۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۲ : ۱۹
توبه رجوع و بازگشت واقعی بنده به سوی خداوند است ، و البته ممكن نيست كه بندهای واقعا و حقيقتا راه كج را كه میرفته رها كند و به سوی راه راست و مستقيم باز گردد و از عمق باطن و روح خود به سوی خداوند بيايد نه فقط به دليل اجبار و اضطرار – و خداوند او را در جوار رحمت خود نپذيرد .
آن چيزی كه ركن و اساس توبه را تشكيل میدهد ، ندامت و پشيمانی از كار بد و تصميم به ترك گناه است ، چيزی كه هست ، ندامت و پشيمانی از گناه و تصميم به ترك گناه دو نوع است : يك نوع پشيمانيها و تصميمهای كاذب است كه هر آدم خطا كاری هنگامی كه با كيفر و چوب قانون مواجه میگردد پشيمان میشود و آرزو میكند كه ای كاش آن عمل زشت را نكرده بود تا حالا اين كيفر را نمیچشيد . هر كسی كه كيفر را جلو چشم خود ببيند در آن حال كه كيفر را میبيند نمیتواند تصميم به گناه بگيرد . خود همان شخص گناهكار در حين ارتكاب گناه اگر چشمش به كيفر میافتاد و آن را حاضر و آماده میديد ، از همان اول مرتكب گناه نمیشد . ديدن كيفر در جلو چشم و آنگاه ترك گناه چيزی شبيه به اجبار و اضطرار و به منزله امری خارج از حد اختيار است . ترك گناه آنوقت توبه و تصميم و اختيار محسوب میگردد كه آدمی خود گناه را نقل و حاضر ببيند و كيفر گناه را نسيه و غايب بداند و آنگاه به ملاحظه كيفر آينده و يا به خاطر اجر و ثواب آينده و يا به ملاحظه احساس زشتی و پليدی كه در خود گناه میكند از ارتكاب آن گناه منصرف گردد .
توبه حقيقی يعنی انصراف جدی و بازگشت واقعی از گناه به سوی صلاح و ارشاد ، و بديهی است كه اگر انصراف ، جدی و واقعی باشد و معلول مشاهده كيفر نقد و حاضر نباشد البته خداوند متعال به رحمت واسعه خود آن را میپذيرد . توبه در دو موقف و دو موطن پذيرفته نمیشود : يكی در همين دنيا آنگاه كه كيفر رسيده باشد ، و در حقيقت حالتی كه انسان در اين وقت به خود میگيرد صورت توبه دارد ولی حقيقت توبه ندارد . در سوره مباركه مؤمن آيه 85 درباره بعضی از اقوام گذشته كه دچار عقوبت الهی شدند میفرمايد : " همين كه عقوبت سخت ما را ديدند اظهار داشتند كه به خدای يگانه ايمان آورده ايم و تمام آن چيزهايی را كه شريك خداوند ساخته بوديم به دور ريختيم . ولی اينچنين توبه و ايمانی كه بعد از مشاهده عقوبت سخت پيدا شود هرگز به حال آنها سود نخواهد بخشيد .
اين سنتی است از خداوند كه هميشه بوده است و كافران در اين موطن و موقف زيان كردهاند " . درباره فرعون نيز در قرآن كريم آمده است كه فرعون دست از سر بنی اسرائيل بر نمیداشت . در حالی هم كه آنها به رهبری موسی از مصر خارج شدند باز آنها را تعقيب كرد تا آنوقت كه در دريا آنها را تعقيب كرد و غرق شد . در آن حال فرياد بر آورد : به خدای يگانه كه قوم موسی به آن ايمان آوردهاند من هم ايمان آوردم و تسليم او هستم . به او گفته شد : حالا و در اين وقت ؟ ! و حال آنكه تا لحظهای پيش آدمی فسادگر بودی .
موقف دوم كه توبه پذيرفته نمیشود جهان آخرت است . همينكه آدمی بدان جهان رفت ديگر توبه و پشيمانی سودی ندارد ، نه تنها بدان جهت كه در آنجا آدمی كيفر را حاضر و مشهود میبيند بلكه بدان جهت كه در آنجا ديگر عمل و تغيير تصميم و حركت و تكامل معنا ندارد ، هر كس در آنجا به هر حالت و با هر درجه و هر مقام كه رفت برای هميشه در همان حالت باقی است و نمیتواند در خودش تصميماتی و تغييراتی ايجاد كند . در آنجا هم توبه و انصراف واقعی پيدا نمیشود نه اين كه انصراف واقعی پيدا میشود و مورد قبول واقع نمیگردد .
آدمی ميوه درخت طبيعت است . ميوه تا در درخت است از طريق همان درخت و از راه ريشه و رگهای همان درخت تغذی میكند ، مواد زمين را به خود میگيرد ، آب میخورد ، از نور و هوا و حرارت استفاده میكند ، ولی همينكه به علت رسيده شدن و گذشتن اجل و مدت معلوم و يا به علت كندن آن ميوه رابطهاش با درخت قطع شد ديگر برای اين ميوه راه تكامل و ترقی و اصلاح و مبارزه با آفت و همه چيز بسته است ، اگر كال و نارس از درخت جدا شده ديگر چاره پذير نيست ، و اگر پژمردگی و افسردگی پيدا كرده ديگر از طريق آب دادن و نور و هوا به آن درخت نمیشود آن پژمردگی را اصلاح كرد . انسان هم در جهان طبيعت همين حال را دارد ، هر اصلاح و تكميلی كه بايست بكند تا وقتی است كه روی درخت طبيعت است و جدا نشده ، و اما همينكه از اين درخت با دست مرگ جدا شد ديگر راه اصلاح به روی او بسته است .
البته اين نكته را هم بايد در نظر داشت كه هر چند آدمی در آن جهان دستش از اصلاح و تكميل خود كوتاه است در عين حال گاهی به واسطه سببی از اسباب از اين جهان رحمت هايی به او میرسد . رسول خدا فرمود : همين كه آدمی میميرد دفتر عمل وی بسته میشود ، ستون های حسنات و همچنين ستونهای سيئات به كلی بسته میگردد
مگر از ناحيه سه چيز : يكی اين كه آدمی يك مؤسسه خير از خود باقی گذاشته باشد كه بندگان خدا بعد از او از آن مؤسسه منتفع گردند ، مثل اين كه بيمارستان يا مدرسه يا مسجدی تأسيس كرده باشد ، ديگر این که اثری علمی از خود به يادگار گذاشته باشد كه بعدها طالبان علم و معرفت از آن اثر علمی بهرهمند شوند ، سوم این که فرزندانی صالح و درستكار و مؤمن باقی گذاشته باشد كه بعد از مردن برای وی طلب مغفرت نمايند .
پی نوشت: کتاب حکمت ها و اندرزها
منبع:شفقنا
211001