۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۸ : ۰۷
عقیق:در یک تقسیم بندی کلی، دین را به دو دسته الهی (وحیانی) و بشری تقسیم می کنند:
- دین بشری: مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقرراتی است که بشر با فکر خود برای خویش تدوین و وضع کرده است. از اینرو، این دین اسیر هوس و ابزار دست همان انسان است.
- دین الهی (وحیانی): مجموعه عقاید و اخلاق و قوانین و مقرراتی است که خداوند آن را برای هدایت بشر فرستاده تا انسان در پرتو تعالیم آن، هوا و هوسش را کنترل و آزادی خود را تأمین کند. [1]
اسلام در لغت به معناى تسلیم شدن و گردن نهادن است از این روى قرآن کریم دینى را که به سوى آن دعوت مى کند اسلام نامیده که برنامه کلى آن تسلیم شدن انسان به خداى جهان و جهانیان است [2] و این که در اثر این تسلیم جز خداى یگانه را پرستش و جز فرمان او را اطاعت نکند.
دین اسلام جامع ترین و کامل ترین دین الهی برای رسیدن به تکامل و سعادت ابدی است که از سوی خدای متعال برای هدایت انسان آمده است. [3]
آنچه که باعث می شود ما دین اسلام را بپذیریم، دلایل زیر است:
1. جامعیت دین اسلام. 2. هماهنگی تعالیم اسلام با عقل سلیم. 3. نارسایی ادیان غیر از اسلام. 4. به سر آمدن تاریخ دیگر ادیان و تحریف آنها در گذر زمان. [4]
تعدد ادیان الهی و مذاهب آسمانی که تاکنون بر بشریت نازل گردیده، تعدد طولی است نه عرضی، بدین معنی که دین جدید ناسخ و مکمل دین پیشین است و با آمدن دین جدید تاریخ مصرف دین قبلی تمام و از رسمیت می افتد و جای خود را به دین جدید می دهد، و بر همه لازم است که از آیین جدید پیروی نمایند و به آن ایمان بیاورند. برای همین در متون مقدس و نصوص دینی، از کسانی که به دین جدید ایمان نمی آورند، به عنوان «کافر» یاد می شود.
اسلام آخرین و کامل ترین دین است که برای بشر فرستاده شده و خداوند دینی جز اسلام را نخواهد پذیرفت. بدون تردید دین در نزد خدا فقط اسلام است». [5] و «هر کس آئینی جز اسلام را برگزیند از او پذیرفته نخواهد شد [6] ». [7]
همانطور که پیامبر اسلام پیش بینی فرموده بودند متأسفانه مسلمانان نیز همانند اقوام و صاحبان ادیان گذشته به مذاهب مختلف و گوناگونی متفرق شدند آنحضرت فرمود: «ان امّتی ستفرق بعدی علی ثلاث و سبعین فرقة، فرقة منها ناجیة، و اثنتان و سبعون فی النار». پیروان من بعد از من به هفتاد و سه فرقه متفرق خواهند شد، تنها یک گروه نجات پیدا می کنند و هفتاد و دو فرقه دیگر اهل آتش خواهند بود. [8]
هر کدام از این فرق ادعا می کنند که همانها فرقه ناجیه هستند و برای این ادعا ادله ای اقامه می کنند آنچه که مسلم است این است که قطعاً به جز یک فرقه بقیه آنان بر حق نخواهند بود، بر اساس ادله ی قطعی مذهب حقه و فرقه ناجیه در میان مذاهب اسلامی مذهب شیعه اثنی عشری است و تشیع، همان اسلام راستین و حقیقی است. شیعه برای حقانیت و ناجی بودنش به ادله ای تمسک می کند و اصرار بر صحت آن دارد چرا که این عقیده بر گرفته از عقل و نقل (قرآن، سنت پیامبر(ص) و اهل بیت (ع)آنحضرت) است
قبل از پرداختن به ادله شیعه به معنای شیعه می پردازیم:
شیعه در لغت عرب به معنای پیرو است. قرآن مجید می فرماید: «و ان من شیعته لابراهیم؛ ابراهیم از پیروان او (نوح)بود. [9] اما در اصطلاح ، شیعه به گروهی اطلاق می شود که معتقدند پیامبر (ص) پیش از درگذشت خود، جانشین خویش و خلیفه ی مسلمانان را در مناسبت های متعدد، از جمله روز هجدهم ذی الحجه، سال دهم هجری در سرزمین غدیرخم در یک اجتماع بزرگ معین فرمود و او را به عنوان مرجع سیاسی، علمی و دینی پس از خود، تعیین نموده است.
طبق روایات، پیامبر اکرم (ص) این لقب (شیعه) را در حال حیاتشان به پیروان امیرمؤمنان(ع) عطا فرموده اند. آنجا که با اشاره به علی بن ابیطالب می فرماید: «و الذی نفسی بیده، ان هذا و شیعته لهم الفائزون یوم القیامة؛ سوگند به آن که جان من در دست اوست، او (علی(ع)) و پیروانش در روز رستاخیز، رستگارانند» [10] . [11]
اساس و پایه مذهب تشیع، توحید و عدل و نبوت و امامت و معاد است، و شیعه قائل به امامت دوازده امام معصوم(ع) به عنوان جانشین پیامبر اسلام (ص) می باشد که اول آنان علی (ع) و آخر آنها مهدی (ع) است. در روایات وارده از رسول گرامی اسلام به تعداد و حتی نام های دوازده امام معصوم (ع) تصریح شده است .
ادله شیعه
ادله ی فراوانی در این باره وجود دارد که به جهت اختصار تنها به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
1-عقلی:
1-1- قاعده لطف: طبق این قاعده همانطور که بر خداوند واجب است برای هدایت انسان پیامبرانی جهت تبلیغ دینش ارسال کند همچنین بعد از پیامبر نیز واجب است برای تداوم راه پیامبران امامانی را نیز نصب نماید.
2-1-شیعه بر اساس آموزه های دینی که در جای خودش به اثبات رسیده [12] برای امام شرایطی قائل است از آنجمله عصمت [13] ، اعلمیت، افضلیت و... که شناخت این صفات (خصوصاً عصمت) برای انسانها ممکن نیست و فقط خداوند است که به این صفات آگاهی دارد پس اوست که می تواند امام را انتخاب و نصب نماید.
2-نقلی:
1-2-قران:
الف-إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُون [14] "جز این نیست که ولىّ شما خداست و رسول او و مؤمنانى که نماز مىخوانند و هم چنان که در رکوعند انفاق مىکنند".
به دنبال دعای پیامبر که عرض کرد: خدایا سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم على (ع) را وزیر من گردان تا بوسیله او، پشتم قوى و محکم گردد"، جبرئیل نازل شد و به پیامبر (ص) گفت: بخوان، پیامبر (ص) فرمود: چه بخوانم، گفت بخوان إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا ...یعنی همانطور که خدا و رسولش(ص) بر مردم ولایت دارند علی(ع) نیز ولایت دارد. [15]
ب-یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ [16] اى کسانى که ایمان آوردهاید، از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولوا الامر خویش فرمان برید.
منظور از" اولوا الامر"، امامان معصوم میباشند که رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامى، در تمام شئون زندگى از طرف خداوند و پیامبر (ص) به آنها سپرده شده است، و غیر آنها را شامل نمیشود، [17]
آیاتی چون «و انذر عشیرتک الاقربین» [18] ؛ «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته» [19] ، «الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا" [20] ، «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ...» [21] و آیات بسیار زیادی که در این باب وارد شده است. [22]
2-2-سنت:
پیامبر (ص) نیز به تصریح تاریخ و روایات، همواره از امیرالمؤمنین علی (ع) به عنوان وصی و جانشین خویش یاد می فرمود.
که ما فقط برای نمونه به چند حدیث اشاره می کنیم:
الف-حدیث یوم الدار:" قال رسول الله(ص) :ان هذا اخى و وصیى و خلیفتى فیکم فاسمعوا له و اطیعوه". [23] "پیامبر(ص) فرمود: این برادر و وصى و جانشین من در شما است، سخن او را بشنوید و فرمانش را اطاعت کنید".
ب –حدیث طیر: َ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أُتِیَ بِطَیْرٍ مَشْوِیٍّ مِنَ الْجَنَّةِ فَدَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَدْخُلَ عَلَیْهِ أَحَبُّ خَلْقِهِ إِلَیْهِ فَوَفَّقَنِی اللَّهُ لِلدُّخُولِ عَلَیْهِ حَتَّى أَکَلْتُ مَعَهُ مِنْ ذَلِکَ الطَّیْرِ [24] ؛ مرغى بریان از بهشت براى رسول خدا آورده شد آن حضرت از خداى عز و جل خواست که محبوب ترین خلق نزد او بنزد آن حضرت بیاید پس خداوند مرا توفیق داد که بنزد آن حضرت آمدم تا از آن مرغ بهمراه حضرت خوردم.
ج-حدیث منزلت: " قال رسول الله(ص): یا على انت منى بمنزلة هرون من موسى الا انه لا نبى بعدى" پیامبر(ص) فرمود: اى على (ع) تو نسبت بمن چون هارون باشى نسبت به موسى جز اینکه پس از من پیغمبرى نیست. [25]
د-حدیث ثقلین: قال (ص) فیما أبان به أهل بیته إنی تارک فیکم الخلیفتین أحدهما أکبر من الآخر کتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض و عترتی أهل بیتی نبأنی اللطیف الخبیر أنهما لن یفترقا حتى یردا علی الحوض" حضرت رسول (ص) فرمود که: من در میان شما دو چیز مىگذارم که یکى از آن بزرگتر است از آن دیگر و آن کتاب اللَّه است که حبلى است کشیده از آسمان تا زمین و یکى دیگر عترت که اهل بیت مناند که حضرت حق مرا از این خبر داده که ایشان از یک دیگر جدا نخواهند شد تا بکنار حوض کوثر بمن رسند. [26]
ه-حدیث غدیر: قال رسول الله(ص): فمن کنت مولاه فعلى مولاه؛ پیامبر(ص )فرمود: هر کس من مولا و رهبر او هستم، على، مولا و رهبر او است - و این سخن را سه بار و به گفته بعضى از راویان حدیث، چهار بار تکرار کرد- و به دنبال آن سر به سوى آسمان برداشت و عرض کرد: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار؛ خداوندا! دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار، محبوب بدار آن کس که او را محبوب دارد، و مبغوض بدار آن کس که او را مبغوض دارد، یارانش را یارى کن، و آنها را که ترک یاریش کنند، از یارى خویش محروم ساز، و حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مکن".سپس فرمود: الا فلیبلغ الشاهد الغائب:" آگاه باشید، همه حاضران وظیفه دارند این خبر را به غائبان برسانند". [27]
این احادیث قطره ای بود از دریای احادیثی که در این باب وارد شده است.
پ س شیعیان جماعتى هستند که تمام اعمال و عقائد و اخلاق و روحیات خود را بر اساس تعلیمات اسلام قرار داده و از دستورات پیغمبر هیچ تجاوز نمیکنند. امر او را امر خدا میدانند، مطیع قرآن بوده و مطیع رسول خدا نیز هستند. [28] و قائلند که رسول خدا نبوت خود را با وصایت و خلافت على بن ابیطالب (ع) بارها تواما اعلام فرمود.
برای آگاهی بیشتر می توانید رجوع کنید به نمایه های:
قرآن و معنای اسلام و مسلمان، س 665 (سایت: 829) .
دلایل حقانیت اسلام، س 275 (سایت: 73).
دلایل پذیرش اسلام، س 1146 (سایت: 1168).
پی نوشت:
[1] جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، صص 24 و 26.
[2] یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِى الِسّلْمِ کافَّةً، اى اهل ایمان ! همگى داخل در مقام تسلیم شوید، سوره بقره ، آیه 208
[3] مائده،3.
[4] برای آگاهی بیشتر رجوع شود به نمایه: دلایل پذیرش اسلام، سوال 1146 (سایت: 1168).
[5] . «ان الدین عندالله الاسلام، آل عمران، 19.
. [6] و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه، آل عمران، 85.
[7] بر ای آگاهی بیشتر رجوع شود به نمایه: 277.
[8] . [8] صدوق، خصال، ص 585.
[9] صافات، 83.
[10] جلال الدین سیوطی، درالمنثور، ج 6، در تفسیر آیه هفتم از سوره بینه (ان الذین آمنوا و عملو الصالحات اولئک هم خیر البریه).
[11] شیعه پاسخ می دهد، صص 22 - 23.
[12] ر.ک کتب کلامی شیعه از جمله کشف المراد، باب امامت، شرائط امام .
[13] برای توضیح بیشتر رجوع شود به تفاسیر ذیل بقره، 124.
[14] مائده،55.
[15] المائدة، آیه 55: إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ؛ سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آنها که ایمان آوردهاند و نماز را بر پا مىدارند و در حال رکوع زکات مىپردازند.
در تفسیر مجمع البیان و کتب دیگر از" عبد اللَّه بن عباس" چنین نقل شده است:
که روزى در کنار چاه زمزم نشسته بود و براى مردم از قول پیامبر ص حدیث نقل مىکرد ناگهان مردى که عمامهاى بر سر داشت و صورت خود را پوشانیده بود نزدیک آمد و هر مرتبه که ابن عباس از پیغمبر اسلام ص حدیث نقل می کرد او نیز با جمله" قال رسول اللَّه" حدیث دیگرى از پیامبر ص نقل مىنمود.
ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفى کند، او صورت خود را گشود و صدا زد اى مردم! هر کس مرا نمىشناسد بداند من ابوذر غفارى هستم با این گوشهاى خودم از رسول خدا ص شنیدم، و اگر دروغ مىگویم هر دو گوشم کر باد، و با این چشمان خود این جریان را دیدم و اگر دروغ مىگویم هر دو کور باد، که پیامبر ص فرمود: على قائد البررة و قاتل الکفرة منصور من نصره مخذول من خذله. على ع پیشواى نیکان است، و کشنده کافران، هر کس او را یارى کند، خدا یاریش خواهد کرد، و هر کس دست از یاریش بردارد، خدا دست از یارى او برخواهد داشت".
سپس ابوذر اضافه کرد: اى مردم روزى از روزها با رسول خدا ص در مسجد نماز مىخواندم، سائلى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى کمک کرد، ولى کسى چیزى به او نداد، او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضاى کمک کردم ولى کسى جواب مساعد به من نداد، در همین حال على ع که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد، پیامبر ص که در حال نماز بود این جریان را مشاهده کرد، هنگامى که از نماز فارغ شد، سر به سوى آسمان بلند کرد و چنین گفت:" خداوندا برادرم موسى از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانى و کارها را بر او آسان سازى و گره از زبان او بگشایى تا مردم گفتارش را درک کنند، و نیز موسى درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهى و بوسیله او نیرویش را زیاد کنى و در کارهایش شریک سازى. خداوندا! من محمد پیامبر و برگزیده توام، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم على ع را وزیر من گردان تا بوسیله او، پشتم قوى و محکم گردد". ابو ذر مىگوید: هنوز دعاى پیامبر ص پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر ص گفت: بخوان، پیامبر ص فرمود: چه بخوانم، گفت بخوان إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا ... (تفسیر نمونه، ج4، ص: 422).
[16] مائده، 59.
همه مفسران شیعه در این زمینه اتفاق نظر دارند که منظور از" اولوا الامر"، امامان معصوم مىباشند که رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامى، در تمام شئون زندگى از طرف خداوند و پیامبر ص به آنها سپرده شده است، و غیر آنها را شامل نمىشود، و البته کسانى که از طرف آنها به مقامى منصوب شوند و پستى را در جامعه اسلامى به عهده بگیرند، با شروط معینى اطاعت آنها لازم است نه به خاطر اینکه اولوا الامرند، بلکه به خاطر اینکه نمایندگان اولوا الامر مىباشند. [17] تفسیر نمونه، ج3، ص: 436
[18] شعراء، 214.
[19] مائده، 67.
[20] مائده، 3.
[21] احزاب، 33.
[22] علامه حلی، الفین، هزار دلیل برای امامت علی(ع) و هزار دلیل برای ابطال شبهات مخالفین ارائه کرده است "ذا الکتاب الموسوم بکتاب الألفین الفارق بین الصدق و المین فأوردت فیه من الأدلة الیقینیة و البراهین العقلیة و النقلیة ألف دلیل على إمامة سید الوصیین علی بنأبی طالب أمیر المؤمنین ع و ألف دلیل على إبطال شبه الطاعنین و أوردت فیه من الأدلة على باقی الأئمة ع ما فیه کفایة للمسترشدین"(مقدمه الفین)
[23] تفسیر نمونه، ج15 ص 372.
[24] صدوق، الخصال، ج2، ص580.
[25] روضه کافى-ترجمه کمرهاى، ج2، ص: 182
[26] کشف الغمة-ترجمه و شرح زوارهاى، ج1، ص: 44
[27] تفسیر نمونه، ج5، ص 12.
[28] طبق آیه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول»، سوره محمد (ص) 47- آیه 33؛ و آیه «و ما آتاکم الرسول فخذوه»، سوره حشر 59- آیه 7.
پایگاه اسلام کوئیست
منبع:فارس