کد خبر : ۷۲۵۹۹
تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۶:۰۱

نگاهی به کتاب آداب سفر در فرهنگ نيايش‏

کتاب آداب سفر در فرهنگ نيايش تالیف سيّد جليل القدر رضي الدّين ابو القاسم على معروف به سيّد ابن طاوس است.
عقیق:اين اثر ارزشمند از دوران حيات مؤلّف تا كنون مورد توجّه و عنايت عموم دانشمندان بزرگ اسلام بوده و از منابع محدّثان برجسته و گران قدرى از قبيل علّامه‏ى مجلسى (در بهار الأنوار) و علّامه شيخ حرّ عاملى (در وسائل الشّيعه) و حاج ميرزا حسين نورى (در مستدرك الوسايل) قرار گرفته و نيز فقهاى بزرگى همچون صاحب جواهر و شهيد ثانى و پزشكان قديمى چون مؤلّف تحفه‏ى حكيم مؤمن به آراى مؤلّف آن به ديده‏ى اهمّيّت نگريسته و به آن استنادها جسته و گاه بعضى از نظريّات او را به بحث و بررسى كشيده‏اند.

كتابى كه در پيش رو داريد يكى از حسّاس‏ترين و پر مخاطره‏ترين فرازهاى  سير و سلوك انسان را به رشته‏ى تحرير در آورده است  و در صدد است با برنامه‏ريزى دقيق، تمام وقت سفر ظاهرى  انسان را به ياد خدا تنظيم و با سير و سلوك معنوى هم آهنگ سازد؛ زيرا مسافر- هر چه انسانى قوى باشد- باز هم ممكن است خطرها و چشم اندازها و حوادث تلخ و شيرين او را به خود مشغول و سر در گم كند و هنگامى به خود آيد كه از كاروان انبيا فرسنگ‏ها فاصله گرفته و از راه آن‏ها به دور افتاده و به وادى‏ها و درّه‏هاى خطرناكى سقوط كرده باشد.

 اين كتاب به آدمى يادآور مى‏شود: مسافر بايد سالكى مصمّم باشد كه در مرحله‏ى نخست سرشت خود را از خودپرستى و خود خواهى و هوى و هوس‏ها مصفّا گرداند.

بس گوهر قيمتى ز اسرار نخست‏                   اندر صدف دل گران مايه‏ى توست‏

تا نشكند اين صدف به سنگ همّت‏                هرگز نشود مراد كار تو درست‏

در مرحله‏ى بعد، خلأ روحى خود را به جاى تخيّلات شاعرانه- كه آدمى را به وصف طبيعت و اسب و شتر و كمان ابروى يار و گرما و سرما و خورشيد و ماه و ستارگان سرگرم مى‏سازد- با ذكر خدا و با دعاهاى اميد انگيز- كه نشأت گرفته از دل سوخته و جان گداخته است- پر مى‏كند.

با قطرات سرشكى كه از درون آشفته‏ى خدا جوى او سرچشمه گرفته است، از دل غم گرفته از دورى خانه و خانمان غبار سترده مى‏شود و قلب به دنبال آلهه رفته به سوى خدا باز مى‏گردد و به خود مى‏آيد و از خويشتن مى‏پرسد:

من كيستم؟

 از كجا آمده‏ام؟

 براى چه آمده‏ام؟

 به كجا ره سپارم

 و از اين سفر چه مقصودى دارم؟

بايد كه مسافر از دعاهايى كه در اين كتاب آمده است درس زندگى و اميد بياموزد و باور كند نه ايجادش بيهوده بوده است، نه نزولش از عالم ملكوت؛ بلكه جهت پذيرفتن مسئوليّت‏هاى بيشتر و مهم‏ترى به دنيا آمده و در راه زندگى گام نهاده است و در طىّ اين راه بايد خير خواه، نوع دوست، راست گفتار، درست كردار و فرشته خصال باشد و انسان با انس گردد؛ با همسفرانش، با فرشتگان محافظش، حتّى به پريان بين راهش، به ديده‏ى احترام بنگرد.  

در عين حال، آيين‏هاى مذهبى و آداب شخصى (مانند خوردن، آشاميدن، لباس پوشيدن، آرايش كردن، لوازم آسايش و ايمنى برداشتن) و تكاليف‏ اجتماعى (چون حفظ حقوق زن و فرزند و خانه و خانمان و هم سفران و مهرورزى و اذيّت نكردن آنان و نيازردن اجسام لطيف و أغنام و أحشام و مركب و زمين)، نبايد از نظر مسافر دور بماند.

به راستى اگر انسانى چنين باشد، همواره برق خوش بختى كه از درونش مى‏درخشد سينه‏ى تيرگى‏ها و سيه‏روزى‏ها را خواهد شكافت و راه را بر او واضح و او را از گم راه شدن ايمن خواهد ساخت. آن وقت است كه دعايش رشته‏ى انديشه‏ى رهايى از تعلّقات مادّى را با تار و پود وجودش پيچ و تاب مى‏دهد و ناخن احساس لطيف خداجويى تار دلش را به لرزه مى‏اندازد و نغمه‏هايش دلربا و گام‏هايش استوار و قلبش اميدوار مى‏گردد.

اميد او سدهاى موانع را در هم شكسته راه را هموار مى‏گرداند و زمينه‏ها را آماده و استعدادها را بارور مى‏سازد. آن وقت است كه با چپاول‏گران و نيرنگ بازان به ستيز برخاسته در باره‏ى خويش، حسابگر و زيرك و آگاه و مؤمن و به راه محبوبى كه در طلب او مى‏سوزد معتقد مى‏گردد.

افسردگان به عالم بالا نمى‏رسند          اين آب‏هاى مرده به دريا نمى‏رسند

آئينه كى به چهره‏ى شبنم فشان رسد؟           چون آب ايستاده به آب روان رسد؟

اميد است ترجمه‏ى اين كتاب نيز براى پارسى زبانان وسيله‏ى كسب معرفت و سير در طريق حق شود و براى صاحب دلان، مونس غربت و مايه‏ى پند و عبرت گردد؛ چه مؤلّف گران قدر آن، سيّد ابن طاوس، توانسته است با روح لطيف و طبع ظريف خود- كه از منبع آسمانى خاندان نبوّت و امدادهاى غيبى مايه گرفته است- خطّ امانى به حق‏جويان بنماياند و اين پيام را به خواننده برساند:

به سعى خود نتوان برد ره به گوهر مقصود                 خيال بود كه اين كار بى‏حواله بر آيد

زيست نامه‏  مؤلف‏

 چنان كه خود در كشف المحجّة در تاريخ ولادت و تحصيلات خود مى‏گويد، پيش از نيم روز پنج شنبه 15 محرّم 589 ق در حلّه پاى به جهان گذاشت و در آن شهر بزرگ شد. آن گاه به بغداد كوچ كرد و حدود 15 سال در روزگار حكومت عبّاسيان در آن جا زيست. در اواخر دوره‏ى مستنصر عبّاسى (در گذشته به سال 640 ق) به حلّه بازگشت.

 چندى در زادگاه خويش بود تا به جوار مولاى متّقيان عليه السّلام هجرت كرد. سه سال در نجف اشرف ماند و پس از آن، سه سال نيز در كربلا مجاورت گزيد. آن گاه به كاظمين رفت و در آن شهر هم سه سال ماند. تصميم داشت سه سال نيز در سامرّا زندگى كند؛ ولى در آن روزگار، سامرّا مانند صومعه‏اى بود در بيابان (و ماندن بلند مدّت در آن شدنى نبود). بنا به مصلحت، در 652 ق در دوره‏ى هجوم مغولان به بغداد بازگشت و تا هنگامه‏ى افتادن آن شهر به دست مغولان در آن ماند و از نزديك دردها و بيم‏ها را ديد.  

گفتنی است  ابن‏طاووس، على بن موسى متوفای 664 ه. ق  فرزند موسى بن جعفر بن محمّد بن محمّد بن احمد بن محمّد بن احمد بن محمّد  بن اسحاق‏  بن حسن بن محمّد بن سليمان بن داود  بن حسن مثنّى، فرزند دومين امام، حضرت مجتبى عليه السّلام، بود.

 اثر ارزشمند آداب سفر در فرهنگ نیایش توسط عبدالعلى‏  محمدى شاهرودى، در یک جلد ترجمه و از سوی نشر آفاق به چاپ رسیده است . ‏‏

منبع:حوزه


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین