نه، مگر كارهاي تبليغي غيررسمي، مثلا بتواند با خردسالان و نوجوانان سروكار داشته باشد و مسائل ابتدايي را به آنها آموزش دهد. ولي در عرصه تبليغ رسمي بايد شرايطي فراهم باشد.
اگر مبلغ اين ويژگي را نداشته باشد، چه اتفاقي ميافتد؟
هيچ ايراد ندارد، چون واقعا اعتقاد دارد؛ يعني براي او جا افتاده است و يقين شده است. يعني هفتاد سال، نود سال. مثل آيتالله بهجت را به چشم ديده است و برايش قيامت باور شده است، خدا را باور كرده؛ اين حتي از دليل و برهان هم محكمتر است. ما افراد عوامي داريم كه شايد يك دليل و برهان براي معاد نتوانند بياورند، ولي چنان اعتقادي به خدا يا حضرت اباالفضل يا اهلبيت عليهمالسلام دارند كه با هيچ چيزي نميتوان اين اعتقاد را از او گرفت و شايد ايمان و استدلالش قويتر از بقيه هم باشد. يعني ديده و شهود كرده است. معجزه ديده، كرامت ديده، يا افراد برجستهاي را ديده كه واقعا دين را با عمل به اينها فهماندهاند. پيامبر صلياللهعليهوآله واقعا با عمل و رفتارش جامعه خود را متحول كرد. والّا شما بالاترين كتابهاي آسماني را بياوريد و خودتان داراي خلق و خوي الهي نباشيد اثر منفي دارد. بنده معتقدم چه رفتار علما و روحانيون يا محققين و چه آنهايي كه در رأس و در چشم و نظر هستند، ميتواند مردم را بيدين، دينگريز و دينزده كند يا اين كه جذب دين كند. اينها خيلي مهم است. و لذا يكي از شرايط ويژه و مخصوص براي مبلغين را در اين ميبينم كه فعل او، قول او را تایید کند. اگر گفتار او با رفتار او همخواني داشته باشد. ما نمونههايي داشتيم مبلّغي كه يك ماه در مورد اخلاص صحبت كرده، ولي مثلا او را تحويل نگرفتهاند يا از نظر مادي به او رسيدگي نكردهاند، با اهل محل دعوا كرده، در حالي كه يك ماه درباره اخلاص صحبت كرده بوده!
يعني منبری داشتيد كه كل آن را از روي متن بخوانيد؟
بلاشك اگر بتوانند ننويسند بهتر است. شما ببينيد ما اينهمه حافظ قرآن داريم، حافظ نهجالبلاغه داريم...منظورم براي آيات و روايات نبود، اين كه بعضيها نتبرداري ميكنند كه در واقع از مدار و مسير منبر خارج نشوند.
بسيار خوب، الآن نهاد "منبر" تقريبا منحصر در در روحانيون ارجمند است، يعني صنف حوزه پرچمدار و علمدار منبر در كل كشور هست؛ به نظر شما در خودِ نهاد حوزه، یعنی سازمان و مديريت حوزه، منبر و منبري چه جايگاهي دارد؟
بله، اينجا واقعا جاي گلايه هست كه در حوزههاي ما به مبلغين و گويندهها جايگاهي كه بايد اعطاء شود، نشده است. در حوزههاي ما بيشتر به مسائل علمي و پژوهشي و آموزشي تأكيد شده و بيشتر هم روي رشته فقه و اصول تأكيد شده است. ولي به رشتههاي كلامي، رشتههاي عرفاني، رشتههاي اخلاقي آن بهايي كه بايد داده شود نشده است. مرحوم آيتالله بهاءالديني فرمودند: اصولالدين و علم كلام و معارف به مراتب مهمتر است، چون اصول دين است. بعضي هستند كه در فروع دين مجتهدند، ولي در اصول دين مقلدند. يعني در فقه خيلي ميدانداري ميكنند، ولي در مسائل عرفاني و مسائل اخلاقي يا اصول دين وا ميمانند. در صورتي كه آن اصل است. ما گاهي اصول را آنقدر اهميت ندادهايم، مثلا تفسير قرآن و خود قرآن را اهميت ندادهايم و فقط به احكام چسبيدهايم و به فروعات چسبيدهايم. اين گلايه هست. به نظر من مباحث عرفاني و اعتقادي در حوزه يك مقداري كمرنگ است و بايستي پررنگتر شود. و عرفان عملي و تهذيب عملي باشد، ما متاسفانه در حوزه روي مسائل علمي و آموزشي بسيار سرمايهگذاري كردهايم كه اين ايرادي ندارد، ولي بنده معتقدم پا به پاي اينها بايد كنار آن "يزكيهم و يعلمهم الكتاب" باشد، ما هرچه كه در مكتب خود ضربه خوردهايم از عالمان بيعمل بوده است. عالماني كه سواد بالایی داشتهاند و توانستهاند عدهاي را جذب كنند ولي چون خودشان آن تقوا و تزكيه نفس را نداشتهاند، اثر منفي روي افراد داشتهاند. بنده معتقدم كه هم بحث اخلاق و تزكيه در حوزه، بحث جنبي شده و كنار قرار گذاشته شده است و يكي از آن موضوعات هم بحث تبليغ و مبلغ است. كه اصلا اگر مبلغين نباشند، اين زحماتي كه مدرسين و مراجع ما در قم ميكشند چطور منتقل ميشود؟ يعني واقعا همه انتقال اين مسائل چه در شهرهاي كلان و چه در روستاها و جاهاي مختلف به وسيله مبلغين و وعاظ است و اگر اين بزرگواران نباشند، واقعا دين به مقصد و به مردم نخواهد رسيد. اينها اينزحمت را ميكشند..
بعضيها وقتی با آنها تماس ميگيرند، ميگويند فلان مبلغ را به حساب ما واريز كنيد تا ما بياييم!
اگر بخواهيد به نمونههایی از منبرهایتان که تبديل به يك خاطره شيرين شده باشد اشاره کنید، موردی هست؟
آقاي فرحزاد، مهمترين علت موفقيت شما در منبر چيست؟
فكر ميكنم دو، سه نكته رمز موفقيت بوده است؛ يكي اين كه ما از اوائل طلبگي با قرآن و حديث خيلي مأنوس بودهايم و مباحثه روايي داشتهايم. در مباحثه روايات سعي ميكرديم روايات را جمع كنيم و نتبرداري و موضوعبندي و دستهبندي كنيم كه در مواقع خاص از آن روايات استفاده شود. لذا سعي بنده اين است كه در منبرهايم از روايات اهلبيت عليهمالسلام و از قرآن و تفسير قرآن زياد استفاده كنم. خودم خوب نيست اين نكات را بگويم، ولي يكي از بزرگان اخيرا ميگفت: منبر شما مثل گوشت لخم ميماند؛ يعني آشغال زياد ندارد، يعني دست مردم محتوا ميدهد كه اين يك رمز است. الآن هم كه در سايتها منبرهاي من را گذاشتهاند، يكي منبرهاي من و يكي هم منبرهاي آقاي دكتر رفيعي بيش از همه مخصوصا براي اهل تبليغ بازديدكننده دارد. چون اين منبرها مطلب دارد و يا داستان است، يا حديث است، يا لطيفه است، يا طنز است و يا تاريخ است و حاشيه نميرويم. مثلا بعضيها يك حديث ميخوانند و نيم ساعت روي آن مانور ميروند و صحبت ميكنند؛ روي حديث ميتوان 5 دقيقه يا 10 دقيقه صحبت كرد، ولي اضافهتر شرح زيادي است. پس يكي از رموز محتواست، يكي اخلاص است که البته می خواهم در مسير اخلاص باشم و قطعا به اخلاص كامل نرسيدهام. اخلاص خيلي مهم است. يكي هم بنده معتقدم كه گوينده بايد مستمع را دوست بدارد و خيرخواه و دلسوز او باشد. ما حديث داريم امام جماعت و مأمون اگر همديگر را دوست نداشته باشند، نماز جماعت آنها از سقف بالا نميرود. هم گوينده بايد مستمعين را دوست داشته باشد و خيرخواه و دلسوز آنها باشد و هم مستمعين بايد گوينده را دوست داشته باشند. و لذا توصيه ميكنيم پاي منبر گويندهها و مداحهايي كه دوستشان نداريد نرويد. چون اين اثر خوبي ندارد. آنهايي كه انسان دوست دارد و به آنها عشق دارد، آنها اثر خيلي خوبي دارد.
بسيار مؤثر است. مرحوم آقاي قاضي فرمودند: كسي چهل سال زحمت بكشد، يك استاد ورزيده پیدا کند. در اين چهل سال هيچ ضرر نكرده است، چون راه چهل ساله را ممكن است استاد يك شبه به او تعليم بدهد. تمام كارهاي دنيا از طريق استاد انجام ميشود. تبليغ هم همينطور است. آدم منزل بزرگان و علما برود، آنها نكات ظريف و مهمي را تذكر ميدهند. مرحوم آيتالله مجتهدي در تهران فرموده بودند: ما سخنران زياد داريم، ولي واعظ كم داريم. سخنران در عين حالي كه سخنراني ميكند، بايد واعظ هم باشد؛ يعني موعظه كند. مردم را زير و رو كند و تأثير داشته باشد. سخنران صرف اين كه يك مطالب علمي را ارائه بدهد، نباشد.