۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۹ : ۰۴
*امام
صادق(ع) و ندبه بر حضرت امام مهدی(عج)
پوشیده
نماند که ندبه بر حضرت مهدى(عج) و اظهار شوق به لقاى آن حضرت، و گریه و ابراز
نگرانى از مفارقت و محروم بودن از فیض حضور و دعا براى تعجیل فرج و ظهور و ذکر
فضایل و مناقب و اقدامات و برنامههاى انقلابى و اصلاحى آن وجود مبارک و اظهار
تأسف از اوضاع ناهنجار و روى کار بودن حکومتهاى باطل و مستبد و روشهاى
بیدادگرانه، یک سنت حسنهاى است که همواره شیعه بر آن مداومت داشته و آن را شعار
خود قرار داده و تا ظهور دولت حق و تأسیس حکومت جهانى اسلام و آزادى و نجات تمام
انسانها، این شعار برقرار و روشنگر خواستههاى ارزنده و با ارج و هدف مترقى و نجاتبخش
اسلام است.
و
در ضمن، یک نوع انکار منکر و محکومکردن باطل و نکوهش ظلم و بیداد و فساد و گناه،
و پشتیبانى از حق و عدالت و نشانه زنده بودن احساسات انسانى پیروان مکتب مبارزه
قرآن و تشیع است که «مَنْ تَرَکَ إِنْکَارَ الْمُنْکَرِ بِقَلْبِهِ وَیَدِهِ
وَلِسَانِهِ، فَهُوَ مَیِّتٌ بَیْنَ الْأَحْیَاءِ»؛ هرکس انکار منکر را ترک کند
(نهى از منکر نکند) به دل و دست و زبان، پس او مردهاى است میان زندگان.
شیعیان
این ندبه را از امامان خود که کار و عملشان سرمشق و پیروى از گفتار و رفتارشان -
برحسب حدیث متواتر ثقلین و احادیث صحیح دیگر- وظیفه هر مسلمان است، آموختهاند.
حضرت
رسول اکرم(ص) و ائمه(ع) برحسب روایات، کراراً ضمن آنکه از اوضاع آخرالزمان و فتنههایى
که ظاهر مىشود و فشارهایى که بر اهل حق وارد مىشود، خبر مىدادند، نگرانى و
تأثّر خود را هم اظهار مىفرمودند.
شیخ
صدوق و شیخ طوسى هر یک به سند خود، حدیث مفصلى را از «سدیر صیرفى» روایت کردهاند که
در آن، گریه و ندبه امام جعفر صادق(ع) بر غیبت صاحبالزمان(عج) بیان شده است، ما
براى رعایت اختصار، جملهها و مضمون قسمتى از این حدیث شریف را که ارتباط با ندبه
دارد، در اینجا نقل مىکنیم:
سُدیر
صیرفى مىگوید: من و مُفضل بن عمر و
ابوبصیر و ابان بن تغلب به محضر آقایمان حضرت صادق(ع) شرفیاب شدیم، دیدیم حضرت بر روى خاک نشسته و لباسى که از مو
بافته شده و طوقدار و بىگریبان بود، پوشیده است و مانند فرزند مرده جگرسوخته
گریه مىکند، آثار حزن و اندوه از گونه و رخسارش آشکار و اشک کاسه چشمهایش را پر
کرده بود و مىفرمود:
«سَیِّدِی!
غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقَادِی، وَضَیَّقَتْ عَلَیَّ مِهَادِی، وَابْتَزَّتْ مِنِّی
رَاحَةَ فُؤَادِی. سَیِّدِی!
غَیْبَتُکَ أَوْصَلَتْ مُصَابِی بِفَجَائِعِ الْأَبَدِ، وَفَقْدُ الْوَاحِدِ
بَعْدَ الْوَاحِدِ یَفْنِی الْجَمْعَ وَالْعَدَدَ، فَمَا أُحِسُّ بِدَمْعَةٍ
تَرْقَأُ مِنْ عَیْنِی وَأَنِینٍ یَفْتُرُ مِنْ صَدْرِی عَنْ دَوَارِجِ
الرَّزَایَا وَسَوَالِفِ الْبَلَایَا إِلَّا مَثَّلَ بِعَیْنِی عَنْ غَوَابِرَ
أَعْظَمِهَا وَأَفْظَعِهَا وَبَوَاقِیَ أَشَدِّهَا وَأَنْکَرِهَا، وَنَوَائِبَ
مَخْلُوطَةٍ بِغَضَبِکَ، وَنَوَازِلَ مَعْجُونَةٍ بِسَخَطِکَ»؛
اى
آقاى من! غیبت (دورى) تو خوابم را گرفته و خوابگاهم را بر من تنگ کرده و آرامش و
راحت دلم را ربوده است. آقاى من! غیبت تو مصیبتم را به مصیبتهاى دردناک ابدى
پیوسته و از دستدادن یکى پس از دیگرى، جمع و عدد را فانى مىسازد. پس احساس نمىکنم
به اشکى که در چشمم خشک مىشود و نالهاى که در سینهام آرام مىگیرد، مگر آنکه
مصائب بزرگتر و دلخراشتر و پیشامدهاى سختتر و ناشناختهتر در برابر دیدهام
مجسم مىشود.
سدیر
گفت: عقل از سر ما پرید و دلهاى ما از غم و اندوه این پیشامد هولناک و حادثه
خطرناک پاره شد و گمان کردیم از اتفاق ناگوار کوبندهاى این چنین گریان و سوگوار
است، یا از روزگار به او مصیبتى رسیده است.
عرض
کردیم: خدا دیدگانت را نگریاند اى پسر خیرالورى! از چه پیشامدى اینگونه گریانى و
از دیده اشک مىبارى؟ چه حالى روى داده که اینگونه سوگوارى؟
حضرت
چنان آه عمیقى کشید که ناراحتىاش از آن افزون شد، و فرمود: واى بر شما، بامداد
امروز در کتاب «جَفر» نگاه کردم و آن
کتابى است که علم مرگها و بلاها و آنچه واقع شده و تا روز قیامت واقع مىشود، در
آن مندرج است و خداى، محمّد(ص) و امامان بعد از او را به آن اختصاص داده است و
تأمّل کردم در موضوع ولادت غایب ما و غیبت و طول عمر او و گرفتارىهاى مؤمنان در
آن زمان و شکهایى که از جهت طول غیبت در دلهایشان پیدا مىشود و اینکه بیشتر آنها
از دین برگردند و رشته اسلام را از گردن بردارند (تا آخر حدیث که طولانى و مفصل
است و مشتمل است بر دلیل بر طول عمر آن حضرت و اینکه خداوند متعال نسبت به حضرت قائم(عج)
سه برنامه را که در مورد سه پیغمبر جارى شده اجرا فرموده است).