کد خبر : ۶۵۷۳۱
تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۳۹۴ - ۱۴:۳۳

شب بیست و پنجم محرم الحرام، حاج منصور ارضی در بیت الزهرا(س)

مراسم شب پنجم (دهه سوم) مصادف با شب بیست و پنجم محرم الحرام در حسینیه بیت الزهرا (سلام الله علیها) با حضور عزاداران حضرت امام حسین (علیه السلام) برگزار گردید.

عقیق: مراسم شب پنجم (دهه سوم) مصادف با شب بیست و پنجم محرم حسینیه بیت الزهرا (سلام الله علیها)، با نماز جماعت مغرب و عشاء و تلاوت آیاتی از قرآن کریم آغاز گردید.

سپس با پیش از منبر خوانی ادامه یافت در ادامه حجت الاسلام و المسلمین غلامرضا قاسمیان سخنرانی پرداختند و در ادامه حاج منصور ارضی به مرثیه سرایی و روضه خوانی پرداختند

سپس با مداحی و نوحه خوانی حاج ابوالفضل بختیاری این جلسه به پایان رسید.


در ادامه صوت کامل مراسم را بشنوید و سپس متن اشعار قرائت شده در مراسم را بخوانید:


صوت کامل سخنرانی شب پنجم (دهه سوم) - حجت الاسلام و المسلمین قاسمیان

دربافت فایل



حاج منصور ارضی - شب پنجم – روضه

 

دریافت فایل

 

 

حاج منصور ارضی - شب پنجم - زمینه نوحه


دریافت فایل

 

 

حاج ابوالفضل بختیاری - شب پنجم – نوحه


دریافت فایل

 

 

حاج ابوالفضل بختیاری - شب پنجم – واحد


دریافت فایل

 

 

حاج ابوالفضل بختیاری - شب پنجم – شور


دریافت فایل



اشعار قرائت شده در مراسم شب 25 محرم الحرام در حسینیه بیت الزهرا سلام الله علیها را بخوانید:


غزل امام حسین علیه السلام


هرکجا پرچم به دیوار است زهرا میرسد

زودتر از ما خود زهرا به اینجا می‌رسد


پیرهای روضه، دلهایی جوان دارند، پس

زورشان در نوکری بر ما جوانان می‌رسد


هر کسی تعظیم کرده در حرم، تعظیم شد

قد خم، پای شما تا عرش اعلی می‌رسد


آنقدر جارو زدن در روضه شأن بی حد است

که برایش کار بین ما به دعوا می‌رسد


ظرف دل را شب به شب بشکن، خدایی راضی ام

شکر، بر مجنون شکستن‌های لیلا می‌رسد


از نفس افتاده اینجا می‌شود صاحب نفس

از تن سینه زنان بوی مسیحا می‌رسد


نهضت ارباب را زینب جهانی کرده است

ناله‌ی وا زینب ما کل دنیا می‌رسد


کربلا هر کس نرفته با رضا مطرح کند

از میان پنجره فولاد، امضا می‌رسد





غرل مرثیه امام سجاد علیه السلام


به خاطر تو چهل سال محتضر بودم

به یاد تشنگی ات یک جهان شرر بودم


می آمدم سرِ سفره غذا نمی‌خوردم

چون از گرسنگی ات خوب با خبر بودم


برای تو ولیِّ دم شدم ولی ای وای

میان قافله با شمر همسفر بودم


شتر که رم بکند، می‌دود به هر سمتی 

به روی ناقه‌ی رَم کرده در خطر بودم


عمامه ام همه اش سوخت بعد سر هم سوخت

ز بام آتشی آمد که بی خبر بودم


شبیه عمه، تنم رگ به رگ به شلاق است

شبیه عمه برای همه سپر بودم


به خواهرم، زن رقاصه ای جسارت کرد

تو حق بده به من اینقدر خونجگر بودم


همان زمان که غلامی، کنیزی از ما خواست

میان حلقه آهن شکسته پر بودم


ولی نشد که سرش را جدا کنم ز تنش

ولی نشد، که گرفتار صد نفر بودم



ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین