کد خبر : ۶۹۵۸۲
تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱۳۹۴ - ۲۰:۴۸
آیت‌الله مکارم شیرازی

سرزنشهای قرآنی دربارۀکسانی که تفکرنمیکنند

خداوند در سوره «بقره» هدف از نزول آیات الهى را تعقّل و اندیشه ذکر مى کند و تعدادی از آیات قرآن، با لحن سرزنش بارى مردم را به خاطر عدم تفکر و تعقّل، مورد مؤاخذه قرار می دهد.
عقیق:به نقل از پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه  آیت‌الله مکارم شیرازی به پرسشی درباره تفکر و تعقل درقرآن پاسخ گفته است.

متن پرسش مطرح شده وپاسخ این مرجع تقلید شیعیان بدین شرح است:

سوال: اهمیت «تعقّل و اندیشه» در قرآن چگونه بیان شده است؟

پاسخ اجمالی: خداوند در سوره «بقره» هدف از نزول آیات الهى را تعقّل و اندیشه ذکر مى کند و تعدادی از آیات قرآن، با لحن سرزنش بارى مردم را به خاطر عدم تفکر و تعقّل، مورد مؤاخذه قرار می دهد. قرآن می گوید: خداوند، نیروى تعقّل را در اختیار انسان نهاده که براى درک واقعیّت ها از آن استفاده کند، و اگر نکند در خور ملامت و توبیخ است. قرآن عقل و خرد انسان را به عنوان یکى از منابع اصیل معرفت شناخته و همگان را به تعقّل و تفکّر بیشتر در همه مسائل دعوت مى کند.

پاسخ تفصیلی: خداوند در سوره «بقره» هدف از نزول آیات الهى را تعقّل و اندیشه مردم ذکر مى کند و با تعبیر«لعلّ» که در این گونه موارد براى بیان هدف است این حقیقت را آشکار مى سازد. بعضى دیگر از آیات قرآن، مطلب را از این فراتر برده و با لحن سرزنش بارى مردم را به خاطر عدم تفکر و تعقّل، مورد مؤاخذه قرار داده، مى گوید: «أَفَلاَ تَعْقِلُونَ» .(۱)

در آیات دیگرى، همین معنا را به صورت جمله شرطیه ذکر کرده، مى فرماید: «قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الاْیَاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ» (۲)؛ (ما آیات [و راههاى پیشگیرى از شرّ آنها] را براى شما بیان کردیم اگر بیندیشید).

این سه تعبیر مختلف «لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» ، «أَفَلاَ تَعْقِلُونَ» ، «إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ» به وضوح این حقیقت را روشن مى سازد، که خداوند، نیروى تعقّل را در اختیار انسان نهاده که براى درک واقعیّت ها از آن استفاده کند، و اگر نکند در خور ملامت و توبیخ است.

در سوره «آل عمران» با اشاره به نشانه هاى خدا، در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و شد شب و روز مى فرماید: درک این آیات، براى «اولواالالباب» میّسر است؛ و چنان که در تفسیر مفردات آیه گفتیم «اولوالالباب» اندیشمندانى هستند که فکر و عقلشان به مرحله خلوص رسیده و از شوائب و اوهام پاک شده. آنها هستند که از دقایق نظام آفرینش آگاه مى شوند، و در ماوراى آن، جمال دل آراى خدا را مى بینند، و این خود اهمیّت عقل و خرد را در طریق شناخت حق روشن مى سازد.

در سوره «نحل» پس از اشاره به خارج شدن انسان از شکم مادر، در حالى که هیچ نمى دانست، ابزار شناخت و معرفت را، شرح مى دهد. نخست «سمع» (نیروى شنوایى) که با آن علوم نقلى و تجارب دیگران را مى شنود، سپس نیروى بینایى که با آن امور حسّى و قابل مشاهده را در پهنه جهان درک مى کند و سپس «افئده» (دل ها و خردها) که با آن واقعیّات ماوراى حس را ادراک مى نماید، و چنان که گفتیم «فؤاد» عقل بر افروخته و پخته است، و مفهومى والاتر از «عقل» دارد.

در سوره «ق» پس از اشاره به سرنوشت اقوام نیرومندى که قبل از این در کره خاکى زندگى داشتند و بر اثر طغیانگرى و فساد نابود شدند، و راهى براى فرار پیدا نکردند، مى فرماید: «سرنوشت آنها باعث تذکّر و بیدارى است، براى آنها که قلب (عقل) دارند و گوش شنوا»!

در سوره «طه» پس از اشاره به زنده شدن زمین هاى مرده و روییدن گیاهانى که غذاى انسان ها و چهارپایان را که در اختیار انسان است تشکیل مى دهد، مى فرماید: «در اینها نشانه هاى خدا براى صاحبان نُهى است» و چنان که گفتیم «نُهى» (بر وزن شما) به عقل گفته مى شود، از این نظر که انسان را از زشتى ها و قبایح باز مى دارد.

در سوره عنکبوت، پس از اشاره به آیات با عظمت و روشنگر قرآن، مى فرماید: «اینها در سینه هاى کسانى است که علم و دانش به آنها عطا شده»، و چنان که گفتیم، «صدر» (سینه) در اصل به معناى بخش مقدّم و اعلاى هر چیز است، و نشان مى دهد گوهر عقل که از منابع مهّم شناخت است، برترین بخش وجود انسان را تشکیل مى دهد.

در سوره های «حج» و «ص» ضمن اشاره به آفرینش آدم(علیه السلام) از خاک مى فرماید: «هنگامى که خلقت او موزون شد، و از روح خودم در آن دمیدم، شما اى فرشتگان براى عظمت او سجده کنید».

این روح الهى همان گوهر عقل است که به خاطر اهمیّت اش، به خداوند اضافه شده ـ این اضافه را اضافه تشریفى مى نامند ـ وگرنه خداوند نه روح دارد و نه جسم، و درست به خاطر همین روح الهى بود که تمام ملائکه مقرّبین و فرشتگان با عظمت بارگاه حق مى بایست براى آدم سجده کنند، والاّ خاک و گل هرگز چنین ارزشى را نداشت و این تأکید مهمّى است بر ارزش عقل و خرد.

در سوره «شمس» به آفرینش «نفس» (روح و عقل) انسان، و آفریدگار نفس قسم یاد مى کند، و سپس مى افزاید: «بعد از آن که خداوند، این روح را آفرید و موزون ساخت، طرق فجور و تقوا (راه هاى کجى و راستى) را به او الهام کرد»، که این خود اشاره لطیفى است به ادراکات فطرى انسان، که از روز نخست در درون جان او از طریق تعلیم الهى، نهاده شده است.

این بود مجموعه هشت عنوان مختلفى که در قرآن مجید، براى اشاره به گوهر عقل و خرد از آنها استفاده شده، و اهمیّت این منبع شناخت را در ابعاد مختلف اش روشن مى سازد.

آنچه در بالا گفته شد و نمونه هایى از آیات آن ذکر گردید در مورد اصل گوهر عقل بود، و امّا در مورد کار و فعالیت آن نیز، تعبیرات متعدّدى در قرآن مجید آمده است که هریک از این تعبیرات یکى از ابعاد و زوایاى آن را روشن مى سازد به این ترتیب که:

در سوره «بقره» سخن از «تذکر» است مى فرماید: «خدا به این منظور آیاتش راى براى مردم تبیین مى کند که متذکر شوند»، «تذکر» به معناى حفظ و یادآورى مطالب یکى از کارهاى مهم عقل است که اگر نبود انسان از علوم خود هیچ بهره اى نمى برد.

باز در این جا به تعبیرات مختلفى در قرآن برخورد مى کنیم: گاه مطلب را مانند آیه فوق با جمله «لعل» که در این گونه موارد براى بیان هدف است مطرح مى کند، و گاه به صورت توبیخ و سرزنش «أَفَلاَ تَتَذَکَّرُونَ» (۳)، گاه به عنوان سرزنش از افرادى که اندیشه خود را به کار نمى اندازند و حقایق را حفظ و یادآورى نمى کنند «قَلِیلا مَّا تَذَکَّرُونَ» .(۴)

در سوره «انعام» سخن از «تفکر» است، بعد از آن که در یک استفهام انکارى مى پرسد آیا نابینا و بینا یکسان است؟ با لحن سرزنش آمیزى مى فرماید: آیا فکر نمى کنید و همان گونه که اشاره کردیم «فکر» در واقع به معناى تجزیه و تحلیل مسائل مختلف براى راهیابى به عمق آنها است، طریقى است براى فهم بهتر و بیشتر.

باز در این جا تعبیرات متنوّع است؛ گاه مى گوید: «لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ» (۵)؛ (شاید بیندیشید)، گاه مى فرماید:«لِقَوْم یَتَفَکَّرُونَ» (۶)؛ (براى گروهى که مى اندیشند) و گاه مى فرماید: «أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِى أَنفُسِهِمْ» (۷)؛ (آنان با خود نیندیشیدند).

در آیه دیگری از سوره «انعام» سخن از «فقه» به معناى فهم و درک عمیق است؛ مى گوید: «ببین ما چگونه آیات خود را براى آنها با انواع بیان ذکر مى کنیم شاید آنها بفهمند و درک کنند». در این جا نیز گاه «لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ» آمده (مانند آیه فوق) و گاه «لِقَوْم یَفْقَهُونَ» (۸)؛ (براى کسانى که مى فهمند).

در جاى دیگر «لَّوْ کَانُوا یَفْقَهُونَ» (۹)؛ (اگر مى فهمیدند).

در موارد دیگر «بَلْ کَانُوا لاَ یَفْقَهُونَ إِلاَّ قَلِیلا» (۱۰)؛ (ولى آنها جز اندکى نمى فهمند) که همه بیانگر اهمیّت فوق العاده مسأله تفقه و ادراکات عقلى است.

همان گونه که اشاره شد «فقه» به معناى درک مسائل پنهانى از طریق مشاهده مسائل اشکار است که این یکى از ابعاد درک عقلى است. در سوره «بقره» سخن از «شعور» است که پس از نهى مؤمنان از این که شهیدان راه خدا را مرده نگویند؛ مى فرماید: «آنها زندگان هستند ولى شما درک نمى کنید».

البتّه «شعور» گاه به معناى احساس ظاهرى مى آید، و گاه به معناى احساس درونى که همان درک عقلى است؛ و در قرآن مجید در هر دو معنا به کار رفته است.

قرآن در آیات زیادى گروهى را که شعور خود را به کار نمى گیرند با تعبیراتى مختلفى مورد مذمّت قرار داده.(۱۱) در سوره «اعراف» سخن از «بصیرت» است. ضمن اشاره به یکى از آثار تقوا مى فرماید: «افراد متقّى هنگامى که گرفتار وسوسه هاى شیطان شوند ناگهان به یاد خدا مى افتند و بصیرت مى یابند و حقیقت را درک مى کنند و از دام وسوسه هاى شیاطین رهایى مى یابند».

«بصیرت» و «ابصار» که به معناى بینایى است گاه با چشم ظاهر صورت مى گیرد و جنبه حسّى دارد، و گاه با چشم درون و عقل و خرد و به معناى ادراکات عقلى است. آیه مورد بحث از آیاتى است که این واژه در آن به معناى دوّم به کار رفته است.

قرآن مجید گاه مى فرماید: (بلکه انسان از وضع خویش آگاه است)؛ «بَلِ الاِْنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَهٌ» (۱۲) گاه به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى گوید؛ (بگو: این راه من است! من و پیروانم با بصیرت کامل سوى خدا دعوت مى کنیم)؛ «قُلْ هَذِهِ سَبِیلِى أَدْعُو إِلَى اللهِ عَلَى بَصِیرَه أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِى» .(۱۳) مسلّماً در تمام این موارد «بصیرت» به معناى آگاهى هایى است که از طریق خرد براى انسان پیدا مى شود.

و سرانجام در سوره «لقمان» سخن از «دِرایَت» است. «درایت» به معناى هوشیارى و آگاهى بر مسائل پنهان یا غیر محسوس، مى فرماید: «هیچ کس نمى داند فردا چه مى کند؟ و هیچ کس نمى داند در کدام سرزمین از دنیا مى رود؟».

قابل توجّه این که مادّه «درایت» در قرآن مجید همواره به صورت منفى به کار رفته، – یعنى در مواردى که صحبت از عدم درایت انسان است – و این نشان مى دهد که «درایت» مفهوم عمیقى از درک و فهم دارد که براى همه کس حاصل نمى شود.

از مجموع آیات چهارده گانه بالا نتایج زیر به دست مى آید:

۱. قرآن عقل و خرد انسان را به عنوان یکى از منابع اصیل معرفت شناخته، و اهمیّت فوق العاده اى براى آن قائل شده است.

۲. قرآن همگان را به تعقّل و تفکّر بیشتر در همه مسائل دعوت مى کند.

۳. قرآن به ابعاد گوناگون روح آدمى، توجّه خاصّى کرده و روى هریک از آنها تأکید مى کند.

۴. قرآن فعالیت هاى روح را در زمینه ادراک واقعیّات با تعبیرات مختلفى ذکر کرده و روى هریک در جاى خود تکیه مى کند.(۱۴)

 

پی نوشت:

(۱). سوره آل عمران، آیه ۶۵؛ سوره انعام، آیه ۳۲؛ سوره یونس، آیه ۱۶؛ سوره هود، آیه ۵۱؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۹؛ سوره انبیاء، آیات ۱۰ و ۶۷؛ سوره مؤمنون، آیه ۸۰؛ سوره قصص، آیه ۶۰؛ سوره صافات، آیه ۱۳۸؛ سوره اعراف، آیه ۱۶۹.

(۲). سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.

(۳). سوره انعام، آیه ۸۰؛ سوره هود، آیه ۲۴؛ سوره نحل، آیه ۹۰؛ سوره مؤمنون، آیه ۸۵؛ سوره صافات، آیه ۱۵۵.

(۴). سوره نمل، آیه ۶۲.

(۵). سوره بقره، آیه ۲۱۹.

(۶). سوره یونس، آیه ۲۴؛ سوره رعد، آیه ۳؛ سوره نحل، آیه ۱۱.

(۷). سوره روم، آیه ۸.

(۸). سوره انعام، آیه ۹۸.

(۹). سوره توبه، آیه ۸۱.

(۱۰) . سوره فتح، آیه ۱۵.

(۱۱). سوره شعرا، آیه ۱۱۳؛ سوره حجرات، آیه ۲؛ سوره بقره، آیه ۹؛ سوره آل عمران، ۶۹؛ سوره انعام، آیه ۲۶؛ سوره انعام، آیه ۱۲۳؛ سوره مؤمنون، آیه ۵۶.

(۱۲). سوره قیامت، آیه ۱۴.

(۱۳). سوره یوسف، آیه ۱۰۸.

(۱۴). گرد آوری از کتاب: پیام قرآن، ناصر، مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، تهران،۱۳۸۶شمسی، چاپ: نهم، ج ۱، ص ۱۴۷.

 منبع:شبستان


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین