تشر و داد و فریاد بچهداری میکند
و شوهر با عصبانیت و تشرّ میخواهد بچهداری و زن داری کند و معلوم است که این نمیشود.
اسم این را مرض ناعلاج میگذارند. اگر بخواهید ضعف عصب را خوب کنید، خیلی طول میکشد.
اگر جداً منبر امشب را مراعات کند، ضعف عصبش خوب میشود، اما نمیتوانیم مراعات کنیم
و معمولاً ناعلاج است. الان امراض جسمی از امراض روحی سرچشمه میگیرد. فشارها و قدری بالاتر سرطانها و سکتهها
که زیاد شده است.
من
یادم هست که اصلاً سرطان نبود و ضعف عصب و امراض ناشی از استرس و عصبانیتها نبود،
برای اینکه غم و غصّه نبود. الان همین غم و غصّهها موجب امراض ناعلاج مثل سرطان
و ضعف عصب و مرض قند شده است. الان قلب همه خراب است. فقط و فقط برای همین است و برای خوردن و آشامیدن نیست و عمده که
این امراض ناعلاج مشهور آمده، در اثر غم و غصه و اضطرابخاطر و نگرانی است. اما
همه باید به این توجه کنند که آیا این نتیجه دارد یا نه!؟ شما یک گرفتاری برایتان
جلو میآید. حال شبانه روز نخواب و غم و غصّه بخور، آیا ذرهای از این گرفتاری رفع
میشود!؟ اصلاً روایات ما میگوید گرفتاری روی گرفتاری میآید.
روایتی
از پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» داریم که میفرمایند: «مَنْ أَصْبَحَ
وَ الدُّنْیَا أَکْبَرُ هَمِّهِ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْءٍ وَ
أَلْزَمَ قَلْبَهُ أَرْبَعَ خِصَالٍ هَمّاً لَا یَنْقَطِعُ عَنْهُ أَبَداً وَ
شُغُلًا لَا یَنْفَرِجُ مِنْهُ أَبَداً وَ فَقْراً لَا یَبْلُغُ غِنَاهُ أَبَداً
وَ أَمَلًا لَا یَبْلُغُ مُنْتَهَاهُ أَبَدا» [۲]
اگر
کسی همّ و غمّش این دنیا باشد، غم و غصّه روی دنیا بخورد، البته غم و غصه برای
آخرت خیلی کم است و گریه و زاریها در دل شب که موجب نشاط میشود، نیست؛ پیامبر
میفرمایند: «مَنْ أَصْبَحَ وَ الدُّنْیَا أَکْبَرُ هَمِّهِ فَلَیْسَ مِنَ
اللَّهِ فِی شَیْءٍ»؛ خدا به این اعتنا ندارد.
خدا
رحمت کند آقا میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، وقتی این روایت را نقل میکند، میگوید
اگر هیچ چیز نبود مگر همین روایت، بس بود. اگر خدا یک لحظه نظر لطفش را از ما
بردارد، مثل اینجاست که نیروگاه برق نظرش را از اینجا بردارد، اینجا تاریک و
وحشتناک میشود. قرآن هم میگوید خانۀ آدم غصّهخور پر از وحشت است و دلش پر از نگرانی
و وحشت و تاریکی است. هیچ نتیجهای هم ندارد. تا حال شما شنیدهاید دکتر متخصّص در
اعصاب بگوید اگر غصّه بخوری خوب میشوی!؟ او میگوید این مرض تو از ضعف عصب است و
ضعف عصب تو از استرس است و استرس تو یعنی غصهخوری و اضطرابخاطر. این روایت هم میگوید
هیچ فایده ندارد. ولی این جمله که «فَلَیْسَ
مِنَ اللَّهِ فِی شَیْءٍ» به قول آقا میرزا جواد آقا خیلی عجیب است و اینکه
خدا به این نگاه لطف ندارد و نظر لطفش را از او برمیدارد و این نتیجۀ غم و غصه و
اضطراب خاطر و نگرانی است.
«وَ
أَلْزَمَ قَلْبَهُ أَرْبَعَ خِصَالٍ»؛ پروردگار عالم چهار چیز در دل این شخص میآورد.
البته خدا نمیآورد، بلکه غم و غصّه و اضطرابخاطر و نگرانی میآورد.
یکم:
«هَمّاً لَا یَنْقَطِعُ عَنْهُ أَبَداً»؛ غم و غصهای روی دل این میآید که این غم
و غصه رفعشدنی نیست. این یک بلاست و بلای غم و غصّه خیلی بزرگ است.
دو:
«وَ شُغُلًا لَا یَنْفَرِجُ مِنْهُ أَبَداً»؛ همیشه دلش مشغول است؛ اما مشغول به
خدا نیست. قرآن میفرماید:
«أَلا
بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» [۳] ؛ اگر میخواهید غم و غصّه نداشته
باشید، یاد خدا باشید. روایت میگوید اگر یاد خدا نبود و فقط یاد دنیا بود و به
راه غیر خدا رفتید، مشغله برای شما میشود و هیچ وقت تمامشدنی نیست.
سه
و چهار: وَ فَقْراً لَا یَبْلُغُ غِنَاهُ أَبَداً وَ أَمَلًا لَا یَبْلُغُ مُنْتَهَاهُ
أَبَدا»؛ این میشود آدم آمال و آرزویی، و این خیلی بد است. فکرهای عجیب و غریب
میکند. ظاهراً سعدی نقل میکند و اما به راستی خیلی از ما چنین هستیم. میگویند
آقایی ظرفی روغن داشت و ظرف روغن بالای سرش بود و این هم نشسته بود و عصایش در
مقابلش بود و در خیالبافی رفت و با خود گفت: این کوزۀ روغن را میفروشیم و گوسفندی
میخریم و گوسفند دو تا میشود و دو تا چهار تا میشود و بالاخره گله درست میشود
و از آن استفاده میکنیم و خانه و زن و نوکر میگیریم و وقتی به اینجا رسید، گفت
اگر نوکر مخالفت کند با این عصا در سرش میزنم. عصا را بلند کرد و به ظرف روغن خورد و روغن روی سرش ریخت و تمام
شد. شما مخصوصاً خانمها اگر فکر کنید، میبینید که به راستی همۀ ما همینطور هستیم.
قضیۀ آن آقا و ریختن روغن روی سرش است.
این
روایت پیامبر اکرم(ص) انصافاً روایت خوبی است و حضرت میفرمایند: این غم و غصّهها
به غیر نگرانی و به غیر ضعف عصب و به غیر عصبانیشدن و العیاذ بالله عصبانی شدن در
برخورد با خدا، چیز دیگری ندارد. ما باید مقام تسلیم و رضا داشته باشیم، امّا چه
کسی هست که مقام تسلیم و رضا داشته باشد؟ همه از خدا گله داریم. بعضی اوقات غم و
غصّه برایش جلو میآید و گرفتاری او رفع نمیشود و میگوید: «الحمدلله رب
العالمین»، یعنی خدایا دسترسی به تو ندارم و الاّ حقت را درست میکردم! همۀ ما
مقام تسلیم و رضا نداریم و این از این دنیاخواهی سرچشمه میگیرد و موجب غم و غصه و
دلهره و اضطرابخاطر و نگرانی میشود.
قرآن
میفرماید: «أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ
یَحْزَنُونَ» [۴] ؛ اگر به راستی دوست خدا هستید و اگر میخواهید خدا شما را دوست
داشته باشد، به گذشته فکر نکنید و نگران آینده نباشید، زیرا هنوز نیامده است. این
میشود اولیاء الله؛ یعنی کسی که غم و غصّه و اضطرابخاطر و نگرانی ندارد و
پروردگار عالم، اطمینانی عجیب و دلی پربار و متّصل به خدا، به او میدهد: «أَلا
بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».
......................................
پی نوشت:
[۱] . النحل، ۱۸: «و اگر نعمت[های] خدا را شماره کنید، آن را
نمیتوانید بشمارید.»
[۲] . تنبیه الخواطر، ج ۱، ص ۴۳۰.
[۳] . الرعد، ۲۸: «آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مییابد.»
[۴] . یونس، ۶۲: «آگاه باشید، که بر دوستان خدا نه بیمی است و نه
آنان اندوهگین میشوند.»
منبع:مهر