۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۰ : ۰۵
نامههای این کتاب که اغلب طرح مسائل شخصی و خصوصی مانند گرفتاریهای مادی، سختی زندگی در اروپا بعد از جنگ جهانی اول، ازدواج، وضعیت کارهای علمی، تصحیح جهانگشای جوینی، اظهار نظر درباره برخی رجال است، بین سالهای 1919/1298ش تا 1937/ تا 1315 است و گویای دوستی عمیق و صمیمی نویسنده و مخاطبان است.
این نامهها به لحاظ شناخت حالات و روحیات مرحوم قزوینی و طرز کار او حائز اهمیت و توجه بسیار است، مطلبی کاشانی در مقدمه این کتاب نوشته است: «برخی از نامهها محتوای در حکم یک مقاله علمی دقیق هستند. قزوینی به وسواس علمی مشهور است و محتوای هر یک از نامهها که هیچگاه برای انتشار نوشته نشده بود، این نکته آشکارتر میسازد.»
استاد ایرج افشار در یادداشت کوتاهی با اشاره به خریداری نامههای علامه قزوینی به عباس اقبال آشتیانی از وارث نوشته است: قطعا نامههای بسیار دیگری میباید میان دو دانشمند به مکاتبه تحریر شده باشد، ولی همین 9 نامه نصیب من شد و مابقی میباید به دست دیگران رسیده باشد.
دکتر احمد مهدوی دامغانی، در مقدمهای نامههای قزوینی در این کتاب را «غم نامه» یا «رنج نامه» توصیف میکند که هر خواننده رقیق القلب و نازکدلی را که به علم و ادب دلبستگی داشته باشد، سخت متاثر می-سازد.
به گفته استاد دامغانی، لحن علامه قزوینی در این نامهها که فروغی را «برادر عزیز» خطاب میکند، بسیار صمیمی و عاری از مداهنه و تملق است.
این استاد ادبیات و زبان فارسی، از این جهت نامههای این مجموعه را غمنامه و رنجنامه مینامد که خوانندگان امروز پی میبرند که علامه قزوینی «با چه گفتاری و خون جگری زندگی خود و زن و فرزندش را اداره کرده است و در عین حال آن همه اثر نفیس و شریف ادبی و تاریخی از خود به یادگار گذاشته است.»
محتوای این نامهها گواه دوستی عمیق و رفاقت صمیمانه و متعهدانه نویسنده و مخاطبان است، اما بخش جالب نوشتار دکتر دامغانی به تکدر خاطر مرحوم قزوینی و فروغی و شکراب شدن رابطه بین آن دو در پایان عمر اختصاص دارد، او در این نوشتار با اشاره به پایبندی عمیق این دو به دوستی دیرینه همدیگر، با استعانت از توضیح حضرت یوسف در قرآنکه «شیطان میان من و برادرانم آشوبی افکند و فتنهای برانگیخت»، مینویسد: شیطان ملعون به بنای محبت قزوینی و فروغی آشوب افکند و آن را خلل پذیر کرد.
او بدون اینکه به کنه واقعیت این دلخوری پی ببرد، روایت میکند که این کدورت چنان بوده است که علامه قزوینی با همه اذعانش به فضل فروغی در نامهها، وقتی سیر حکمت در اروپا را به ایشان میدهند، دستش را پس میکشد و به تندی میگوید «فروغی و فضل، فروغی و فضل!»
این کتاب در آستانه 16 مهر (زادروز استاد ایرج افشار) به کوشش ایرج افشار و نادر مطلبی کاشانی و با مقدمه دکتر احمد مهدوی دامغانی تدوین شدهاست، اصل این نامهها که جز اسناد فرزند محمد علی فروغی بوده است، در دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی نگه داری میشود.
گفتنی است، کتاب نامههای قزوینی به فروغ و اقبال در قالب 171 با قیمت 20 هزار تومان و شمارگان 1100 از سوی انتشارات طهوری منتشر شده است.
در زیر بخشهایی از نامههای قزوینی به فروغی را میخوانید:
«قربانت گردم... این همه وجوه گزاف که حال قریب پانزده سال میشود که من در اروپا هستم و به واسطه کثرت کار و قلت وسایل مادی راحت، پیر و شکسته شدهام... اسبابی فراهم بیاورید که بنده فورا به ایران برگردم یا بتوانم باز هفت هشت ماهی در پاریس مانده جلد سوم تاریخ جهانگشای جوینی را تمام کنم. این همه وجوه گزاف که دولت برای فرستادن شاگرد به اروپا و آوردن معلمین به ایران خرج میکند آیا ممکن نیست که بنده را هم در عداد یک شاگرد یا یک معلم محسوب کند و یک مددی و مساعدهای از طرف دولت به بنده شود و یک کلاه شرعی هم بر سر آن گذاره و یک عنوانی برای آن تراشیده شود؟»
«قربانت گردم... بنده هیچ وقت در خط سیاست نبودهام چه بنده نه از وکلای ایرانم که به دعوت حضرات به اینجا آمدهاند، نه از رجال سیاسی به اصطلاح «مهاجرین» که در این وقایع اخیره (جنگ جهانی) التجا به برلین آوردهاند. به هیچ وقت اصلا و ابدا، نه سابقا و نه فعلا بنده در خط سیاست نبودهام و نیستم. در پاریس مشغول کارهایی بودهام که میدانی و در اینجا هم مشغول همان کارها هستم و هر روز صبح میروم به کتابخانه دولتی و بعد از ظهر ساعت سه بر میگردم به منزل و با هیچ کس هم تقریبا معاشرتی ندارم.»
«قربانت شوم... اما در خصوص ماندن پاریس یا رفتن به ایران اگر بنده را مخیر کنند بین رفتن به ایران، الان یا ماندن مدت قلیلی برای اتمام جلد سوم جهانگشای البته میل قبلی بنده به اتمام این جلد ناقص مانده جهانگاشت چه حیفم میآید که زحمت هفت هشت ساله من به واسطه اخلال یک مدت قلیل دیگر هدر برود ولی با وجود این چندان تقیدی به این مسئله ندارم به این معنی که اگر اسباب رفتن ایران فراهم شد، این کار را اصلا مانع رفتن به ایران قرار نمیدهم»
«از اینکه سرکار به سمت نمایندگی در مجمع ملل معین شدهاید، بسیار خوشحال شدم، چه در حقیقت که میتواند بهتر از سرکار دفاع از حقوق ایران نماید؟ و چه خوب شد که باز یکی از این شارلاتانهای تازه به دوران رسیده که با کمال گرمی سنگ وطن را به سینه میزنند و در حقیقت دورترین چیزی از مخیله ایشان همان وطن است و نمونهای از این هیولاهای عجیب (معجون غریب الترکیب مخلوط از صفات متضاد) را که گویا فقط از محصولات دوره مشروطه باشند، به این سمت معین نشدند. الحمدالله صد الحمدالله. ولی از نقطه نظر نفع شخصی از این خبر قدری به قول عوام «دلم تو ریخت»، چه میترسم که سرکار قبل از آنکه بنده شرفیابی حاصل کنم، فجاة تشریف ببرید و به واسطه بعد مسافت روابط مخابرات بین ما منقطع گردد و بنده بلاتکلیف و پریشان اوضاع بمانم.»