امسال نیز مانند هر ساله هیئت دانشگاه هنر با همکاری این افراد کار خود را آغاز کرده و از چند شب پیش مراسمهای این هیئت کار خود را آغاز کرده است. در این مراسم ویژه که با سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان همراه است دانشجویان به ارائه کارهای ویژه خود نیز در این حوزه میپردازند. چند روز پیش علی حیاتی مسئول هیئت، فخرالدین پزشکی و مهدی شیخصراف از مسئولان این هیئت به تسنیم آمده و از نحوه شکلگیری هیئت هنر و سفرهای اربعین گفتند. در ادامه بخش اول این گفتوگو را میخوانید:
آقای حیاتی بیاید با یک سوال کلی بحثمان را آغاز کنیم. اصلا چه شد که هیئتی به نام هیئت دانشگاه هنر ایجاد شد؟ هیئتی که این روزها آن را با نام هیئت هنر و رسانه میشناسند.
بسماللهالرحمنالرحیم. در سال 1384 یک اردویی در دانشگاه هنر تحت عنوان هنر در عرصه اندیشه برگزار شد. حاج آقای پناهیان مسئول نهاد وقت بودند و به همت ایشان این اردو راه افتاد. ایده این اردو این بود که 15 روز بچههای دانشگاه را در یک اردوگاه بسیار خوش آب و هوا در مکانی با فاصله 40 دقیقهای با مرکز مشهد میبردند. بعد در آنجا اساتید برجسته حوزه علوم و معارف اسلامی میآمدند و برایشان صحبت میکردند و یک کاری هم که انجام شده بود این بود که یک واحد معارف در آنجا پاس میکردید. کلاسهای معارف در رشته هنر زیاد جذاب نیست و با استقبال رو به رو نمیشود. در حقیقت میخواستند آن کلاسهایی که این گونه بود و منفعل برگزار میشد بدین شکل برگزار کنند و البته انصافا هم اتفاقات خوبی رخ میداد. در آن زمان موبایل زیاد جدی نبود اما موبایلهایی هم که بود آنتن نمیداد و شما 15 روز از تمام عالم به دور بودید. اسمش هم اردوی مشهد بود اما ممکن بود که شما هر 2-3 روز یکبار حرم بروید. اساتید مختلفی میآمدند برای مثال شما در آنجا استاد پناهیان را به مدت 15 روز در اختیار داشتید و این برای خود ما بسیار جذاب بود. و سوالهای بسیاری از ایشان میپرسیدیم.
در اینجا یک سری مباحث شکل گرفت و فضای خوبی ایجاد شد. نکته آن این بود که برای مثال ما در دانشگاه هنر مشکلی به اسم سلسله جزایر دانشکدهها را داریم چرا که ما دانشکده سینما و تئاتر در کنار ورزشگاه شهید شیرودی داریم و یا دانشکده تجسمی، موسیقی و معماری و شهرسازی را در کرج داشتیم. در تهران نیز دانشکده هنرهای کاربردی را در چهارراه ولیعصر داشتیم و اینها مثل یک مجموعه جزایر بودند که بچههای این دانشکدهها همدیگر را نمیدیدند. در این اردو اتفاق خوبی که میافتاد این بود که این بچهها همدیگر را میدیدند و اینها کسانی بودند که تم مذهبی نیز داشتند این آشنایی شاید مقدمه شکل گیری هیئت بود چرا که در آنجا مذهبیها همدیگر را میدیدند و یک جمع 30-40 نفره همدیگر را میدیدند بعد از آن اردو که رابطههای خیلی خوبی در آن شکل گرفت، بعضی از این افراد دور هم نشستند و گفتند که چرا محرم میآید ما یک هیئت نداشته باشیم؟ ایده آنها این بود که در دانشگاه یک مراسمی را برای بچههای دانشگاه برگزار کنند. آنها پیش حاج آقا پناهیان رفتند و ایشان به آنها گفت که چرا در حد دانشگاه؟ ایشان گفتند که در حد شهر یا کشور برگزار کنید. این موضوع و این نگاه ایشان بسیار مهم بود.
خاطرم هست که در سال 1381 که من وارد دانشگاه شدم و در جلسات شرکت میکردیم، ایشان آفتهایی را که در هنر وجود داشت را بیان میکرد و یکی از کارهایی که خیلی دوست داشت انجام دهد این بود که میگفت باید طرح درسهای هنر عوض شود. طرح درسهای ما مانند خیلی از رشتههای دانشگاهی دیگر چیزی با اساس و بنیانی است که با اندیشه ما مقارن نیست. حال یا غربی است و یا شرقی است. برای مثال من که رشته گرافیک میخوانم بعد از فارغ التحصیلی میتوانم برای پفک نمکی یا چیپس و... تبلیغ کنم و دیگر خیلی فرهنگی بخواهد باشد، میشود تبلیغ برای فلان کتاب شعر که با اساتیدی که ما داریم یا باید برای فروغ کار کنیم و یا برای شاملو کار کنیم.
خلاصه از آنجا چیزی در نمیآید که برای هنر انقلاب یا هنر دینی خیلی کار کند مگر آنکه افراد خودشان روی آن کار کنند. حاج آقا در آن زمان قصد داشت که طرح درسها را عوض کند. بعد دید که اگر بخواهد طرح درسها را عوض کند چه کسی باید آنها را درس بدهد بعد گفت استاد تربیت کنیم و همه معضلات ایشان را به یک جمله رساند که این بود که عالم هنر جز زیر خیمه امام حسین (علیه السلام) درست شدنی نیست.
برای مثال، امام خمینی (رحمت الله علیه) که گفتند محرم و صفر اسلام را زنده نگه داشته است با همان مبنا ما باید بگوییم که هنر هم اگر بخواهد تغییر کند با امام حسین(ع) امکان پذیر است. این هیئت با رهنمودها و نگاههای ایشان قویتر شد که البته خود حاج آقا گفتند که بروید و بگویید همه هنرمندان در این هیئت بیایند. من هم حرف دارم و شما هر کار که میتوانید بکنید. برای همان سال اول خاطرم هست که برای دعوت از هنرمندان تک تک دعوت نامه فرستادیم برای مثال ما در خانه حمیده خیرآبادی رفتیم و دعوت نامه بردیم. برای لیستی از هنرمندان سینما دعوت فرد فرد کردیم برای مثال خانم هدیه تهرانی، آقای محمدرضا فروتن، محمدرضا شریفی نیا و... را دانه به دانه دعوت کردیم. من یادم هست که روز دوم یا سوم هیئت آقای اصغر همت به مجلس آمدند.
همان سال اول، هیئت محرم در زمستان و در بهمن ماه بود و در همین جایی که هستیم برگزار میشد. یک داربست زنگ زده که حتی ضد زنگ هم به آن نخورده بود آوردیم و پارچهای که از همه جاش سوز میآمد روی آن انداختیم. یک بخاری بزرگ آوردیم که از آن 20 تا داشتیم و دور هر بخاری سه نفر نشسته بودند چرا که بسیار سرد بود. خاطرم هست که روز دوم و سوم بود که آقای اصغر همت آمده بود و روی سکوهای دانشگاه هنر نشسته بود و چای میخورد. در حقیقت از همه دعوتهای ما 2-3 نفر این گونه آمدند یا هم چنین آقای بنفشه خواه بزرگ پدر بیژن آمدند. خلاصه قرار شد که همهٔ جامعه هنر را به این جلسه دعوت کنیم. سال اول این گونه گذشت.
این اتفاق نیفتاد و آن آدمها که خیلی نیامدند و حتی دانشجوها هم زیاد نیامدند و این موضوع باعث شد تا ما وضعیتهایی را تعریف کنیم که چگونه آدمهای زیادی را به این مجموعه بیاوریم. یکی از کارهایی که تعریف شد تشکیل کارگروههای هنری با رشتههای مختلف بود که ما اینها را به چند نیت تعریف کردیم. یکی این بود که هر کسی در هر رشتهای در دانشگاه هنر درس میخواند و یک هنری دارد بتواند زمینهای برای او فراهم باشد تا بتواند بیاید و عرض ارادتی کند و کاری انجام دهد و این خلاء برای بچه مذهبیها وجود داشت. مثلا من آرزو داشتم تا یکی از اساتید ما بیاید و بگوید که اکنون چون محرم است یک پوستر با این مناسبت کار کنید در حالی که چنین چیزی وجود نداشت. چون ما هم سفارشی هستیم نهایت کار این بود که برای هیئت خودمان کار میکردیم بنابراین کارگروهها براساس همین فعالیتها شکل گرفت.
نکته دوم این بود که این موضوع سبب میشد که او به واسطه این کار در هیئت میآمد و اگر هم نمیآمد در این حوزه کاری کرده بود و زمینهای برایش فراهم میشد. این موضوع از این جهت مهم بود که هیئت بعد کلاسها برگزار میشد و افراد کمی به آن میآمدند. موضوع بعدی این بود که وقتی ما فضای جامع را نگاه میکردیم میگفتیم که این قدر هنرمند داریم ولی درفضای بصری هیئتها هیچ چیز خوبی نمیبینیم. یک چیزهایی هستند که خیلی قدیمی هستند و انصافا به لحاظ هنری ارزش دارند که برای مثال میتوان به علمها، کتلها و... اشاره کرد. آنها یه مقدار رنگ کهنگی به خودشان گرفته بودند و البته جذابیت خود را داشتند اما باز هیچ اتفاق تازهای رخ نداده است. برای مثال خاطرم هست که میگفتیم در کتیبهها چرا فقط همین شعر یا فقط همین طرح و... و چرا هیچ اتفاق دیگری نمیافتد.
یکی دیگر از کارهایی که برای کارگروهها تعریف شد، تولید محصول برای عزاداری و عرض ارادت به ساحت آقا ابا عبدالله (علیه السلام) بود. برای مثال ما در سال اول گرافیک را شکل دادیم و در سال دوم گرافیک و تصویرسازی و صنایع دستی را شکل دادیم و... تا سالهای بعد ادامه پیدا کرد و تا امروز چیزی حدود 13-14 کارگروه هنری در رشتههای مختلف مشغول فعالیت هستند و در هر کارگروه 70 تا 100 عضو وجود دارد و فعالیتهای حرفهای یا غیر حرفهای خود را انجام میدهند. برای مثال در بعضی از این کارگروهها بعضیها خیلی حرفهای هستند و واقعا در سطح جامعه شناخته شده هستند.
اسم کارگروهها چه هستند؟
گرافیک، نقاشی، صنایع دستی و فضاسازی و موشن گرافیک و کلیپ، دمام، تئاتر و نمایش، مستند سازی، عکاسی، کودک و.... یک کارگروه ادبی است که زیر مجموعه آن نشریه و قرآن و شعر تعریف شده است. این کارگروهها یک ماه زودتر کار را شروع میکنند و تولیداتی را دارند همین الان دانشکده هنرهای زیبا و بچههای گرافیک از ساعت 9 صبح تا 6 بعد از ظهر ورک شاپ دارند. 11 تا 6 بعد از ظهر بچههای تصویرسازی، دانشکده هنر و معماری ورک شاپ دارند. بچههای صنایع دستی و فضا سازی در دانشگاه هنر از ساعت 11 تا 6 بعد از ظهر فعالیت میکنند.
یک اتفاقی که از سال 88 به بعد رخ داد این بود که این موضوع از دانشگاه هنر بیرون میزند. اول هیئت دانشجویان دانشکده هنر بود بعد اینها فارغ التحصیل شدند که به هیئت فارغ التحصیلان و دانشجویان دانشگاه هنر تغییر نام داد. بعد گفتند چرا فقط دانشگاه هنر؟ تعداد زیادی از بچههای هنرهای زیبا، هنر و معماری، صدا و سیما و... داشتیم که میآمدند و از آن هیئت استفاده میکردند پس جمع شدیم و گفتیم که هیئت برای همهٔ دانشگاههای هنری است که به نام دانشگاههای هنری تهران، دانشجویان و فارغ التحصیلان تغییر نام داد و آخر سر اصحاب رسانه و بقیه گروهها نیز وارد شدند. برای همین است که اکنون فعالیتها فقط در دانشگاه هنر محدود نیست و در همهٔ دانشکدهها پخش است.
نگاه هنرمندان و دانشجویان به هیئت از ابتدا تا اکنون چگونه بود؟
متاسفانه این کار به دو بخش تقسیم میشود. قبل از سال 88 و بعد از 88. ما تا قبل از 88 یک هیئت داشتیم که هر کس فقط روی نقطه امام حسین(ع) با ما سنخیت داشت. میآمدیم و زیر یک پرچم با هم کار میکردیم بنابراین یک جمع خیلی زیادی از بچهها بودند که حضور داشتند. سال 88 عدهای رفتند که10 درصد آنان به خاطر اتفاقاتی که افتاد، رفتند و 90 درصد مابقی از این جمع به خاطر تبلیغاتی که بعد از آن شد، رفتند. یعنی خود آن اتفاقات هم تاثیر گذار نبود. یکی از جاهایی که در همان سال 88 بسیار مورد حمله قرار گرفت همین هیئت ما بود. در روز عاشورا سر در خیمه ما را پایین آوردند و سوزاندند و سپس در رسانههایشان گفتند که هیئتی که به یکی از مداحان حکومتی اختصاص داشت توسط مردم فلان شد. این تیتر مربوط به VOA بود در حالی که اکثر مداحان ما دانشجو بودند البته منظورش از مداح حاج آقای پناهیان بود اما فرق مداح و سخنران را نمیدانست. سال 88 موضع حاج آقا بسیار روشن و واضح بود.
سال 88 میگفتند هیئت یزیدیان را به آتش میکشیم / شبها به دور خیمهها آدم میگذاشتیم
این موضوع باعث شکاف شد. خود دانشگاه هنر یکی از کانونهای اتفاقات در سال 88 بود و خیلی عجیب بود که دانشگاهی که به نظر نمیرسید اصلا سیاسی باشد، در سال 88 با فعالیتهایی که انجمن اسلامی داشت به یک دانشگاه کاملا سیاسی تبدیل شده بود. برای مثال در روز 16 آذر اول دانشگاه ما قصه را به پا کرد و بعدا دانشگاه تهران ادامه داد. حتی امیر کبیر که بسیار سیاسی بود بعضی جاها کم میآورد. اینها شکافی به وجود آورد و باعث ریزش شد. بنابراین این موضوع فاصله انداخت. هنوز من اطلاعیههایی که هیئت یزیدیان را به آتش میکشیم در ذهنم هست که داده میشد. من یادم هست که در آن شبها دور خیمه آدم میگذاشتیم تا کسی نیاید. آن فضا به روندی که هیئت داشت بسیار لطمه زد و شاید خیری هم در آن بود که هیئت موضع گیری مشخص سیاسی خود را نشان داد. همین الان هم که من اینجا هستم بین علما اختلاف است و اینکه این چنین موضع شدید بگیریم درست است یا نه و... اما فعلا هیئت امنایی که هست نظرش بر این است که به صورت شفاف باید پای یک چیز بایستند.
هیچ کمکی مالی وجود ندارد / با فروش محصولات خودمان هیئت را میگردانیم
البته فاصلهای نیست که نشود جبران کرد اما دست هیئت خیلی باز نیست. شما یک هیئت دارید که خیلی بانی مشخصی ندارد و برنامه مالی هیئت معلوم نیست ما الان وقتی صحبت میکنیم چند روز به هیئت مانده است. هیئتی که داربست و تشکیلات و هزاران مخاطب و... دارد و 2-3 شب باید غذا بدهد حال ببینید که چه قدر در حسابش هست. زیر یک میلیون در حساب داریم و برای همه اینها چک میدهیم و این هیأت هیچ چیز ندارد که اینها از کجا برمیگردد و هر سال این گونه برگزار میشود. نه یک بانی جدی دولتی پای این کار آمده است و نه هیچ چیز دیگر. برای مثال دانشگاهی که این هیئت در آن برگزار میشود امسال خودش را کشته تا مصوب کند که به هیئت 15 میلیون بدهد. هیئتی که حداقل 110 میلیون خرج دارد. بعد حالا این پول را کی میدهد؟ بعد از عید نوروز به ما پول میدهند. وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات، شهرداری تهران و.... کدام اینها کمک میکنند؟ هیچ کدام. هیچ کمک جدی وجود ندارد. امروز به من زنگ زدند و گفتند که اوقاف 5 میلیون برای شما در نظر گرفته است که به واسطه فعالیت یکی از بچهها بوده است.
ما بخشی از خرجهای این گونه را با فروش محصولات خودمان به دست میآوریم که این هم اگر قرار باشد هزینهای را پوشش دهد، نیازمند یک ساختار و سازو کار درست و حسابی دارد.
باید توجه کرد که هیئت هنر در دانشگاه یک اتاق هم ندارد. اتاقی که اگر یک نفر با هیئت هنر کار داشته باشد به آن مراجعه کند، وجود ندارد. یک روزی عباس صانعی مسئول هیئت است و یک اتاقی در دفتر دارد. پس آنجا مقر دفتر است و به آنجا زنگ میزنند. یک روز دیگر فلانی مسئول است پس آنجایی که هست مقر میشود تا جلسهای برگزار شود اما حتی در دانشگاه یک اتاق نداریم و خودمان را کشتیم تا یک انبار برای وسایلمان گرفتیم. من خودم اعتقاد دارم که اگر قصه تولید، توزیع و... محصولات هیئت هنر جدی راه بیفتد و یک آدم اقتصادی درست و حسابی پشت این کار قرار بگیرد و سرمایه خوب با خود بیاورد، میتواند خرج هیئت را در سال آینده بدهد. برای راه اندازی خود آن هم یک چیزهایی نیاز است.
هیئتهای دانشجویی بسیاری در دانشگاهها وجود دارد. فرق این هیئت با دیگر هیئتهای دانشگاهها چیست؟
هیئتهای زیادی هست. هیئت دانشجویی دانشگاه امام صادق (علیه السلام). یک مسجد دارند و صوت و نور همیشه در آن هست و نیاز نیست که خرج صوت و نور بدهند. پول آب و برق و گاز هم خودش نمیدهد و زیر مجموعه بسیج دانشگاه است در حالی که ما زیر مجموعه هیچ گروهی در دانشگاه نیستیم. باورتان نمیشود امسال نمیخواستند به ما جا بدهند چرا که میگفتند شما چه گروهی هستید؟ و ما را میخواستند بیرون کنند. اکنون رفتهایم و یک کانون محبین اهل بیت(ع) در دانشگاه هنر ثبت کردیم تا بتوانیم باشیم. بعد از 10 سال ناگهان یک نفر میآید و به شما میگوید که شما چه و که هستید؟ در حالی که این موضوع بزرگترین اتفاق فرهنگی دانشگاه هنر است و به زعم بنده که آن را در برابر رئیس دانشگاه هم مطرح کردم، بزرگترین اتفاق هنری دانشگاه هنر است. شما اگر توانستید یک اتفاق هنری در طول سال در دانشگاه هنر به من نشان دهید که در آن 200- 300 دانشجو از دانشگاه خودتان و دانشگاههای دیگر هنر بیایند و دانشجو و فارغ التحصیل و حرفهایهای آن عرصه بیایند و کمک کنند و در بیش از 13 -14 رشته تولید داشته باشند و در یک جشنواره به نمایش بگذارند، بگویید.
این موضوع بدون هیچ پشتیبانی خاصی انجام میشود و امروز خیلیها دانشگاه هنر را به هیئت دانشگاه میشناسند، بعضیها نمیدانند دانشگاه هنر کجا است و برای مثال میگفتند که همان هنرهای زیبا است؟ اما اکنون یکی از مشخصههای دانشگاه شده است. البته اینها را نمیگویم که بخواهم حرفی بزنم. انصافا برخلاف توقعی که از دولت تدبیر و امید بود آقای دکتر اکرمی رئیس وقت دانشگاه هنر از بیشترین کسانی است که با هیئت همکاری میکند. در طول این 10 سال انصافا این آدم پای کار آمده و کمک کرده است. برای مثال سال گذشته ایشان به ما 10 میلیون بودجه دادند و امسال هم داشتند تصویب میکردند که هیچی ندهند اما ایشان محکم ایستاد والبته تلاشهای مسئول وقت نهاد آقای دوست پرور بسیار موثر بوده است.
از چه زمانی تصمیم بر این شد که در کنار برنامههای هیئت پیادهروی اربعین را نیز داشته باشید؟
ما قدیمیترین کاروان دانشجویی و غیر دانشجویی سفر اربعین هستیم. ما سال 87 اولین سفر اربعین را داشتیم. البته پیاده رویهایش این گونه نبود.
یک خاطره جالب بگویم؛ آن سال ما هر کاری کردیم که اربعین نرویم، نشد. یک چیزهایی هست که آدم از اتفاقهایی که برایش میافتد لذت میبرد. آن موقع یک دفتر هنر و ادبیات بود که حاج آقا پناهیان در آنجا بودند و همین بچههای دانشگاه هنر که میخواستند یک سر وسامانی بهشان بدهند میگفتند که ما باید یک سفر کربلا برویم. خیلی از جاها با هم رفته بودیم اما تصمیم داشتیم که یکبار هم کربلا برویم. گفتیم که در یک وقت خالی کاروان هماهنگ کنیم و برویم. آقای صانعی و سعیدیفر آن موقع دنبال هماهنگی کاروان رفتند و بعد آمدند به حاج آقا گفتند که مثلا کاروان فقط در اربعین وقت دارد و این موقع باید برویم. حاج آقا گفتند که اربعین احتمالا شلوغ میشود و احتمالا نمیتوانیم زیارت کنیم. سعی میکردند که تاریخ را عوض کنند اما هر کاری کردیم نشد. در طول سفر فهمیدیم که چه موهبتی بوده و خود حرفهای حاج آقا در طول سفر به نظرم جز حرفهای تاریخی است که میتوان آن را ذخیره کرد و خودشان هم چندین جا به آنها اشاره کرده است.
خاطرم هست که در مسیری که مسیر بغداد-کربلا بود میرفتیم و البته آن سال تنها سالی بود که از بغداد به سمت کربلا میرفتیم. از یک جا به بعد ماشینها نرفتند و پیاده راه را طی کردیم و اولین مواجههمان با آنها بود. شامشان تریت بود و با دست میخوردند و همه بچههای هنر مانده بودند که چه کنند؟ در آنجا حاج آقا این جمله معروف را گفتند که همین کار اربعین تمام عالم را فرا میگیرد. در حالی که در آن زمان جمعیت زیادی به کربلا نمیرفت.
مبدا سال تحویل ما اربعین شده است / همه در محرم پرپر اربعین را میزنند
آن سفر یک اتوبوس بودیم. سفر بعد 2 اتوبوس بودیم و سفرهای بعدی زیادتر زیادتر شدیم و پارسال 200 نفره رفتیم که برای مثال شب خاطره اربعین برگزار میکردیم. حاج آقا در آنجا جملههای کلیدی بسیاری را گفتند برای مثال میگفتند که آدم به غیر از اربعین در هیچ وقت دیگری نباید کربلا بیاید چرا که حرمت این حرم فقط در اربعین درست پاس داشته میشود. من یک وقتهایی میآیم و میبینم که حرم خالی است یعنی چی؟ نمیخواهم این صحنه را ببینم پس فقط در اربعین میآیم که حرمت درست رعایت میشود. اکنون دیگر مبدا سال تحویل ما عوض شده است. آن موقع سال تحویل ما محرم بود. انصافا الان کسی منتظر محرم به آن شکل نیست و همه منتظر اربعین هستند. همه در محرم پر پر اربعین را میزنند.
بچههای هیئت اغلب اشخاصی هستند که فارغ التحصیل شدهاند. این هیئت چه قدر در تعیین مسیر زندگی به آنها کمک کرده است؟ هم چنین برای بچههایی که وارد دانشگاه میشوند خصوصا کسانی که خیلی از این برهههای حساس تاریخ را ندیده و اکنون وارد دانشگاه شدهاند؛ چه قدر امکان ورود به هیئت وجود دارد؟
دو دیدگاه وجود دارد. یک دیدگاه این است که چه قدر امکان دارند و دومی این است که چه نگاهی به اینها میشود. برای مثال ما در هیئت همه زور و ضربی که به کار میبریم برای این است که اتفاقا اینها به هیئت بیایند ولی چه قدر این موضوع اتفاق میافتد، زیاد اتفاق نمیافتد و دلیل هم دارد. دلیل اول این است که هیئت چی است؟ چه کسی و به چه عنوانی این را پذیرفته است؟ برای مثال توجه کنید که من برای جذب آدمها به چه چیزهایی نیاز دارم. حداقل نیاز من یک برد است و حداقل این است که بتوانم یک سفر دانشجویی برگزار کنم. چرا که روشهای جذب ما در سالهایی که دانشگاه بودیم همین روشها بود. تنها فرقی که داشت این بود که آن موقع یک بسیج خیلی هماهنگ با ما وجود داشت و یک نهاد هماهنگ با سیاستهای یکسان بود. همه اینها دست به دست هم میدادند و این اتفاق میافتاد. حالا هیئت چی دارد؟ هیئتی که بودجه خودش را ندارد و نمیتواند یک سفر برای بچههای دانشجو بگذارد. این موضوع برای ما خیلی مهم است. خود من تمام دانشگاههای هنر رفتم و وقت گذاشتم با آنها صحبت کردم. اکنون ما یک هنرستانی داریم که میخواهد فقط به خاطر هیئت به دانشگاه هنر بیاید. شخصی هست که میگوید من فکر میکردم برای اینکه بتوانم هیئت هنر بیایم باید دانشگاه هنر باشم. و من هم به او گفتم که این گونه نیست.
به ما حتی یک کلاس نمیدهند که کارگروه خودمان را برپا کنیم
ما اکنون یک بدنه 100 نفره دانشجویی داریم اما ارتباطات ما با اینها به اندازهای که دلمان میخواهد نیست چرا که چیزی در دست ما نیست. من برای اینکه این آدمها را ببینم میآیم و یک کارگروه راه میاندازم اما کارگروه من برای برگزاری یک کلاسش نمیتواند یک کلاس داشته باشد و به ما کلاسی نمیدهند. من در طول سال نمیتوانم حضور داشته باشم و نمیتوانم با این آدمها ارتباط بگیرم. چگونه باید این انتقال تجربه صورت گیرد؟ معمولا این کار در بیرون دانشگاه رخ میدهد و ما هم انصافا به اندازهای که میتوانیم وقت میگذاریم و برای همین هم هست که اکنون این بدنه را داریم. این موضوع حاصل یک زحمتی است اما واقعا با آن چیزی که ایده آل ما است و باید اتفاق بیفتد خیلی فاصله داریم.
چیزی مانند این هیئت در جامعه هنری ما جایش خالی است. یعنی همه مجموعهها و انواع و اقسام گروهها در بین هنرمندان ما شکل میگیرد اما هم چنین چیزی کمتر شکل میگیرد. چقدر هیئت تلاش کرده است که این فرهنگ را باور پذیر کند که هم چنین چیزی هم باید باشد و شکل بگیرد و هنرمندان قبول کنند و اعتماد کنند و بیایند؟ شاید تک تک هنرمندان بیایند اما آن چیزی که پاتوق هنرمندان شود و خود هنرمندان بگویند که ما هم هیئتی داریم، نیست.
ما اکنون یک چیزی به اسم هیئت هنرمندان داریم. اوضاع آنجا چگونه است و چه کسی میآید؟ برای چه کسی اعتماد سازی میشود؟ اولا باید یک پرانتز را به صورت جدی بگویم. علی حیاتی به عنوان مسئول هیئت است و 4 نفر دیگر هم به عنوان اعضای هیئت امنا آن هستند. این افراد یک مقدار توان و دانش دارند و یک مقدار هم دستشان باز است و به اندازه همان کار میکنند. قطعا آدمهای کار بلدتر و دست بازتر و با دانش بیشتر بیایند ایدههای زیادتری دارند و کارهای زیادی میتوانند انجام دهند. باید توجه داشت که هیئت یک کار وقت گیر است. این را هر کسی نمیتواند وقت بگذارد. من خودم 10 سال است که در اینجا بودم این موضوع را درک کردم. البته تلاش میشود.
به سراغ «اوج»، «سفیرفیلم»، «حوزه هنری»، «راه» و ... رفتیم؛ اما هیچکدام نیامدند
برای مثال ما یک سال راه افتادیم و سراغ بچههای راه رفتیم. به آنها گفتیم که به این دلیل و آن دلیل احساس نمیکنید که هیئت باید یک پاتوقی بشود؟ بهتر نیست شما بیایید و کنارتان افراد دیگری باشند؟ این موضوع به کار و اینها یک برکتی نمیدهد؟ همه اینها در جواب گفتند بله خوب است. بهشان گفتیم که اگر ما یک چیزی درست کنیم میآیید؟ گفتند بله خیلی عالی است.
دوباره راه افتادیم و سراغ بچههای اوج رفتیم. و همان موضوعات را گفتیم. این موضوع ادامه پیدا کرد و به جاهای مختلفی از جمله حوزه هنری و سفیر فیلم و... رفتیم. در حقیقت به جاهای حساس و مهم رفتیم و با آنها قرار گذاشتیم. حال گفتیم که میخواهیم هیئت هفتگی راه بیندازیم و شما بیایید. اما فقط چند نفر آمدند.
تازه این افراد کسانی بودند که بچه حزب الهی بودند و با ما هم عقیده بودند. دیگر قشر خاکستری و بقیه را کاری ندارم. چرا که اینها اولی هستند و اگر اینها نیایند دیگر بقیه قطعا نمیآیند. همه گفتند که خیلی خوب است و ما میآییم و کمک میکنیم. به اینها گفتیم که شما همهتان بودجه فرهنگی دارید بعد یک جایی مثل هیئت هنر هست که همه میگویید لازم است باشد و ما از کار و توانش استفاده میکنیم اما کمکی نمیکنید. خب بیایید و از بودجهتان یک کمک در نظر بگیرید. فکر میکنید این موضوع چه قدر اتفاق افتاد؟
به اینها گفتم که اگر یک نفر مسئول فرهنگی یک ماه رابطه مدرسه فوتبال لاماسیا با باشگاه بارسلون را میدانست، هیئت هنر را میگرفت و میگفت من پای تمام خرج و مخارج هیئت هنر میایستم. لاماسیا چیست؟ یک مدرسه فوتبال است که بچههای 7-8 ساله را که احساس میکند استعداد فوتبال دارند جذب کرده و آنها را تا به یک سن 15-16 سالگی که بتواند در یک رده سنی بازی کند رسانده و از نظر تغزیه و... پشتیبانی میکند آنها را از نظر تاکتیکی آماده کرده و به تیم بزرگ بارسلونا میدهد و افرادی همانند لیونل مسی، ژاوی و اینیستا را میسازد.
حال فضای فوتبالی این موضوع را کنار بگذارید. افرادی که در بدنه فرهنگی و هنری جامعه ما کار فرهنگی خوب انجام میدهند، چند تای اینها محصول هیئت هنر هستند. کم هستند؟ شما بگو 30 درصد افراد هیئت آدمهای موثری شدهاند. آیا اینها مال اینجا نیستند؟ منظور این است که اگر شما 30 درصد افرادت را از جایی به دست بیاوری باید بهشان اهمیت بدهی. من این موضوع را با خیلی از مسئولین صحبت کردم. اکنون به عقل ناقص من این موضوع میرسد که اگر من یک پایگاهی در دانشگاه داشتم و کمی بودجه برای برگزاری 4 تا اردو داشتم، قشرخاکستری دانشگاه هنر انصافا ظرفیت جذب به این دستگاه را دارد. توجه کنید که در دانشگاه هنر اتفاق بدی که میافتد این است که ما در اینجا 10-20 درصد داریم که با اینها هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم. 5-10 درصد هم کسانی هستند که بچههای مذهبی هستند. برای نگه داشتن این مذهبیها و 60-70 درصد باقی مانده، میشود، برنامه گذاشت به شرط آنکه دستمان باز باشد. باید بالاخره یک چیزی داشته باشید و یک امکانی را داشته باشید. باید گفت که نه در دولت قبل و نه اکنون آن حمایتی که باید بشود نشده است.
حاج آقا پناهیان میگفت: شغل چند نفر از شما باید هیئت هنر باشد
ما هم خیلی وقت است که توقعمان را از آنها برداشتیم اما تا زمانی که ما هم به یک پایگاهی برسیم زمان از دست میرود. برای مثال چارت تشکیلاتی هیئت را که برای یک نفر معرفی میکنید میگوید که آن یک موسسه فرهنگی بزرگ است اما این موسسه فرهنگی بزرگ چه چیزی دارد؟ خب فخر الدین پزشکی در عماد کار خودش را میکند. علی حیاتی در سه در چهار کار خودش را میکند و یا علی صانعی در خانه طراحان کار خودش را میکند و... همه اینها کار دارند و شغل دارند و در همین جاها هم کار فرهنگی متناسب با فرهنگ انقلاب انجام میدهند اما بدنه اصلی هیئت هم هستند. اینها یا باید کارهای خودشان را زمین بگذارند و بیایند فقط پای کار هیئت بایستند. من خودم شخصا اگر روزی چیزی بشود که بگویم لازم است از موسسه بیرون میآیم، هیئت برای من در اولویت و با فاصله زیاد نسبت به سه در چهار است. اصلا سه در چهار به واسطه هیئت راه افتاده است. اگر هیئت نبود سه در چهار هم وجود نداشت. سال اول، کارگروه گرافیک، علی حیاتی، محمدرضا چیت ساز بودند که در ابتدا دیدند میشود کار کرد و چه قدر خوب است پس بیاییم یک دفتر راه بیندازیم و سه در چهار ایجاد شد. مگر خانه طراحان چیست؟ همان بچههای هیئت هستند که جمعشان کردند.
منظور این است که این بدنه و هیکل بخواهد آن هدف بزرگ را انجام دهد با این شرایط نمیتواند. من یک جلسه با حاج آقا پناهیان داشتم ایشان به من گفتند که میدانی هیئت قم را چه کسی میگرداند؟ گفتم خب برادرتان. ایشان گفتند میدانی که این کار شغل او است؟ ما به او گفتهایم که هیچ کار دیگر نکن و خرج زندگیت را از هیئت تامین میکنیم شما فقط کار هیئت را انجام بده. حال این هیئت چه کاری انجام میدهد و هیئت هنر با این تشکیلات چه کاری میکند. خود حاج آقا همان جا به من گفت که شما چند سال دیگر باید دو سه نفر بشوید که شغلتان هیئت باشد و گرنه نمیشود. مگر آنکه هیئت هنر را کوچک کنید.
بله درست است میتوان هیئت را کوچک کرد. هیچ کدام از این بودجهها را هم نمیخواهد و البته هیچ کدام از این کارها را نمیتواند انجام دهد و نباید از آن توقع داشت اما ما دلمان نیامد که این هدفها را زمین بگذاریم و از طرف دیگر زورمان هم به این کار نمیرسد بنابراین از این چیزهایی که میگویید و رسیدن به آن اهداف، بیش از 10-15 درصد نسبت به آن چیزی که میخواهیم جلو نرفتیم. پای کار آوردن قشر خاکستری، دعوت هنرمندان، پاتوق کردن آن و... کارهایی است که وقت گذاشتن میخواهد نیروی انسانی قوی لازم دارد و بودجه و امکانات لازم دارد.
ادامه دارد ...
منبع:تسنیم