حجت الاسلام محمدباقر پورامینی در گفت و گویی بیان کرد:
همسویی ولایتعهدی امام رضا با قیام امام حسین
بقای عاشورا و تحقق هدفی که حضرت سیدالشهدا(ع) در پی آن بودند، سیره همه معصومین(ع) بوده و هر یک این مهم را به شیوه و روش متناسب با شرایط زمانه شان به انجام رسانده اند،...
عقیق: یکی با دعا و دیگری با نهضت علمی و یکی هم با پذیرش ولایتعهدی؛ از این رو در گفت و گو با حجت الاسلام محمدباقر پورامینی، استاد حوزه و مؤلف کتاب هایی همچون «سلوک سیاسی: سیره سیاسی امام رضا(ع)»، «منزلت زیارت: ویژگی ها و آداب زیارت امام رضا(ع)» و «سبک زندگی: منشور زندگی در نگاه امام رضا(ع)» همسویی اقدامهای سیاسی ثامن الحجج(ع) با اهداف عاشورا را بررسی کردهایم که مشروح آن، هم اینک پیش روی شماست. چگونه میتوان میان اهداف امام رضا(ع) در پذیرش ولایتعهدی اجباری مأمون با قیام حضرت سیدالشهدا(ع) پیوند
بر قرار کرد؟ با درنگ در سخنان امام رضا(ع) در زمان عهدهداریِ منصب ولایتعهدی و پس از آن، درمییابیم که سخنان حضرت(ع) به نوعی به چالشکشاندن حاکمیت معنا میشود.پذیرش ولایتعهدی برای گریز از شهادت نبود، بلکه امام(ع) از آن بهعنوان فرصتی بهرهگیری کردند که ثمره آن، افشای چهره پنهان مأمون و رواج فرهنگ اصیل اسلامی و نیروبخشیدن به پیروان بود.در تبیین این موضوع باید به نکات زیر توجه کرد:نخست آنکه در فرهنگ شیعی، تفاوتی میان ائمه(ع) وجود ندارد، بلکه اگر امامرضا(ع)در زمان سیدالشهدا(ع) بودند، بهطورحتم، قیام میکردند؛ اگر امام حسین(ع) هم در زمان امام رضا(ع) بودند، ولایتعهدی را میپذیرفتند؛ دوم آنکه تعدد روش، سبب میشود ائمه(ع) طبق وضعیت آن زمان، عمل مناسبِ آن موقعیت را انجام دهند. سیدالشهدا(ع) در زمان معاویه قیام نکردند، ولی در آغاز خلافت ابنزیاد برخاستند و در این مقطع زمانی، همهچیز برای قیام آماده بود، ولی در زمان امامرضا(ع) چنین وضعیتی مهیا نبود.سوم آنکه امام رضا(ع) میان قیام و شهادت یا ولایتعهدی مخیّر نبودند. ایشان نیز باید نخستین راه را انتخاب میکردند؛ هرچند صِرف همکاری گناه نیست و نوع همکاری مهم است. استدلال خود حضرت رضا(ع) درمقایسه با حضرت یوسف(ع) این است که: «او پیامبر بود و من وصی پیامبر. او از مشرک تقاضایی کرد و من مجبور به قبول آن از سوی مسلمانی شدم. او خود، تقاضا کرد و من مجبور شدم»افزون بر این، ثامن الحجج(ع) با قبول ولایتعهدی از یک سو، اساس شیعه و جان شیعیان را بخوبی حفظ کردند و دوستداران اهلبیت(ع) را امان بخشیدند؛ زیرا بسیاری از آنها درطول دوره عباسیان، زیر فشار و شکنجه بودند. امام(ع) در این مقطع، با شرکت در جلسات مناظره علمی و بیان احادیث و معارف اصیل اسلام، مکتب اهلبیت(ع)را گسترش دادند. از سویِ دیگر، ضمن ابراز ناراحتی و شرکتنکردن در کارهای حکومتی، نقایص کارِ مأمون را بیان و او را بهسبب انحراف از روش رسول خدا(ص) سرزنش میکردند و نیز باطل و طاغوتیبودن حکومت او را بر همگان آشکار نمودند. امام رضا(ع) پس از مراسم بیعت، در خطبه کوتاهی بیان فرمودند: «ان لنا علیکم حقا برسولا...و لکم علینا حق به، فإذا أدیتم إلینا ذلک وجب علینا الحق لکم؛ برای ما، بر گردن شما حقی به نام رسول اکرم(ص) مقرّر است و همچنین، به نام رسول خدا(ص) حقی هم برای شما بر گردن ماست. در آنوقت که شما تکلیف خود را ایفا کنید، ما نیز حق شما را ادا خواهیم کرد.» چقدر میان انتخاب قیام از سوی سیدالشهدا(ع) وپذیرش ولایتعهدی توسط امام رضا(ع) با شرط عدم ورود به عزل و نصبها و... میتوان اشتراک راهبردی یافت؟ در ماجرای ولایتعهدی، وقتی مأمون برای بیعت امام رضا(ع) پای فشرد، حضرت از پذیرش آن سرباز زدند، اما مأمون نپذیرفت و بعدها هم به مأمون فرمودند: «تو مال چه کسی را داری میدهی؟» یعنی این مسأله برای حضرت رضا(ع) مطرح بود که مأمون مال چه کسی را دارد میدهد و قبولکردن این مَنصب از وی بهمنزله امضای اوست. مأمون در طول دو ماه مذاکره، امام را مجبور به پذیرش ولایتعهدی کرد. امام در برابر اجبارِ همراه با تهدید به مرگی که مأمون اِعمال کرد، ولایتعهدی را بهصورت مشروط پذیرفتند، اما این پذیرشِ مشروط موضعی منفی و شگفتانگیز در برابر حاکمیت تلقی میشد. ایشان فرمودند: «ولایتعهدی را به شرطی میپذیرم که کسی را به مقامی نگمارم و از کاری برکنار نکنم. سنتی را دگرگون نسازم و از دخالت در کارهای حکومت برکنار باشم و فقط طرف مشورت قرار گیرم.» البته، در پذیرش ولایتعهدی صوری امام، باید دو نکته را در نظر داشت: نخست خبردادن امام(ع) از عمر کوتاه خود و اطمینان به بهرهنگرفتن از ولایتعهدی و نیز مشاهدهنشدن آثار خشنودی در سیمای امام پس از تحمیل ولایتعهدی به آن حضرت و اظهار غم و اندوه در موقعیتهای مناسب؛ حضرت رضا(ع) فرمودند: «ما حقی داریم و آن خلافت است. شما مردم هم حقی دارید و آن اینکه خلیفه باید شما را اداره کند و شما باید حقتان را به ما بدهید. اگر دادید، وظیفهمان را انجام میدهیم.» ثمرات ولایتعهدی حضرت رضا(ع) را به اختصار بفرمایید.نخست احیای شعایر بزرگ اسلامی، همچون بزرگداشت غدیر و پاسداشت محرم و رهنمونشدن مردم به موعود منتظر(عج). همچنین تلاش امام رضا(ع) برای برپایی نماز عید فطر ، شکوه و معنویت عظیم نماز عید را بازگرداندند و آن را از مظاهر فریب و پیرایههایی دروغی پاک کردند که خلفای جور بدان بسته بودند؛ همان حاکمانی که نماز را وسیله بسط قدرت و ایجاد حس هیبت و عظمت خویش، در دلهای مردم قرار داده بودند. البته نمازی که امام رضا(ع) درصدد برآمدند که اصالت شرعی و صورت حقیقی آن را بازگردانند، در نزد مردم آن زمان شناخته و معهود نبود، بلکه پدیدهای ناگهانی و دلنشین بود که احساسات مردم را بههیجان میآورد و توجه آنها را به روش امام جلب میکرد؛ زیرا روش امام رد آیینهای مرسومی بود که خلفا از آن پیروی میکردند. دوم، ارایه شیوه حکومتی و مدیریتی؛ امام رضا(ع) تأکید کردند که از امام عدل و داد انتظار است که هرگاه سخن گفت، راست بگوید و هرگاه حکم کرد، عدالت داشته باشد و هرگاه وعده کرد، به وعده خود عمل کند. سوم، ورود مبارک علویان و سادات به ایران؛ مرعشی درباره آمدن سادات به ایران چنین مینویسد: «سادات از آوازه ولایت و عهدنامه مأمون که بر حضرت امام پناهی داده بود، روی بدینطرف نهادند و او را ۲۱ برادر بود. این مجموع برادران و بنو اَعمام [پسرعموها] از سادات حسینی و حسنی، به ولایت ری و عراق رسیدند... .»پس از اقدام مأمون در بهشهادترساندن امامرضا(ع)، سادات به دیلمستان و طبرستان پناه بردند. مرعشی دراینباره مینویسد:
« ...چون سادات خبر غَدر [بیوفایی] مأمون که با حضرت رضا(ع) کرد، شنیدند، پناه به کوهستان دیلمستان و طبرستان بردند و بعضی بدانجا شهید شدند و مزار و مرقدشان مشهور و معروف است و بعضی در همان جا توطن نمودند [وطن گزیدند] و اولاد و اتباع ایشان باقی است و چون اصفهبدان مازندران در اوایل که اسلام قبول کردند، شیعه بودند و با اولاد رسول خدا(ص) حُسن اعتقاد داشتند، سادات را در این ملک مقام آسانتر بود... .» چهارم، گسترش تشیّع در ایران؛ زیرا حضور امام رضا(ع) و همچنین علویان و سادات، زمینه آشنایی و علاقهمندی ایرانیان بسیاری را با مذهب شیعه فراهم کرد.منبع:قدس211008