۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۵ : ۰۷
سال گذشته نیز در پی توافقات هسته ای و اتفاقات پس از آن که منجر به خارج کردن قلب راکتور اراک و ریختن بتن در آن شد ، شاید خیلی ها به دنبال واژه ای برای بیان احساس خود می گشتند. چندساعتی نگذشته بود که یک نفر با یک شعر از راه رسید. شعری درباره «راکتور اراک» و شاعری که می گفت نه قلب راکتور که قلب او را درآوردند. شعری که به سرعت در فضای مجازی منتشر و در شبکه های اجتماعی دست به دست چرخید. پای این شعر، امضای کسی قرار داشت که پیش از این هم در موقعیت ها و مناسبت های مختلف، نشان داده بود تمایل دارد تا با زبان شعر، واکنش خود را نسبت به آن چه در جهان اسلام و در سیاست ایران می گذرد، ابراز کند؛ از فجایع یمن و نیجریه گرفته تا اعدام شیخ نمر در عربستان .
پای همه این شعرها امضای شاعری است به نام «میلاد عرفان پور»
گفت وگوی عقیق با این شاعر جوان را بخوانید:
واقعا فکر می کردید روزی درباره یک راکتور اتمی شعربگویید؟
همان طور که در شعر هم گفتم ، فکرش را نمی کردم . البته یک شاعر ممکن است درباره خیلی از موضوعاتی که فکرش را نمی کند ، شعر بگوید چون شعر ، شعر زندگی است و شاعر با نگاهی متفاوت نسبت به جهان نگاه می کند و به همین خاطر امکان شعر گفتن درباره خیلی از موضوعاتی که فکرش را هم نمی کند، وجود دارد
شما جزء شعرایی هستید که به طور صریح نسبت به وقایع اجتماعی و سیاسی جامعه واکنش نشان می دهید. یک زمانی این نقد را به شاعران دیگر داشتید که چرا در ارتباط با فتنه 88 آن طور که باید و شاید، واکنش نشان ندادند و به قول شما، وظیفه خود را در آن برهه انجام ندادند
یک شاعر اصالتا خیلی دوست ندارد درباره چیزهایی شعر بگوید که ارتباطی با لطافت و فضای خاص شعر ندارد مثل سیاست ، راکتور و خیلی مباحثی که ارتباط مستقیمی با فضای مطلوب شاعر ندارد اما گاهی اتفاقاتی پیش می آید که شاعر مجبور می شود برای دفاع از مجموعه ای از آرمان ها و ارزش هایی که آن ها را محترم می داند و اتفاقا به آن ها عشق می ورزد ، وارد میدان شده و شعر بگوید. در واقع برای دفاع از عشق خود حاضر می شود درباره موضوعاتی خاص و در بزنگاه های خاصی شعر بگوید .
و شاید از دل همین ماجرا، دوقطبی شاعران ولایی و غیرولایی شکل گرفت یا جریانی که می گوید یک شاعر یا مداح نباید وارد فضای سیاست بشود
شاعر در وهله اول انسان است و
انسان نمی تواند قسمت های وجودی خودش را از یکدیگر تفکیک کند . همان طور که نمی تواند
مثلا شعر و عاطفه را کنار بگذارد و بگوید من ساعت 1تا 3 عاشقم ، 1 تا 4 یک منتقد اجتماعی
هستم و 4 تا 5 انسانی هستم که ممکن است از تصمیم گیری های سیاسی آزرده بشوم . شاعر
چون انسان است، با ابعاد گوناگون زندگی اعم از عشق ، سیاست واجتماع درگیر است. شما
می توانید انسانی را در جهان پیدا کنید که سیاست با او کاری نداشته باشد؟ سیاست در
زندگی انسان بسیار اثرگذار است. تقریبا تمام دردهایی که انسان معاصر دارد، از سیاست
نشات گرفته و از تصمیم گیری های غلط در این زمینه و به دست سیاست گذاران. لذا انسانی
که از چیزی دل آزرده است و زیر شکنجه تصمیم ها و سیاست گذاری های غلط قرار دارد ، آیا
می تواند شعر سیاسی نگوید؟ همان طور که یک شاعر نمی تواند شعر عاطفی نگوید، نمی تواند
از سیاست و اجتماع هم جدا باشد و در این باره شعر نگوید. شعر و شاعر را نمی توان به
قسمت های مختلف تقسیم بندی کرد . نمی شود انتظار داشته باشیم فلان شاعر فقط شعر عاشقانه
بگوید یا فلان شاعر چون «انقلابی» نامیده می شود ، فقط شعر انقلابی بگوید. شما انسانی
را سراغ دارید که از بدو کودکی تا پیری فقط مبارزه سیاسی کرده باشد؟ در نهایت اینکه؛
یک شاعر مطلوب ، شاعری است که در همه موضوعات معمول یک انسان معاصر شعر می گوید . آن
شاعری که در فرهنگ ایرانی و اسلامی ما تعریف می شود، شاعری است که در همه موضع ها و
موضوع های مختلف شعر می گوید و مجموع اینهاست که یک شاعر را شاعر می کند. هر شاعری
که خود را تنها در یک بخش محدود کرده ، قطعا شاعر مطلوبی نیست و شعرهایش ادای موضع
گیری در آن موضوع خاص است یعنی ادای این را در می آورد که مثلا من همه زندگیم شعر و
عاطفه است و لذا فقط شعر عاطفی و عاشقانه می گوید.
جواب سوال بعدی من را هم دادید که می خواستم بپرسم یک شاعر چطور می تواند هم درباره مرگ و تنهایی و عشق شعر بگوید هم درباره یمن و نیجریه و شیخ نمر و راکتور اتمی؟
بله . همان توضیحی که دادم، فکر می کنم جواب سوال شما باشد.انسان جامع الاطراف است و چون همه موضوعات با انسان کار دارد، انسان هم با همه موضوعات سر و کار دارد. چون عشق و عاطفه و سیاست و اجتماع دست از سر انسان برنمی دارد، انسان هم دست از سر اینها نمی تواند بردارد.
شما از شعرایی هستید که در زمینه شعر آیینی و حتی نوحه هم فعالیت دارید
بله در این زمینه هم اشعاری داشته ام که اغلب اشعاری که در این فضا گفته ام را «حاج میثم مطیعی» خوانده اند و در کارهای خود از آن استفاده کرده اند.
شما هم از دانشجویان دانشگاه امام صادق بودید و هستید. دانشگاهی که یک جریان شعر و شاعری خیلی قوی را در کشور هدایت می کند
بله . من از سال 86 وارد این دانشگاه شدم و به تبع آن با هیئت میثاق آشنا شدم
و آشنایی شما با محمدمهدی سیار و میثم مطیعی از همین جا شکل گرفت؟
با آقای سیار از قبل آشنایی داشتم. وقتی من وارد دانشگاه امام صادق(ع) شدم، آن موقع آقای سیار از یکی دو سال قبل تر از من برای حاج آقای مطیعی شعر می گفتند . من که به دانشگاه رفتم، این توفیق برایم به وجود آمد که در این فضا شعر بگویم و این را برکت مهمی در زندگی ادبی خودم می دانم و اگر شعر گفتن در فضای هیئت نبود ، احساس می کنم که خیلی از داشته هایی که به لطف خدا الان دارم را نداشتم . حرکتی که از هیئت میثاق با شهدای دانشگاه امام صادق (ع) آغاز شد و حاج میثم مطیعی هم نقش بسزایی در موفق بودن و پیشرو بودن این حرکت داشت، کمک شایانی هم به جامعه شعر و هم مداحی کشور کرد. آن چیزی که به عنوان تراز انقلاب اسلامی مطرح می شود و در این هیئت به بهترین شکل خودش را نشان داد.
چرا حاج میثم مطیعی از رسانه ها و مصاحبه فراری است ؟
چون ایشان دنبال این نیستند که خودشان را به عنوان شخص میثم مطیعی مطرح کنند و این کار را یک جریان و کار گروهی می دانند و البته قطعا اخلاص و خضوع و خشوعشان هم از ما بیشتر است که با وجود نقش و اثرگذاری ای که دارند مصاحبه نمی کنند و تمایلی به بودن و مطرح شدن در رسانه ها ندارند و به جز یکی دو مورد که درباره حاج آقا مجتبی تهرانی صحبت کردند که آن هم بواسطه مرور خاطرات ایشان بود، صحبت دیگری و مصاحبه دیگری از ایشان ندیدیم و اعتقاد شخصی آقای مطیعی این است که مصاحبه نکنند و در خلوت یا به تعبیری گمنامی راه خود را ادامه بدهند
وقتی یک جریانی اثرگذار است و به قول شما «تراز انقلاب اسلامی» است، آیا بهتر نیست تبلیغ و ترویج شود تا الگوسازی بشود؟
به نظرم اصل، همان کاری است که آقای مطیعی دارد انجام می دهد. سیر و روند کار ایشان و تاثیری که گذاشته و حتی بازتاب جهانی و بین المللی داشته، مشخص است و تاثیری که باید بگذارد را هم می گذارد و الحمدلله این سال ها هر چه گذشته به برکت جریان سازی و الگوسازی این هیات و پیشرفت و کار دینی هنری که در آن انجام شده، بر میزان اثرگذاری آن افزوده شده است.
موضع گیری و واکنش یک شاعر درباره اتفاقات روز را چقدر ضروری می دانید؟
من معمولا وقتی در جریان حادثه ای مثل اعدام شیخ نمر یا کشتار شیعیان نیجریه متاثر می شوم، دوست دارم شعر بگویم . خیلی ها این را مذموم می دانند که بخواهند درباره یک شخصیت شعر بگویند یا او را مدح کنند اما از نظر من، راز شعر این است که تو به عنوان شاعر، موضع بگیری و واکنشت را نسبت به اتفاقات نشان بدهی . این شعرهایی که من گفتم ، یک بخشی از آن ها شامل موضع گیری های خودم هم هست. مثلا شعری که درباره شیخ نمر گفتم، درواقع واکنش نسبت به آل سعود هم هست . من به عنوان یک مسلمان موضع خودم را در این باره اعلام می کنم . در هر شعری که درباره یک شخصیت گفته می شود، آن شخصیت یک بهانه است برای بیان یک موضع یا حقی که زایل شده است.
چرا شاعری که مثلا درباره راکتور یا اتفاقات یمن شعر می گوید را شاعر نظام معرفی می کنند ؟ این دسته بندی ها از کجا شکل می گیرد؟ چرا گاهی می شنویم که می گویند شاعر آیینی باید فقط برای اهل بیت شعر بگوید؟
اصل صدق اگر بین شعر و انسان نباشد ، یعنی شعری که من می گویم صادقانه آن چیزی نباشد که دغدغه من است و من با آن مانوس هستم ، این شعر قطعا کارکرد خودش را از دست خواهد داد. یعنی اگر مثلا منِ شاعر، همه شعرهایم عاشقانه است ولی در زندگی خودم اینگونه نیستم و تجربه عاشقانه زیستن را نداشته ام ولی چون بازارمی طلبد ، همه شعرهای من عاشقانه است ، این شاعری است که صادق نیست یا شاعری که همه شعرهاش شعر روضه است آیا همه زندگیش هم با روضه و هیات عجین است ؟ شعر باید جمیع جهات زندگی را پوشش بدهد و این تقسیم بندی ها، تقسیم بندی درستی نیست . مخاطبان بدانند شاعرانی که صرفا به یک موضوع می پردازند، شاعران کاملی نیستند . ضمن اینکه شعر آیینی خودش عنوان درستی نیست . شعر آیینی یعنی شعری که به یک آیین می پردازد . این آیین می تواند بودا باشد یا اسلام یا هر آیین دیگری. نمی دانم چرا این عنوان شاعر آیینی رسم شده اما به هرحال، عنوان دقیق تر «شعر شیعی» است و اگر هم منظور شعری است که صرفا در هیات استفاده می شود، پس باید نام آن را شعر هیات گذاشت.
روزی که فهمیدید مقام معظم رهبری، رباعی معروف شما را در تابلوی شهید دیده و خوششان آمده و نام شاعرش را پرسیده اند، چه احساسی داشتید؟
فقط می توانم بگویم شاعر اگر می توانست خیلی از احساسات خودش را بروز بدهد ، شعر نمی گفت.
در حال حاضر مسئولان و سیاست گذاران از جریان شعر و شاعری در کشور حمایت می کنند؟
شعر، در سیاستگزاری های کشور ما دوران پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشته و هنوز جایگاه آن شناخته نشده است. مسئولان تنها برای این که بگویند ما برای ادبیات و فرهنگ کاری می کنیم ، پای شعر را وسط می کشند و برنامه هایی که بیشتر آن ها جنبه نمایشی دارد ، اجرا می کنند. ما در شعر کار پایه ای و بنیانی خیلی کم انجام دادیم . البته کارهای خوبی هم در این زمینه شده اما میزان این کارهای خوب و صرف بودجه ، شاید 20 درصد بوده در مقابل آن همه کارهای نامناسب، بدون توجیه و غلطی که در حوزه شعر کشور انجام شده است . بیشترین برنامه هایی که در فضای شعر و شاعری کشور برگزار شده ، به همایش ها و کنگره ها و جشنواره ها و شب شعرها محدود و منحصر می شود که اگر برآورد بشود چقدر کارکرد برای شعر داشته ، به نظرم تنها 20 درصد باشد و فضای شعرکشور را به سمت شعر مکانیکی و شعر بدون روح گفتن برده و بودجه های ادبی در جایی که خیلی بازدهی ندارد، خرج شده است.
جشنواره شعر رویکرد آموزشی و تربیتی ندارد . به عنوان مثال بودجه برگزاری یک شب شعر 50 میلیون است که حدود 40 میلیون آن، صرف کارهای ساختاری شب شعر مثل هتل و بلیت رفت و برگشت شاعران و عوامل اجرایی و تدارکات و ... می شود و ده میلیون باقی مانده هم جایزه برگزیدگان جشنواره است و هیچ کار آموزشی هم صورت نمی گیرد وتنها سه نفر یا چندنفر که شعر خوب گفتند، جایزه می گیرند. فایده دیگر این برنامه ها این است که شاعران را دور هم جمع می کند ولی نه شاعران خوب بلکه شاعران متوسط را و شاعرانی که در بازار مخاطبان شعر را در اختیار ندارند . در حالی که باید از شاعرانی که واقعا شاعر هستند و به شعر کشور خدمت می کنند ، حمایت ویژه ای بشود تا دلگرم شوند و به تولید ادبی بپردازند و مهم تر از این ها، پرورش نیروهای جوان و نوجوان است و حمایتی که باید از استعدادهای شعر و شاعری بشود . این استعدادها برای رشد خودشان نیاز به تعامل با اساتید دارند. ما در انجمن شهرستان ادب و آفتابگردان ها این موضوع را پیگیری می کنیم که از جوانان و نوجوانانی که برای رشد ادبی پله ها را خودشان بالا آمده اند، حداقل حمایت کنیم .