آشنایی با سورههای کتاب آسمانی/الرحمن
الرحمن از اسامی خداوند و این سوره مکی است.
عقیق: سوره بدینگونه آغاز می شود:
(خدای) رحمان، قرآن را یاد داد. انسان را آفرید. به او بیان آموخت.
به جای کلمه رحمان نمی توان واژه ای یافت که عیناً ترجمه آن باشد. واژه
بخشنده در مقابل رحمان ترجمه رسایی نیست، زیرا بخشنده ترجمه جواد است.
رحمان از کلمه رحمت گرفته شده است و دلالت بر بسیاری و وسعت رحمت می کند.
معنایش این است که رحمت بسیار خداوند همه چیز و همه جا را فرا گرفته است و
سراسر دنیا مشمول رحمت الهی است.
این سوره برخی از نعمت های الهی را بر
می شمارد؛ که در میان آنها نعمت هایی مربوط به زندگی دنیا و برخی دیگر،
مربوط به زندگی آخرت است. ظاهراً گروه جن نیز از این نعمت ها به نوعی،
مستقیم یا غیر مستقیم بهره مند است. از اینرو خداوند، انس و جن را مخاطب
قرار داده و مکرر و پیاپی می فرماید:
پس کدامیک از نعمت های پروردگارتان را منکرید؟
این آیه 31 بار در این سوره تکرار می شود. یعنی بیش از یک سوم آیات این
سوره همین خطاب و عتاب و انس و جن است، که پس از ذکر نعمت های الهی تکرار
می شود.
شمارش نعمت های الهی در این سوره با جمله علم القرآن یعنی
خداوند قرآن را یاد داد، آغاز می شود. از آن رو که قرآن کریم عظیم ترین
نعمت الهی است و قدر منزلتی برتر از سایر نعمت ها دارد آن را پیش از تمامی
نعمت ها ذکر فرمود، و تعلیم آن، حتی از خلقت انس و جن که قرآن برای آنان
نازل شده، پیش تر آمده است. آری، قرآن برترین نعمت است. صراط مستقیم را
نشان می دهد و راهنمای آن سعادتی است که آرزوی تمامی آرزومندان و هدف تمامی
جویندگان نیکبختی و رستگاری است.
در آیات 46 تا 55 در مورد اهل تقوا چنین می خوانیم:
و برای هر کس که از مقام پروردگارش بترسد، دو باغ است. پس کدام یک از نعمت
های پروردگارتان را منکرید؟ (باغ ها و درختانی) که دارای شاخسارانند. پس
کدام یک از نعمت های پروردگارتان را منکرید؟ بر بسترهایی که آستر آنها از
ابریشم درشت بافت است، تکیه زنند و میوه های رسیده درختانش (در همان تکیه
گاه) در دسترس آنهاست. پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را منکرید؟
سپس همسران بهشتی را برای آنان توصیف می کند که همانند یاقوت و مرجانند و
دست هیچ انس و جنی پیش از ایشان به آنها نرسیده است. شمارش نعمتها بر
متقیان تا آخر سوره ادامه می یابد.
در روایت است که عروس قرآن، سوره الرحمن است
پی نوشت:
کتاب گلستان سورهها – ص 67
محمدحسین جعفری
منبع:تسنیم