۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۹ : ۰۵
حقّ اوّليّه فطرى زن، خوددارى از امور جانكاه و مشقّت بار است، نه اينكه حقّ اوّليّه وى آزادى در انجام اين امور مي باشد. حقّ اوّليّه زن، حجاب و پوشانيدن پيكر است از ديدگان شهوى مفسده انگيز، نه اينكه حقّ اوّليّه وى برهنگى و خودنمائى است و بعد منع خداوندى بر اين حقّ طبيعى عارض شده و جلوى آن را گرفته باشد.
علامه آیه الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی (ره) در کتاب «رساله بديعه: در تفسير آيه الرجال قوامون على النساء» ذیل مبحث كلى در فلسفه حقوق زن و مرد به طور عام، مساله حجاب زن و حقوق فطری آنان را چنین روایت می کند:
مخلوقات و از جمله انسان بر نوع و وجهه واحد و يكسان آفريده نشده اند، بلكه در نوع انسانى از نظر نيروى جسمانى و قواى مادّى قوى و ضعيف وجود دارد؛ و نيز از نظر صفات روحى و غرايز اخلاقى و تفكّر و احساسات و عواطف؛ افراد مختلف و متفاوت ديده مي شوند كه انسان آميزهاى است از موادّ گوناگون و صفات متعدّده و خداوند وى را به درجات استعداد و مراتب استحقاقى كه دارد بر اين تركيب آفريده است؛ و از جمله مرد و زن هر يك را به ويژگىهائى مجهّز ساخته و براى هر يك از آنها (ذكور و إناث) بر حسب ظرفيّت و گنجايش و خصائص وجودى برنامه و تكاليفى مقرّر فرموده است؛ و اگر نه چنين بود بجاى عدل، ستم شده بود و ظلم از ساحت اقدس وى به دور است.
بنابراين اگر در بعضى از امور اجتماعى مثل قضاوت و حكومت و جهاد و اختلاط با مردان و كشف حجاب و نماز جماعت و تشييع جنازه براى زنان در شرع مقدّس اسلام محدوديّتهائى وجود دارد، و برداشتن كارهاى سنگين و مشقّت بار از دوش بانوان، نه از جهت سلب حقّ از آنان است، بلكه اعطاء حقّ ايشان است به نحو اتّم و اكمل. زيرا خداوند متعال پس از آنكه زنان را با انواع غرائز بيافريد و با ويژگىهاى مخصوص شكل داد آنچه را مصحلت و شايسته شأن آنهاست در حقّ آنان مراعات فرمود؛ كه همان دور ماندن از جهاد و قضاوت و حكومت و أمثال اين امور است.
و اين «بازداشتن»، حقّ اوّليّه الهى است كه خداوند عليم و خبير به ايشان عطا فرموده است؛ نه اينكه حقّ اوّليّه فطرى آنان جهاد و أمثال آن باشد و خداوند آنها را از اين حقوق محروم ساخته باشد. كه خداوند هيچ صاحب حقّى را از حقّ خويش محروم نساخته، بلكه به او آنچه را سزاوار تكامل اوست عنايت كرده است و بر حذر باش كه آنچه را عين دادن حقّ است سلب حقّ مپندارى!
حقّ اوّليّه فطرى زن، خوددارى از امور جانكاه و مشقّت بار است، نه اينكه حقّ اوّليّه وى آزادى در انجام اين امور مي باشد و بعد منع خداوندى بر اين حقّ طبيعى عارض شده و جلوى آن را گرفته باشد.
حقّ اوّليّه زن، حجاب و پوشانيدن پيكر است از ديدگان شهوى مفسده انگيز، نه اينكه حقّ اوّليّه وى برهنگى و خودنمائى است، خداوند او را از اين حقّ محروم ساخته و به حجاب و خانه نشينى امر فرموده است.
آرى به خدا قسم ملاكها جابجا شده و در شناخت حقايق تحريف پيش آمده است، نه فقط در مرحله تكلّم و سخن بلكه در ساحت تفكّر؛ تا آنجا كه گوئى خودنمائى و جلوه گرى و برهنگى و بى حجابى زن و ورود در جماعات مردان و تصدّى مناصب قضاوت و حكومت و جهاد از جمله حقوق اوّليّه زن است و شارع از وى سلب كرده است.
و اينگونه تحريفها بندگى و ذلّت حقيقى فكرى است و عبارت از برداشتن حقايق و معانى از جاى اصلى خود و در غير جاى خود نهادن آنها مي باشد. و اين از بزرگترين مصائبى است كه از ناحيه كفر خانمان برانداز مادّى بر ما وارد شده است؛ زيرا كه بدين ترتيب نه تنها ديدگان ما را از ملاحظه ظواهر امور بازداشته است بلكه اساساً مانع دريافت حقايق امور و واقعيّات براى ما گرديده است.
و اين مطلب نظائر و شواهد بسيارى در معارف و آداب ما دارد كه كفر خانمان سوز مادّى لغات را از معانى واقعى خود منحرف و تهى ساخته و معانى مختلف را از جايگاه اصلى خود به در برده است، و بدين ترتيب شديدترين ضربات را بر پيكر جامعه و فرهنگ ما فرود آورده است.
از خداوند تعالى مسألت داريم كه پس از آنكه چشم ظاهر ما را به نعمت بينائى و ديدن گشود، ما را در كورى باقى نگذارد؛ و پس از اينكه چشم بصيرت ما را به ادراك حقيقت منوّر ساخت ديگر ما را در جهالت و كوردلى رها نساخته و به آراء منحطّ و ناچيز و افكار هلاكت بار خود وا مگذارد كه به وبال اعمال خود گرفتار آئيم و به سرانجامى خسران بار دچار شويم. و ما را از زمره كسانى قرار ندهد كه قلبشان از ذكر خداوند در غفلت است و دنباله روى هوى نموده و تجاوزكارانند.
دفع اين اشكال كه ضعف زنان ناشى از محروميت هايى است كه به آنها اعمال شده است
علامه طهرانی سپس به یک شبهه چنین پاسخ می دهند: و اينكه بعضى بى خبران از روى جهالت و نادانى مي گويند كه: «نگهداشتن زن ها در خانه، و پوشانيدن آنها به حجاب و عدم اشتراك و همدوشى آنان با مردان در ميدانهاى نبرد و ديگر كارهاى سخت و خطير است كه ضعف در قواى جسمى و فكرى زنان و عهده دارى امور كودك را براى آنها به ميراث گذارده است، و اين ضعف و كمبود نسبى در زنان ناشى از اين محروميتهاى اجتماعى و امرى اكتسابى است نه يك ويژگى غريزى و سرشتى در زنان. و در واقع ضعف و كمبود معلول آن محروميتهاى اجتماعى و حقوقى است، نه علّت آن» سخن درستى نيست، و اين اشكال به سه دليل باطل ميشود:
اوّلاً: آنچه از ضعف قواى جسمانى و كمبود نسبت به مردان در زنان مشاهده مي شود اختصاص به جوامعى كه زن ها با حجاب و خانه نشين و دور از كارهاى اجتماعى مردانه هستند، ندارد؛ بلكه مشترك بين آنها و ساير زنان (كه در جوامع ديگر هم رديف و همكار مردان و كارهاى مردانه هستند) مي باشد؛ با توجّه باينكه همه زن ها (در همه شهرها و روستاها) بدون تفاوت بين شهرى و روستائى، هر ماه دچار حيض و عادت ماهيانه هستند.
و ثانياً: اختلاف قوا بين مذكّر و مؤنّث تنها در نوع انسان نيست، بلكه همه اقسام و انواع حيوانات را اعمّ از صحرائى و دريائى و پرندگان در بر مي گيرد؛ و چنين تفاوتى در تمام انواع حيوانات از نر و ماده به روشنى مشهود است، آيا اين اختلاف در ساير انواع جانوران نيز مربوط به حجاب است؟
و اگر گفته شود كه در حيوانات مادّه نيز يك نوع حجاب از طرف جنس نر وجود دارد كه موجب ضعف او شده است، مي گوئيم كه: بنابراين حجاب امرى لازم و ضرورى است كه عالم تكوين به آن اقرار دارد و هيچ حيوانى از آن مستثنى نيست؛ پس چرا ما انسان را از اين قاعده عمومى كنار بگذاريم و درباره او حكم به برهنگى و بى حجابى بنمائيم. و اگر اين سستى و ضعف منوط به حجاب نباشد، بنابراين در اصالت تفاوت داشتنِ مذكّر و مؤنّث بين حيوانات و انسان فرقى نيست.
ثالثاً: اين تفاوت، ناموس و قانون كلّى آفرينش است كه در همه اعضاء جهانِ مادّه اعمّ از جمادات و غير آن سارى و جارى مي باشد؛ زيرا كه قوّه فعليّه و اثربخشى - در عالم مادّه - همواره از قوّه انفعاليّه و اثر پذيرى نيرومندتر است؛ و در علم فيزيك نيز به اثبات رسيده است كه مقدار نيروى پروتون متمركز در مركز اتم كه حاصل قوّه فعليّه مثبت است به تنهائى برابر با جميع قواى الكترونى كه بدور آن مىچرخد و حامل قوّه انفعاليّه منفى است، ميباشد.
تفكيك اعتبارهاى طبيعى، اجتماعى و سلوكى در زن و مرد
هنگامي كه بر مرد و زن از نظر اشتراك در زندگى خانوادگى در مدينه فاضله انسانى بنگريم، مىبينم كه براى هر يك از آنها سهمى مساوىِ ديگرى از نظر نقش تنظيم و اشتراك در امور زندگى و امور اجتماعى قرار داده شده است. و اگر هر يك از مرد و زن را مجرّد از ديگرى و به تنهائى و از ديد مواهب طبيعى الهى داده شده به هر يك به ديگرى مقايسه كنيم در مىيابيم مردان از جهت بنيه بدنى و قواى عاليه عقلانى و وسعت فكر و قدرت تدبير بر زنان برترى دارند كه:
«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ اللَهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعضٍ؛ مردان بر زنان بواسطه برترىاى كه خداوند يكى را بر ديگرى داده است قيموميّت دارند.»
«وَ لَهُنَّ مِثلُ الَّذِى عَلَيهِنَّ بِالمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَه؛ براى زنان به خوبى حقوقى است (كه از طرف مردان بايد رعايت شود) هم چنانكه تكاليفى نيز دارند (كه بخاطر مردان بايد رعايت كنند) و مردان را (در حقوق) بر زنان پايهاى بالاتر و افزونى است.»
ولى اگر هر يك را از نظر سلوك و حركت خاصّ تكاملى به سوى خداوند و لقاء او، و سير مدارج و مراتب كمال غائى انسانى و درجات نزديكى و قرب خداوندى در نظر بگيريم، راه روشن و طريق واضح است، كه هيچ يك را مانع و دافعى (در مقابل اين سير تكاملى) نيست؛ بلكه هر يك مي توانند دامن همّت به كمر زده و از ظاهر به باطن و از عالم اعتبار به عالم حقيقت و از جهل و خيال به انديشه و تفكّر سالم و صحيح و از دنيا به عُليا و از غير خدا به سوى توجّه كامل به خدا و نزول در حرم قدس و حريم عزّت او حركت كنند، تا در جايگاه صدق و حقُّ، نزد آن سلطان مقتدر و صاحب اختيار عزيز قرار گيرند. « فى مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ.»
بنگر كه خداوند تبارك و تعالى چگونه هر دوى آنها (مرد و زن) را در مقابل آمرزش و غفران و اجر عظيم خود در يك درجه واحد و برابر قرار داده است:
«إِنَّ المُسلِمِينَ و المُسلِمَتِ و المُؤمِنِينَ و المُؤمِنَتِ و القَانِتِينَ و القَانِتَتِ وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقَتِ و الصَّابِرِينَ و الصَّابِرتِ و الخاشِعِينَ و الخَاشِعَتِ و المتصدّقین و المُتَصَدِّقاتِ و الصَّائِمِينَ و الصَّائِمتِ و الحافِظِينَ فِرُوجَهُمْ و الحافِظَتِ و الذاكِرِينَ اللَهَ كَثِيرًا وَ الذاكِرتِ أَعَدَّ اللَهُ لَهُمْ مَغْفِرَه وَ أَجْرًا عَظِيمًا.»
«همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان مؤمن و زنان مؤمن و مردان و زنانى كه دائماً فرمانبر خدايند و مردان راستگو و زنان راستگو و مردان پايدار و زنان پايدار و مردان فروتن و زنان فروتن و مردان صدقه دهنده و زنان صدقه دهنده و مردان روزه دار و زنان روزه دار و مردان با عفّت و خويشتن دار و زنان با عفّت و خويشتن دار و مردانى كه ياد خدا بسيار ميكنند و زنانى كه ياد خدا بسيار مي كنند، خداوند براى همه آنها آمرزش و پاداشى بس بزرگ آماده كرده است.»
و از كاملترين آيات در اين معنى، گفته خداوند متعال است كه: «و مَن يَعمَل مِن الصَّالِحَاتِ مِن ذَكَرٍ أَو أُنْثَى و هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدخُلُونَ الجَنَّه و لَا يَظْلَمُونَ نَفِيرًا؛ هر كس از مرد يا زن كارهاى نيك كند و مؤمن باشد (بر اساس ايمان كار نيك انجام دهد) اين گروه بى شك به بهشت در خواهند آمد و باندازه ذرّهاى به آنها ظلم نخواهد شد.»
و از آيه فوق كاملتر اين آيه است: «و مَن عَمِلَ صَالِحًا مِن ذَكَرٍ أَو أُنْثَى و هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدخُلُونَ الجَنَّه يُرزَقُونَ فِيهَا بِغَيرِ حِسَابٍ؛ هر كس از مرد يا زن كه از روى ايمان عمل صالحى انجام دهد، پس اين گروه بى شكّ به بهشت در خواهند آمد و در آن بى حساب از نعمتهاى الهى روزى داده خواهند شد.»
و صريح تر از آن و كامل تر در معنى، قول خداوند تبارك و تعالى است:
«مَن عَمِلَ صالِحًا مِن ذَكَرٍ أَو أُنْثَى و هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحيِيَنَّهُ حياةً طَيِّبَه و لَنَجزِيَنَّهُم أَجرَهُم بِأَحسَنِ مَا كانُوا يَعمَلُونَ؛ هر كس از مرد يا زن از روى ايمان عمل صالحى انجام دهد او را حيات و زندگى پاكيزه و خوشى بخشيم و به بهتر از آنچه عمل ميكردند پاداششان مي دهيم.»
كه در اين آيه خداوند سبحان حيات طيّبه و پاداش بهتر و برتر از آنچه را كه استحقاق است، وعده فرموده است.
منبع:مهر