۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۹ : ۰۸
تاثیر نویسنده کتاب تئوری چهارم سیاست بر رئیسجمهور روسیه تا جایی است که او در سخنانش بارها از عبارات مورد علاقه دوگین یعنی محافظه کاری و روسیه جدید استفاده میکند. این همان سیاستی است که فیلسوف 54 ساله روسی آن را با عنوان اوراسیاییگری مطرح کرده است. ایدهای که براساس آن نگاه روسیه باید به جای غرب بر گسترش همکاریها با شرق به خصوص کشورهایی که در گذشته عضو شوروی سابق بودهاند، متمرکز باشد در تئوری مرد پشت پرده روسیه جایگاه مهمی برای رابطه با ایران در نظر گرفته شده است. هرچند ایران در همگرایی اوراسیاگرایی به حساب نمیآید اما به عقیده دوگین متحد و شریک مهم روسیه در میان کشورهای جهان است. او در مصاحبه با نادر طالبزاده، در مورد علاقهاش به ایران و فعالیتهایش میگوید: «کاری که من در بیست سال گذشته انجام دادهام، دفاعکردن از ایران در داخل روسیه بوده است. من حامی بیقید و شرط مواضع سیاسی ایران هستم به این علت که ایران کشوری بسیار مهم و شریکی با اهمیت ژئوپلتیک برای روسیه است.» به نظر میآید فیلسوف ملیگرا که زمانی به عضویت «کا گ ب» درآمده بود حالا از مهمترین مهرهها در تعیین سیاستهای روسیه است و علاقه ویژهای به همکاری با ایران برای ایستادگی در مقابل غرب دارد. با این وجود دوگین مخالفان سرسختی دارد که او را به افراطیگری متهم میکنند و حضورش در ایران را در حالی که در دوران پسابرجام روابط سیاسی با برخی کشورهای غربی در حال بهبود است، برنمیتابند.
در ادامه گفتوگوی تفصیلی تسنیم با الکساندر دوگین را میخوانید.
تسنیم: جناب دوگین برای سوال اول گفتوگو بهتر به سراغ یکی از خبرهای اول این روزها برویم. شما از کشوری اینجا حضور دارید که در کنار بشار اسد قرار گرفته و تلاش دارد به مردم این کشور کمک کند تا از بلای حضور نیروهای تکفیری و تروریست نجات پیدا کنند. چه شد که روسیه هم تصمیم گرفت به همراه نیروهای مردمی سوریه، حزبالله و نیروهای داوطلب ایرانی و افغانستانی و ... در این مبارزه شرکت کند؟ نظر شما در مورد این دفاع چیست؟
روسیه در سوریه با دو مسئله درگیر است. اولا و مهمترین این چالشها ایالات متحده آمریکا است که تلاش میکند جایگاه هژمونی خود را گسترش داده و حفظ کند. آنها بهار عربی را تبلیغ میکنند تا بتوانند مناطق عربی را نابود کنند. آنها همچنین به شکل غیر مستقیم شکل رادیکال از اسلام را پشتیبانی میکنند. آنها همچنین تمام تلاشهای خود را بر کشورهایی متمرکز میکنند که کم یا زیاد با روسیه ارتباط دوستانه دارند.
روسیه همواره تلاش کرده است که از برخی گروهها و باورها در خاورمیانه حمایت کند. البته این حضور در دهه 90 از دست رفت و ما تلاش میکنیم دوباره این مسئله ادامه پیدا کند. بعد از این حملاتی که علیه بشار اسد به عنوان رئیس جمهور مشروع در سوریه انجام شد ما شاهد رفتارهایی از ایالات متحده بودیم که نشان میدهد آنها میخواهند نقش خود را در سیاستهای خاورمیانه بازی کنند. ما به این سیاستها پاسخ دادیم اما در کنار آنها با نیروهایی مواجه شدیم که علاقهمندیهای ایالات متحده را پیگیری کرده و دنبال میکنند و تلاش به حفظ آنها دارند.
تروریستها از درون به اسلام حمله میکنند؛ اینها مسلمان نیستند
این گروهها همه جا به ما حمله میکنند و آنها را با نام اسلام رادیکال معرفی میکنند. اینها مسلمان نیستند و سلفی و وهابی و گروههایی هستند که توسط عربستان سعودی ایجاد شدهاند و علیه هرگونه حرکت که مقابل سیاستهای ایالات متحده در منطقه باشد، اقدام میکنند. این گروهها به کشورهای عربی، شیعیان و دولتهای حامی روسیه حمله میکنند. آنها همچنین از درون هم به اسلام حمله میکنند چرا که آنها اسلام واقعی نبوده و اسلام رادیکال هستند.
پاسخ ما در سوریه به تروریستها در همان جهتی است که ایران و حزبالله دنبال میکنند
آنها مشکل ما هستند اگر ما نتوانیم در این مبارزه در سوریه وارد شویم همین اتفاق در مرزهای افغانستان، قزاقستان، آسیای مرکزی و ... تکرار خواهد شد. پوتین ترجیح داده است جنگ پایانی را در سوریه انجام دهد و نه در مکان دیگری و حتی به مرزهای روسیه نرسد. ما به این نتیجه رسیدهایم که جایگاه و پاسخ ما در سوریه به تروریستها در همان جهتی است که ایران و حزبالله دنبال میکنند.
برای من این مشخص شده است که ما دشمنان مشترکی داشته و همچنین اهداف مشترکی را در همه جا داریم. آسیای مرکزی، قزاقستان، خاورمیانه و ... از مکانهایی است که ما دیدگاه مشترکی در رابطه با آنها با یکدیگر داریم. ما دشمنان مشترک و علاقههای مشترکی داریم. ما هیچ چیزی علیه هم نداریم. البته ما این را قبول داریم که در تاریخ بین ایران و روسیه اختلافات و درگیریهایی دوطرفه بوده است اما اکنون ما از نظر ایدئولوژیکی و ژئوپلیتیکی با هم متحد و به این جایگاه رسیدهایم که با هم متحد هستیم.
تصور من این است که شرایط کنونی بسیار مهم است و این اتحاد تاکتیکی، استراتژیکتر میشود. اکنون ما در وضعیت خاصی هستیم که گروهی میخواهند این ارتباط پیشرفت کند. چندی پیش آقای علیاکبر ولایتی به روسیه آمده بودند و ما در آنجا با هم صحبت کردیم. صحبتهای ما نشان داد که ما باید یکدیگر را بیشتر درک کنیم که این درک بهتر از مسیر علاقهمندیها شکل میگیرد.
تصور من آن است که سوریه برای ما پنجره و فرصتی را باز کرده است چرا که ما شیطان بزرگی به نام ایالات متحده را در مقابل خودمان داریم. اگر آنها به شما حمله کنند انگار که به ما حمله کردهاند و این نشان میدهد که این جنگی استراتژیک است.
پیروزی در حلب در یک ماه یا دوماه آینده محقق خواهد شد
تسنیم: با توجه به این شرایطی که گفتید شما چه پیشبینیای برای آینده سوریه دارید؟
اولا باید شرایط سوریه به خوبی مشخص شود. گروههای مختلفی در سوریه وجود دارند. برخی میگویند گروههای مخالف نظام سوریه وجود دارند که شرایط عادی دارند اما اینگونه نیست و آنها سلفی و افراطی هستند. ما با کردها هم میتوانیم صحبت کنیم چرا که کردها به ما حمله نمیکنند. آنها هم انگیزه خود را دارند و ما میتوانیم با آنها صحبت کنیم.
ارتش سوریه گاهی در مبارزه مردد میشود اما ما عزم بسیاری برای مبارزه داریم
البته قطعا باید بگویم این شکستی برای ایالات متحده و پیروزیای برای روسیه و متحدانش است.تصور من آن است که محاصره حلب ادامه دارد. و عملیات نظامی در یک ماه یا دو ماه آینده به همراه حزبالله و مستشاران ایرانی به پیروزی میرسد. اینها مهمترین نیروهای حاضر هستند. نیروهای نظامی ارتش بشار اسد برخی از مواقع مردد میشوند چرا که تصور میکنند این جنگی داخلی است. اما آن تروریستها برای ما دشمن هستند و ما با عزم بیشتری با آنها مبارزه میکنیم.
مذاکرات صلح تروریستها را تثبیت کرده و سوریه را تجزیه میکند
اگر این چند ماه عبور کند ما میتوانیم بر همه زمینهای سوریه کنترل پیدا کنیم. شمال سوریه که اکنون در کنترل داعش است. فقط چند نقطه مهم و استراتژیک دیگر دارد و آنها در شرایط شکست قرار دارند. شرایط سختی است اما اگر ما پیشرفت کنیم قطعا پیروز خواهیم شد. اما اکنون مشکل دیگری هم وجود دارد. اکنون جنگ سومی در جریان است. به این دلیل که این جنگ، جنگ ایالات متحده، ترکیه، عربستان سعودی و کشورهای حامی همراه آنها است. دو راه هم بوجود آمده بود. چندی پیش کسینجر به مسکو آمد تا پوتین را متقاعد کند که به پیماننامهها عمل کند و عملیات نظامی را متوقف کند. به این دلیل که اگر ما به عملیاتهای خودمان ادامه دهیم آنها همه چیز را از دست خواهند داد. به همین دلیل آنها تلاش میکنند ما را متوقف کنند. همچنین لیبرالهای روسی نیز در مقابل ملاحظات حکومت میایستند. آنها همواره تلاش میکنند که پوتین را متقاعد کنند که متوقف شود و پروسه مذاکرات صلح را آغاز کند. اما این مذاکرات صلح و این شرایط وضعیت مناطق تحت کنترل تروریستها را تثبیت میکند و به سرعت سوریه را تجزیه میکند.
ما قطعا بسیار به صلح نیاز داریم اما به مذاکرات صلح نیازی نداریم. ما نیاز داریم که در این جنگ پیروز شویم و جایگاه رئیس جمهور قانونی در سوریه را در همه ابعاد مانند سیاست، دموکراسی و صلح بازگردانیم. بعد از این کار ما میتوانیم مذاکرات صلح را آغاز کنیم و در این شرایط است که میتوانیم تحقیق در عرصه سیاسی را بررسی کنیم. باید توجه شود که مذاکرات قبل از نتیجه گرفتن نیست بلکه بعد از پیروزی ما شکل میگیرد. دشمنان ما تلاش میکنند که از این مسئله جلوگیری کنند. عربستان سعودی و ترکیه میگویند که میتواند مداخله و شفاعتی با گروههای تروریستی در سوریه داشته باشند اینها مسئله نظامی را پیش گرفتهاند. از طرف دیگر واشنگتن هم چالش نظامی را پیش گرفته است.
ایالات متحده هیچگاه به شکل مستقیم وارد جنگ در سوریه نخواهد شد
پیشبینی میشود که عربستان سعودی و ترکیه در این راه شکست بخورند. حتی اگر ایالات متحده هم در این مسئله دخالت کند اگر ما به کار خود ادامه دهیم پیروز خواهیم شد. البته شرایط دیگری هم پیشبینی میشود که اگر ترکیه و عربستان سعودی شکست بخورند به سرعت مشکلات داخلی و جنگهای داخلی در این کشورها ایجاد میشود. اگر سعودیها سوریه را از دست بدهند و همچنین در جنگ با روسیه شکست بخورند تقسیم شده چرا که آنها مشکلات اجتماعی بسیاری دارند. اتفاق مشابهی هم در ترکیه روی خواهد داد. نکته دیگر آن است که اگر جنگ به همین شکل پیش برود ایالات متحده بدلیل حضور روسیه هیچگاه به شکل مستقیم وارد جنگ نخواهد شد چرا که توسط روسیه و نیروهای متحد آن شکست خواهد خورد. آنها از این میترسند که دولت روسیه در کرملین چه اقدامی را در آینده انجام میدهد.
تصمیماتی که در تهران گرفته میشود در آینده سوریه بسیار تاثیرگذار است
البته باید توجه داشت این اتفاقات به تصمیم یک نفر مربوط نیست. ما باید فضا را تحلیل کنیم و مسئله را باز کنیم. ما قدری شرایط شبیه اوکراین را در اینجا شاهد هستیم. وقتی که طرفداران ایالات متحده و ضددولت روسی در اوکراین کودتا کردند این کشور را به دو بخش تقسیم کردند. نیمی از این کشور از این اتفاق خوشحال بودند و میخواستند که به ما ملحق شوند و ما باید این کار را سیاستمدارانه، نظامی و روانشناسانه انجام میدادیم. ما کریمه را گرفتیم و بقیه را رها کردیم. در این بین گروههای لیبرالی هم در روسیه نفوذ خود را آغاز کرده بودند. حالا بیاید این شرایط در سوریه نگاه کنیم ما یک قدم تا پیروزی فاصله داریم و ممکن است انتخاب درست را از دست بدهیم. در این بین انتخابی که در تهران صورت میگیرد بسیار اهمیت دارد. اکنون جنگ علیه ما هم در جریان است. همچنین حتی در سوریه تظاهراتی علیه ما انجام شده است. به نظرم ما باید ایده خودمان را تبلیغ کنیم و گسترش دهیم و اگر در اینجا شکست بخوریم در ایران و روسیه شکست خوردهایم. البته ما مردد نمیشویم و ما پیروز خواهیم شد.
برخی از گروههای شیعیان مستقیما خواستههای ایالات متحده را دنبال میکنند
نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که داخل کشور ما گروههای ستون پنجم وجود دارند که مستقیما سیاستهای ایالات متحده را پیگیری میکنند و همچنین ستون ششمی وجود دارد که در داخل دولتها هستند و مستقیما و به شکل بارز سیاستهای آنها را دنبال نمیکنند و اینها از ستون پنجم خطرناک تر هستند. ممکن است این مسئله در ایران هم وجود داشته باشد. همانطور که برخی گروههای شیعه هستند که مستقیما خواستههای ایالات متحده و سیستم جهانی لیبرال را دنبال میکنند و شما میتوانید آنها را تشخیص دهید همانگونه که ما این ستون ششمم را در وضعیت اوکراین شناختیم. اگر گروهی در دولت ایران باشند که علیه این اتحاد استراتژیک فعالیت کنند اینها قطعا ستون ششم در ایران هستند.
طرفدار جنگ نیستم اما برخی جنگها باید برای تثبیت حکومت مشروع آغاز شود
تسنیم: رسانههای موسوم به جریان اصلی در مورد شما حرفهای مختلفی میزنند و حتی شما را یکی از خطرناکترین انسانهای قرن معرفی میکنند و میگویند شما طرفدار جنگ هستید. آیا شما واقعا جنگطلب هستید؟
من قطعا طرفدار جنگ نیستم. من یک تحلیلگر برخی از جنگها هستم. جهان پر از جنایتها است پس در این شرایط من نمیتوانم طرفدار جنگ یا صلح باشم. من آن کسی نیستم که آنها میگویند. اما تصور میکنم که برخی جنگها باید آغاز شده و پیروز شوند. اولا باید بگویم که من انسانی حزبی هستم و به حکومت و قدرت مشروع در سوریه اعتقاد دارم. اگر این به معنی جنگ است ممکن من هم بخشی از آن باشم و این به معنی آن نیست که من طرفدار جنگ هستم.
بشار اسد اشتباهاتی هم داشته، از او بت نمیسازم اما او یک قدرت مشروع است
جنگ در سوریه جنگی بین ایالتها و استانها نیست. این یک جنگ داخلی است که یک طرف آن مشروع است. ممکن است که بشار اسد برخی سیاستهای اشتباهی را هم داشته باشد و من از او بت نمیسازم اما او یک قدرت مشروع است و از طرف گروههای تروریستی تماما غیرانسانی مورد حمله واقع شده است که اسلام را تغییر داده و از اسلام استفاده میکنند تا رفتارها و دستورهای غیرانسانی را اجرا کنند. این گروههای تروریستی باید به طور کامل از بین بروند تا ما بتوانیم راهی را به سوی صلح پیدا کنیم. در این مورد نظر من این است که بعد از نابودی داعش من اولین نفر در حزب صلح خواهم بود و طرفدار جنگ نخواهم بود.
کودتا در اوکراین توسط ایالات متحده انجام شد و آنها مسئول جنایتها و خونهای ریخته شده هستند
یا برای مثال من در اوکراین برای آزادی نیمی از مردم اوکراین تلاش کردم که از حکومت نئونازی موجود در کیاِف که طرفدار غرب و رادیکال بود رها شوند. امروز بسیاری واقعیت را فهمیدهاند. بعد از آن فیلمی از کشته ها در اودسا منتشر شد اروپا فهمید که آنها حکومت دموکراتیک و لیبرال نیستند و آنها تروریستهای نئونازی هستند. من نه برای جنگ بلکه برای عدالت فعالیت میکنم. عدالت برای سوریه و عدالت برای اوکراین. جنگی که در سوریه توسط ایالات متحده آغاز شده است و باید گفت آنها طرفدار جنگ هستند. کودتایی که در کیاِف شکل گرفت توسط ایالات متحده ترتیب داده شده بود و آنها پاسخگوی خون های ریخته شده و کشتارهایی که انجام شد باید باشند. آنها مسئول این جنگ هستند و آنها جنایت کار هستند.
«مرگ بر آمریکا» امامخمینی درست است چرا که ایالات متحده خونهای بسیار را در دنیا ریخته است
امام خمینی تاکید میکرد که هر مناره یا ناقوس کلیسا هم مرگ بر آمریکا میگوید. این جمله واقعا درست است چرا که آنها این جنگ را شروع کردند و جهنمی را برای دیگران ایجاد کردند. آنها بدلیل طرفداری از جنگ باید پاسخگو باشند و باید گفت که آنها مانند مغولها هستند.
برای مثال باراک اوباما که جایزه صلح نوبل را دریافت کرده است، جنگهای جدیدی را آغاز کرده و به جنگهای قبلی پایان نداده است. آنها خونها را میریزند و آن مردمی که میخواهند از خودشان دفاع کنند را متهم میکند. پس باید گفت که آنها طرفدار جنگ هستند. ما در مقابل ایالات متحده از خودمان دفاع میکنیم و باید گفت که آنها دیوانه هستند. آنها سیاستمدارانی طرفدار جنگ هستند. در حالی که ما از دوستان خودمان دفاع میکنیم. بعد از اشغال عراق هزاران نفر از مردم عادی کشته شدند. این خونهایی است که با نابودی حکومتی بوجود آمده است و همه اینها توسط ایالات متحده شکل گرفته است. آمریکا باید پاسخ این اقدام را بدهد.
شعار «مرگ بر آمریکا» مردم آمریکا را حفظ میکند و آنها را از هژمونی سیاست آمریکا نجات میدهد
پس من خودم را نمیتوانم طرفدار جنگ بدانم. به این دلیل که من برای عدالت و صلح و دموکراسی واقعی برای همه تلاش میکنم و این به علت آن است که من از ایالات متحده بدم میآید. شعار «مرگ بر آمریکا» برای این گفته میشود که نظم دموکراتیک واقعی بوجود بیاید. مرگ بر آمریکا خود آمریکایی را حفظ میکند به این دلیل که آمریکاییها خودشان گروگان هژمونی سیاست آمریکایی هستند. ما باید مردم آمریکا را از بند نخبگان آنها آزاد کنیم. نخبگانی که تماما دیوانه هستند. آمریکاییها مردمی باهوش هستند اما برخی از آنها تصور میکنند که وظیفهای دارند و باید با خونریزی آن وظیفه خود را به نتیجه برسانند و در مورد مردم قضاوت کنند.
دموکراسی واقعی با هژمونی آمریکا شکل نمیگیرد
ما به دموکراسی واقعی نیاز داریم و این دموکراسی واقعی با هژمونی آمریکا شکل نمیگیرد. همه مشکلاتی که ما در سوریه، یمن، بحرین، عراق، افغانستان و ... داریم، همه اینها توسط ایالات متحده آمریکا ایجاد شده است. آنها علت اصلی این خونریزیها در سراسر جهان هستند.
تسنیم: شما در نظرات خودتان به شباهت عقاید مسیحیان ارتدوکس و شیعیان اشاره کردهاید. قدری در مورد این مسئله به ما توضیح دهید.
ما در جایگاه متقارنی با یکدیگر قرار داریم. برای مثال کلیسای مسیحیان ارتدوکس بسیار اهل عبادت، صلحطلب، روحانی و سنتگرا است. اگر این نوع زندگی را با مسیحیت غرب مقایسه کنیم که کاتولیک یا پروتستانیسم است ما کاملا با آنها تفاوت داریم. ما نقاط مشترک محدودی با آنها داریم. ما اصل و شکل اصلی مسیحیت را اجرا میکنیم. ما عدالت، صلح و اخلاق را مدنظر داریم. ما شاید ضدمدرنیته باشیم اما با ضدمسیحیت مبارزه میکنیم. ما با ضدمسیحیت که اسم واقعی مدرنیت است ارتباط برقرار نمیکنیم. به این دلیل که مدرنیت در جایگاه ضدمسیح قرار گرفته است.
از جایگاه یک سامی و باتوجه به آن شناختی که من از اسلام دارم اسلام شیعه بخشی از تمدن اسلامی است. شیعیان هم بخشی از اسلام هستند که بسیار اهلعبادت و روحانی هستند و به اصل اسلام نزدیک هستند. در حالی که سلفیها کاریکاتوری از اسلام هستند و آنها فاصله بسیاری با واقعیت اسلام دارند.
البته باید توجه کرد که اسلام و مسیحیت دو دین متفاوت هستند و ما دیدگاههای متفاوتی داریم اما بسیار به هم شبیه هستیم. برای من این مسئله بسیار مهم است. برای مثال سهروردی به عنوان یکی از متفکرین ایرانی دکترین اشراق را شکل داد. اشراق نسخه شرقی اسلام است. اسلامی که از سرچشمه ایجاد شده است. برای اینکه بخواهید شیعه و ایرانی باشید باید شهروند این کشور نور باشید.
ما مسیحیان اشراقی هستیم و نقاط مشترک بسیاری بین ما وجود دارد
ما به عنوان مسیحیان ارتدوکس نسخهای اشراقی هستیم. ما مسیحیان اشراقی هستیم و میتوان گفت ما در شرایط یکسانی با یکدیگر قرار داریم. نقاط مشترک بسیاری بین ما وجود دارد. از نظر روحانی ما باید با هم قدم برداریم که متحدان استراتژیک یکدیگر شویم. در این شرایط است که میتوان گفت مسیحیان غربی با توجه به باورهایی که درباره ما دارند واقعا دشمن ما خواهند بود همانطور که اسلام رادیکال و سلفی با ما دشمن است.
پس ما دشمنان مشترکی داریم و باید با یکدیگر دوست باشیم. همچنین در جایگاه ژئوپلیتیکال ما در شرایط یکسانی قرار داریم. ما مسائل و مشکلات امنیتی و همچنین علاقهمندیهای یکسانی را هم داریم. این زمانی است که ما باید با بکدیگر باشیم. این فضای روحانی امکان گفتوگو را برای ما فراهم میکند. اولا ما باید یکدیگر را بهتر بشناسیم. ما باید باورهای شیعیان را بفهمیم. همچنین باید الهیات مسیحیت شناخته شود. البته این کار آسانی نیست.
تسنیم: رهبر ایران دونامه را به جوانان اروپا و امریکای شمالی نوشته است. نظر شما در مورد این نامه چیست؟
این نامه بسیار خوب بود. وقتی که رهبر ایران از جوانان جامعه دیگری خواستهای دارد این بسیار مهم و یک اقدام سمبلیک است. باید تاکید کنم که فرهنگ محافظهکاری ایرانیها شناخت خوبی از دنیای اطراف ایران دارد. زمانی که شناخت خوبی از جامعه اطراف وجود داشته باشد یک اقدام یکسان به هدف میرسد. من مطالب مختلفی در مورد این نامه و درخواستها منتشر کردهام و از این درخواست رهبر ایران حمایت میکنم و این به معنی بسیار خوب بودن این مطلب است.
نامه رهبر ایران به جوانان غربی معجزهای در دنیای مدرن است
البته باید به این نکته هم توجه کرد که ما پاسخ بسیار بزرگی به این حرکت نداشتهایم علت هم بدلیل محتوا و ماهیت و فرم این نامه است. به این دلیل که تفاوتهایی بین کشورهای اطراف ایران و این کشور وجود دارد. همچنین فرهنگ غرب توانایی قبول این فرمها را ندارد. به نظرم باید این فرم دوباره ایجاد شود و این یک مشکل بزرگ است. دیدگاه رهبر ایران مانند معجزهای در دنیای مدرن است و این مرکز روحانی است. این نامه و حرکت یک بازگشت بزرگ است.
جوامع دیگر البته در شرایطی قرار دارند که نمیخواهند این چالشها را دریافت کنند و به این چالشها پاسخی بدهند. در اینجا یک شکاف مفهومی وجود دارد. آیتالله خامنهای نکات بسیار خوبی را تاکید کردهاند. آن مسائل برای همه کسانی که پذیرا هستند بسیار قابل فهم است. آنها باید خودشان را متقاعد کنند و حتی باید یاد بگیرند. در این راه به سلاح ادراکی نیاز است. ادراک بین فرم تئوری سیاسی شیعیان که به عنوان ولایت فقیه شناخته میشود و دیگر حوزههای علوم. البته شکلگیری این مسئله بسیار سخت است اما تنها راهی است که ما را به امنیت هستههای مشترک میرساند.
باید به این نکته هم توجه کرد که عالمان گروههای مختلف این ماجرا هرکدام در دنیای خودشان هستند. مثلا فوکو، باتای یا نیچه و باختین اینها در دنیاهایی جدا از هم هستند و بین اینها هیچ ارتباطی نیست. در این بین جلساتی که بین این گروههای فکری برگزار میشود بسیار مهم است. در آیندهای نزدیک آن گروهها جوانانشان را از دست میدهند و لازم است که گفتوگو و مناظره بین این افراد شکل بگیرد.
چندی پیش من با یک روحانی صحبت میکردم او به من به عنوان یک مسیحی بنیادگرا میگفت که شما در نهایت میفهمید که قرآن درست است و مسیح به صلیب کشیده نشده است و او پسر خدا نیست بعد از این حرفها است که گفتوگو قطعا تمام میشود. نتیجه این میشود که او باور خود را داشته و من هم باور خودم را و هیچ نقطه مشترکی شکل نمیگیرد و این مسئله فضایی را بوجود میآورد که ما به یکدیگر حمله کنیم.
فرهنگ انتظار موعود یکی از نقاط مشترک بین مسیحیت و مسلمانان است
قطعا صحبت کردن در مورد اینکه انجیل بهتر است یا قرآن چیزی را جلو نخواهد برد و اسم این رفتار گفتوگو نیست. اما ما بسیار به هم نزدیک هستیم اگر بتوانیم به ادراک برسیم. همانطوری که یک آیتالله در قم به من گفت و نتیجه آن شد که ما میتوانیم فرهنگ انتظار را بپذیرم و این یکی از نقاط مشترک ما است. ما میتوانیم اینها را گرفته و در مورد آنها دوباره فکر کنیم و میتوانیم آنها را با پیچیدگیهای کلامی مقایسه کنیم و به هستههای سنتی برسیم و بعد از آن است که ما استاد فلسفه خواهیم بود.
نامه رهبر انقلاب به جوانان غربی به دنبال آن است که چگونه غرب میتواند درمان شود
ما باید بر غرب پیروز شویم و ما باید فرم مدنظر خودمان را پیدا کنیم که چگونه غرب را درمان کنیم و این پاسخی به این نامهها است. این نامهای از طرف رهبری معنوی است و نامهای بسیار مهم است که من آن را درک میکنم و میتوانم آن را ترجمه کنم. البته نکته اینجا است که عموم مردم این نامه را نمیفهمند به این علت که زبان این نامه ادراکی نبوده و سخنی روحانی است. شما باید ذات نامه را ترجمه کنید و بعد از آن است که نامه بدنبال خودش تعداد زیادی گزارش، مقاله و ... را در جوامع مختلف خواهد داشت.
گورباچف نامه امام خمینی(ره) را نفهمید
برای مثال بیایید به نامه امام خمینی به گورباچف اشاره کنیم آن نامه بسیار فوق العادهای بود اما گورباچف بسیار احمق بود و این نامه را نفهمید. گورباچف مثل کودکی بود که باید به سمت درست هدایت میشد. تصور من این است که ایران اکنون باید دیدگاههای فلسفی خودش را بازبینی کند و زبان این اتفاق باید در ادبیات ابعاد آموزههای انقلاب، باورها، شیعه، شریعت و ... صورت بگیرد.
نخبگان ایران باید استاد فلسفه باشند
برای صحبت کردن با دیگران شما باید به شکلهای جدید برسید. نباید اجبار در باورها وجود داشته و اگر این مسئله باشد ارتباط به سرعت قطع میشود. تصور من آن است، نخبگان ایرانی باید استاد فلسفه باشند.
------------------------------