۱۱ آبان ۱۴۰۳ ۲۹ ربیع الثانی ۱۴۴۶ - ۵۹ : ۰۶
درس اخلاق مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی؛
شیطان به ذهن انسان میاندازد كه: چقدر بگویم؟! یك دفعه دعا كردم، بس است، دو دفعه گفتم بس است یا اگر خدا میخواست بدهد تا حالا داده بود.
عقیق:گزیدهای از بیانات مرحوم آیتالله آقا مجتبی تهرانی در خصوص «نحوه دعا کردن در ماه مبارک رمضان» منتشر میشود:
انسان
نباید خالق را به مخلوق قیاس كند. قانون كلّیای داریم كه در روایات ما
هم مطرح است كه در جلسة گذشته هم خواندم؛ این است كه خداوند خوش ندارد و
اینكه مورد سخط هم هست كه اگر محتاج شدم و گره به كارم افتاد، ابتدا سراغ
مخلوقی مثل خودم بروم؛ بلكه عكس آن است، دوست دارد كه اوّل به سراغ او
بروی.
چرا خدا عنایت نمیكند؟
در
اینجا مطلبی را طرح میكنم و بعد وارد مطلب دوّم میشوم و آن اینكه خیلی
به خدا میگوییم: شما فرمودید كه وقتی گرفتاری برایت پیش آمد و حاجت
داشتی اوّل پیش من بیا، چون من از این كار لذّت میبرم و دعا را مستجاب
میكنم. حالا كه در خانة خدا رفتیم و گفتیم: خدایا! ما این گرفتاری و حاجت
را داریم، امّا عنایت و مرحمت نفرمودند.
پافشاری مخلوقات برای بازكردن گره
در
نهاد انسان این وجود دارد كه با یك درخواست و به تعبیری عدم جوابگویی
اینطور نیست كه به طور كلّی سرخورده شود. در مخلوقات میبینیم كه در این
مواقع پافشاری و اصرار میكنند. حال ما اینطور نیستیم؟ اگر گرهای به
كارمان افتاده و یقین داریم كه باز كردن گره از دست كسی ساخته است و
میتواند كارمان را راه بیاندازد، پافشاری و تكرار میكنم تا به مقصدم
برسم. سؤال: یك دفعه كه به او گفتم و گره را باز نكرد، آیا سرم را
میاندازم پائین و میروم؟ اصلاً و ابداً اینطور نیست، بلكه این در
نهاد ما است.
نه برو و نه اصرار بكن!
در
باب خدا، هم همین روش صدق میكند. همانطور كه خدا در ابتدا برای
بندهاش، مراجعه كردن به مخلوق را دوست ندارد و میگوید باید سراغ من
بیایی، همانطور هم اصرار كردن در مقابل مخلوق را دوست ندارد؛ یعنی اینكه
سراغ مخلوقی بروی و بعد هم مرتّب اصرار كنی. اصل رفتن و پافشاری بعدش را
بدش میآید. عكس نسبت به خودش كه مراجعه به خودش را دوست دارد و هر چه
اصرار و پافشاری كنی بیشتر خوشش میآید.
خدا دوست ندارد!
اصلاً
در روایت داریم كه خدا میگوید من از صدای آن عبد خوشم میآید. باید عرض
كنم كه خدا به وقتش میدهد و در اجابت بندگانش دقیق و حساب شده عمل
میكند. روایت از امام صادق(صلواتاللهعلیه) است:
«قَالَ(علیهالسّلام) إِنَ اللَّهَ كَرِهَ إِلْحَاحَ النَّاسِ
بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ فِی الْمَسْأَلَةِ»؛ خدا، پافشاری مردم در
خواهششان از یكدیگر را خوش نمیدارد. «كَرِهَ» یعنی بدش میآید، «وَ
أَحَبَّ ذَلِكَ لِنَفْسِهِ»؛ این را برای خودش دوست میدارد؛ كه وقتی به
محضر او رفتی مرتّب اصرار كنی، «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ أَنْ یسْأَلَ وَ
یطْلَبَ مَا عِنْدَهُ»؛[4] خداوند دوست میدارد كه از آنچه در نزد خدا
است، درخواست و مطالبه كنی.
همه چیز دست خداست
در
اینجا باید «مَا عِنْدَهُ»؛ را توضیح بدهم. عرض كردم كه مراجعه را خوشش
میآید و دوست دارد. امّا اینجا دارد: «مَا عِنْدَهُ»؛ آنچه كه در نزد
خدا است. مراد آنچه كه در ید قدرت حق است؛ یعنی آنچه كه در دستِ قدرت الهی
است؛ كه هرطور اراده كند، میتواند عمل كند. سؤال: آیا چیزی هست كه نزد
خدا نباشد و خدا قدرت بر آن نداشته باشد؟[5] در بحثهای قبل گفتهام،
حاجتی كه آدم میخواهد باید معقول باشد؛ چیزی كه مورد احتیاج من باشد و
خدا قادر به آن نباشد نداریم، بلكه تمام امور در ید قدرت او است.
آنچه كه من در اختیار دارم را بخواه!
خدا
میگوید: دوست دارم آنچه كه پیش من است، از من بخواهی. معنایش چیست؟
معنای آن این است كه هر چه بخواهی به تو میدهم. هر چه نیاز داری دوست
دارم از من بخواهی: «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ أَنْ یسْأَلَ وَ یطْلَبَ مَا
عِنْدَهُ»؛ دوست دارد آنچه كه در نزد او است درخواست و مطالبه كنید.
اینطور نیست كه من چیزی بخواهم كه در دست قدرت او نباشد.
فكر میكنی خدا خسته میشود؟
در
دعای جوشن كبیر نكتهی زیبایی وجود دارد؛ بخشی در آن است كه: یك مرتبه
این به ذهنت نیاید كه خدا را جای خودت بگذاری و فكر كنی او از پافشاری بدش
میآید و خسته میشود. او در باب مسئلهی مطالبه و سؤال و دعا خستگی
ناپذیر است. خدا اینطور است: «یا مَنْ لَا یبْرِمُهُ إِلْحَاحُ
الْمُلِحِّین»؛ پافشاری پافشاری كنندگان هیچوقت او را به ستوه
نمیآورد.
دعا حدّی ندارد
در
اینجا ممكن است كه بعضیها در ذهنشان این آمده باشد كه چند بار دعا كنیم؟
اینطور نیست كه در مسئلة پافشاری و اصرار در دعا سقفی تعیین كرده باشند.
به این صورت كه «سقفی تعیین شده باشد و ما آن را باید رعایت كنیم» نداریم.
راجع به پیغمبراكرم، وقتی به دعاهایی كه میكرده مراجعه میكنیم
میبینیم تكرار میكردهاند و چه بسا به نظر من این اقلّ است. ما در
تعیین سقف حداكثر نداریم و فكر میكنم این اقلّ باشد و چون از خود پیغمبر
نقل شده، به نظر حداقلّ است و حداكثر نیست. این نكتهای است كه باید اهل
تحقیق دقّت كنند تا اگر به این روایات برخورد كردند، اینها را روایات
حداكثری نگیرند.
پیغمبر دعا را چندین بار تكرار میكرد
در
روایتی دارد: «كان نبی(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) إِذَا دَعَا دَعَا
ثَلَاثاً»؛ هرگاه پیغمبر دعا میكرد؛ سه بار تكرار میكرد، «وَ إِذَا
سَأَلَ سَأَلَ ثَلَاثًا»؛[6] و هر وقت كه میخواست درخواست بكند سه بار
خواسته خود را تكرار میكرد. در روایت دیگری است كه عبداللهبنمسعود
نقل میكند و میگوید: «أَنَّ رسولالله(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم)
كَانَ یعْجِبُهُ أَنْ یدْعُوَ ثَلَاثًا وَیسْتَغْفِرَ ثَلَاثًا»؛[7] یعنی
پیغمبر لذّت میبرد و خوش داشت كه دعای خود را سه بار تكرار كند و سه بار
طلب آمرزش كند كه آن هم استغفار و دعا است؛ البته به نظر من این سقف
حداقلّی است.
بیشتر از سه بار بخواه
در
باب مسئلة تكرار در دعا روایات زیادی دیدهام. من آنكه حداقلّ بود مطرح
كردم امّا نسبت به دعا وتقاضا در باب تكرار نسبت به بهشت و جهنّم داریم كه
انسان تقاضای بهشت كند و تقاضای نرفتن به جهنّم كند و... كه اگر میخواهی
این كار را بكنی، حداقلّ سه بار بگو تا مؤثّر باشد. روایت از پیغمبراكرم
است كه حضرت فرمود: «مَنْ سَأَلَ الْجَنَّةَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»؛ اگر كسی سه
بار از خدا بهشت را درخواست كند، «قَالَتْ الْجَنَّةُ اللَّهُمَّ
أَدْخِلْهُ الْجَنَّةَ»؛ بهشت به خدا عرض میكند: بارالها! او را وارد
بهشت كن. میخواستم اشاره كنم كه این سه بار براساس همان مطلبی است كه
گفته شد، «وَ مَنْ اسْتَجَارَ مِنْ النَّارِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»؛ و اگر كسی
سه بار از دوزخ به خدا پناه ببرد، «وَ مَنْ اسْتَجَارَ مِنْ النَّارِ
ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»؛ سه بار به خدا پناه ببرد، «قَالَتْ النَّارُ»؛ جهنّم
میگوید: «اللَّهُمَّ أَجِرْهُ مِنْ النَّارِ»؛[8]پروردگارا! او را از
جهنّم پناه بده. میخواستم این را عرض كنم كه در باب تكرار در دعا، ممكن
است كسی سؤال كند كه سقف آن چیست؟ و آن اینكه در روایات دیدهام كه حداقلّ
آن سه بار است. و البته دلواپس آن طرف هم نباش، به اینكه « نعوذبالله»،
مثلاً خدا خسته میشود و... اینطور نیست.
شیطان در كمین است!
این
بحثها را سابقاً در باب الحاح و راجع به دعا مطرح كردهام و نمیخواهم
وارد آن بحث بشوم. فقط میخواستم اشارهای برای لیالی قدر داشته باشم،
به اینكه حواستان جمع باشد كه شیطان فریبتان ندهد. شیطان راههای مختلفی
دارد، برای اینكه رابطه عبد با خدایش را قطع كند و امیدی كه او به خدا بسته
را میخواهد قطع كند. راههای مختلفی را میرود؛ مثلا یك مرتبه به ذهن
انسان میاندازد كه: چقدر بگویم؟! یك دفعه دعا كردم، بس است، دو دفعه گفتم
بس است یا اگر خدا میخواست بدهد تا حالا داده بود و... این شیطان است.
تعبیرات مختلفی میگویم و این چیزهایی كه اشاره كردم متداول است.
حواستان جمع باشد!
شیطان،
وقتی كه اتّفاقی میافتد، در انسان سرخوردگی درست میكند. بهخصوص
شیطان مقید است كه در دعا سرخوردگی ایجاد كند، برای اینكه میخواهد
رابطهات را و آن امیدی كه به خدا بستی قطع كند. در باب دعا هیچوقت
نگذارید كه این سنخ افكار شیطانی شما را احاطه كند و شما را از دعا باز
بدارد؛ بهخصوص اوقاتی كه در آن وعده داده شده كه دعا مستجاب میشود. اگر
این مواقع از دست برود، دیگر باز نمیگردد. حواستان جمع باشد! هم از آن
طرف متوجّه بالا باش، به این معنا كه خداوند خسته نمیشود و برعكس لذّت هم
میبرد و از این طرف هم شیطان را مواظب باش، كه شیطان تو را خسته نكند.
خدا خسته نمیشود، بلكه شیطان تو را خسته میكند. دقّت كنید! شیطان شما
را از نظر دعا كردن خسته میكند. در این هم شبههای نیست كه وقتی از او
میخواهم، او اگر مصلحت باشد به موقع میدهد.