۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۱ : ۰۳
وجه نامگذاری به لیلة البرات
نیمه شعبان در فرهنگنامهها و متون کهن، «شب برات» نامیده شده و این بدان
خاطر است که بنا به روایات، خداوند در این شب «برات آزادی» از دوزخ را به
بندگان خود میبخشد و این شب برات در ادب فارسی و متون کهن نظم و نثر
بازتابهایی داشته که به چند مورد آن اشاره میرود:
ابوریحان بیرونی در کتاب «التفهیم» در این باره چنین آورده: «و شب پانزدهم از ماه شعبان، بزرگوار است و او را «شب برات» خوانند و همی پندارم، این از قبیل آن است که هر که اندرو عبادت کند و نیکی بهجای آورد، بیزاری یابد از دوزخ».[1]
رامپوری نیز در «غیاث اللغات» شب نیمه شعبان را «شب برات» دانسته
مینویسد: «شب برات شب پانزدهم شعبان است که در آن شب ملائکه بهحکم الهی
حساب عمر و تقسیم رزق میکنند».[2]
حافظ شب برات را شب قدر دانسته و در غزل معروف خود، شب قدر و «شب برات» را هنرمندانه با هم آورده میسراید:
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن «شب قدر» که این تازه «براتم» دادند
اما این که «برات» به چه معناست و بن و ریشه این واژه چیست؟ در «حافظنامه» این توضیحات آورده شده است:«برات» از «برائت» عربی است و آن: «نوشتهای است که بدان، دولت بر خزانه یا حکام، حواله وجهی دهد».[3]
علامه قزوینی در حواشی خود بر «چهارمقاله» با استناد به «ذیل قوامیس عرب» به نقل از «دُزی» مینویسد:«برات را به «بروات» جمع بندند و این کلمه عربی است و در اصل «برائت» بوده و بهمعنای «بریءالذمّه گردیدن از دَین» است و صواب آن در جمع «براءات» یا براوات است. گویندگان فارسی بهاعتبار حواله مکتوب هر حواله یا وارد معنوی را نیز «برات» اصطلاح کردهاند».[4]
فضیلت نیمه شعبان
نیمۀ شعبان اگرچه شرافتش را وامدار مولود خجستهای است که در این روز زمین
را با قدوم خویش متبرک ساخته است، در تقویم عبادی اهل ایمان، نیز از
جایگاه و مرتبه والایی برخوردار است. در روایاتی که از طریق شیعه و اهل سنت
نقل شده،[5] [6] [7] [8] فضیلتهای بسیاری برای عبادت و راز و نیاز در شب و
روز خجسته نیمۀ شعبان برشمرده شده است.
بنابراین شایسته است افزون بر
برپایی جشن و سرور در شب باعظمت نیمۀ شعبان، از بزرگی و عظمت آن شب غافل
نشده، اعمال عبادی را بهدقت انجام دهیم.
فضیلت شب نیمه شعبان
امام صادق (علیه السلام) فرمودهاند: «نیمه شعبان، شبی است که حق تعالی آن
را برای ما اهل بیت قرار داد در برابر «لیلة القدر» که آن را برای پیامبر
صلی الله علیه و آله قرار داده است».
مرحوم سیدبن طاووس در کتاب «اقبال» در والایی این شب، این گونه آورده است: «جدم ابوجعفر طوسی (شیخ طوسی) بهنقل از ابویحیی آورده که امام صادق علیه السلام فرمودند: از پدرم امام باقر علیه السلام درباره فضیلت شب نیمه شعبان پرسیده شد، فرمودند: «این شب برترین شب بعد از شب قدر است. خداوند در این شب، نعمتهای افزون خود را به بندگانش ارزانی میدارد و بهمنت خود میآمرزد، در این شب در تقرب به درگاه خداوند متعال بکوشید زیرا این شبی است که خداوند عزّوجلّ بر خود سوگند یاد کرده که هیچ خواهنده و سائلی را تا زمانی که معصیتی را نطلبد، ردّ نکند. همچنین این شبی است که خداوند آن را در برابر شب قدر که برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قرار داده، برای ما اهل بیت قرار داده است. پس در دعا و ثنا به درگاه خدای متعال بکوشید».[9]
سید همچنین در فضل و فضیلت این شب شریف روایتی معروف را که در آن سرآمد عمر آدمیان و تقسیم روزی همگان و رویدادهای سال آینده تقدیر میگردد، آورده و آن را با روایت مشهوری که همه رخدادهای بالا در شب قدر رمضان هر سال اتفاق میافتد، سنجیده آن را بهخوبی تأویل و توجیه مینماید که بهخاطر اهمیت آن، سخنان سید را بهطور کامل میآوریم: «در برخی از کتابهای دعا آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: در شب نیمه شعبان خوابیده بودم که جبرئیل آمد و گفت: ای محمّد! آیا در این شب میخوابی؟ گفتم: مگر امشب چهشبی است؟ گفت: نیمه شعبان! برخیز! پس مرا اینسان بیدار کرد و با خود به بقیع برد و گفت: سرت را بلند کن که امشب، درهای آسمان گشوده میگردد و در نتیجه درهای رحمت، خشنودی، آمرزش، تفضّل، توبه، نعمت، بخشش و نیکی در آن گشاده میگردد و خداوند در آن به شماره مو و پشم چارپایان، بندگان را از آتش جهنم آزاد میکند و سرآمد عمر انسانها را در آن استوار میسازد و روزیهای همگان را تا سال آینده تعمیم میکند و همه رخدادهای سال آینده در این شب نازل میگردد...».[10]
روایت پیامبر
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«من احیا لیلة العید و لیلة النصف من شعبان لمیمت قلبه یوم تموت
القلوب؛[11] هرکس شب عید و شب نیمه شعبان را با عبادت زنده بدارد، روزی که
قلبها همه بمیرند، قلب او نخواهد مرد».
روایت امام صادق(ع)
از امام صادق (علیه السّلام) روایت شده است که پدر بزرگوارش (در پاسخ کسی که از فضیلت شب نیمۀ شعبان پرسیده بود) فرمود:
این شب، برترین شبها پس از شب قدر است. خداوند سبحانه و تعالی در این شب،
فضلش را بر بندگان جاری میسازد و از منت خویش، گناهان آنان را میبخشد.
پس بکوشید در این شب به خداوند سبحانه و تعالی نزدیک شوید.
همانا این
شب، شبی است که خداوند سبحانه و تعالی به وجود خود سوگند خورده است که در
آن، درخواست کنندهای را (تا آنگاه که درخواست گناه نداشته باشد) از درگاه
خود نراند. این شب، شبی است که خداوند سبحانه و تعالی آن را برای ما
خاندان قرار داده است؛ همچنان که شب قدر را برای پیامبر (صلی الله علیه و
آله و سلم) قرار داده است؛ پس بر دعا و ثنای خداوند تعالی بکوشید، که هرکس
در این شب صد بار او را تسبیح گوید، و صد بار حمد الهی را بر زبان جاری
سازد و صد بار زبان به تکبیر گشاید و صد بار بگوید: «لا اله الا الله»،
خداوند سبحانه و تعالی از سر فضل و احسانی که بر بندگان دارد، همۀ گناهان
او را بیامرزد و درخواستهای دنیایی و آخرتی او را برآورده سازد؛ چه
درخواستهایی که بر خداوند سبحانه و تعالی اظهار کرده و چه درخواستهایی که
اظهار نکرده و خداوند سبحانه و تعالی با علم خود بر آنها آگاه است.[12]
[13]
اعمال
اعمال این شب مبارک فراوان است؛ از جمله آنها غسل
است و احیاء و شب زنده داری به نماز و دعا و استغفار. اما بافضیلتترین عمل
این شب، زیارت امام حسین علیه السلام است. آمده است که اگر کسی خواست روح
یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر با او مصافحه کند، در این شب امام حسین
علیه السلام را زیارت کند و کمترین حد این زیارت آن است که زیر آسمان یا
روی بام بروی، سمت راست و چپ خود را نگاه کنی، آنگاه سر به آسمان بلند کنی
و بگویی:«السلام علیک یا اباعبدالله یابن رسول الله السلام علیک و رحمة
الله و برکاته».
پی نوشت:
1. خرمشاهی، بهاءالدین، حافظنامه، ج1، ص672.
2. غیاث اللغات، ص504.
3. فرهنگ معین.
4. مولوی، جلالالدّین، دیوان شمس بهتصحیح عزیزالله کاسب، ص252.
5. متقی هندی، کنز العمال، ج3، ص464، ح 7450.
6. متقی هندی، کنز العمال، ج3، ص464، ح 7451.
7. متقی هندی، کنز العمال، ج3، ص464، ح 7461.
8. قرطبی، شمسالدین، تفسیر القرطبی، ج12، ص167 و...
9. ابنطاووس، علىبن موسى، اقبال الاعمال بالاعمال الحسنه، ص898-897.
10. ابنطاووس، علىبن موسى، اقبال الاعمال بالاعمال الحسنه، ص894-893.
11. حرّ عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، ج7، ص478، ح 9903.
12. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج94، ص85، ح5.
13. سیوطی، جلالالدین، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج6، ص27.
منبع:تسنیم