امام صادق(ع) از پيامبر(ص) روايت كرده كه خداوند فرمود: اظهار دوستي نكرد بنده من به چيزي دوست داشتني تر از آنچه واجب كردم بر او، و او با نوافل به سوي محبت من مي آيد.
عقیق:حديث قرب نوافل چيست؟ پاسخ: در پاسخ ابتدا به معناي نافله اشاره می كنيم و سپس طي چند مطلب به قرب نوافل و حديث آن خواهيم پرداخت كه اميد است مورد استفاده قرار گيرد: ۱- کلمه نافله از ماده نفل و در لغت به معناي زياده و اضافه است. اما در اصطلاح نافله به نمازهاي مستحبي روز و شب گفته مي شود. پس در اصطلاح نه تنها نافله به خصوص نماز گفته مي شود نه هر عمل مستحبی بلکه به هر نماز مستحبي نيز نافله گفته نمي شود بلکه تنها به نمازهاي مستحبی شبانه روزي که از جمله آنها نماز شب است گفته مي شود. ۲- کلمه نافله در دو آيه از قرآن آمده که اين آيات با توضيحي در باره آنها عبارتند از: الف- وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً (اسراء- ۷۹) پاسى از شب را از خواب برخيز و قرآن (و نماز) بخوان، اين يك وظيفه اضافى براى تو است، تا پروردگارت تو را به مقامى درخور ستايش برانگيزد! خداوند پس از ذكر نمازهاى فريضه پنجگانه اين چنين اضافه مى كند پاسى از شب را از خواب برخيز و قرآن بخوان (وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ). مفسران معروف اسلامى اين تعبير را اشاره به نافله شب -كه در فضيلت آن روايات بىشمارى وارد شده است- دانستهاند، هر چند آيه صراحت در اين مساله ندارد ولى با قرائن مختلفى كه در دست است اين تفسير روشن به نظر مىرسد. سپس مى گويد: اين يك برنامه اضافى است، علاوه بر نمازهاى فريضه براى تو (نافلة لك) بسيارى اين جمله را دليل بر آن دانستهاند كه نماز شب بر پيامبر ص واجب بوده است، زيرا نافله به معنى زياده است، اشاره به اينكه اين فريضه اضافى مربوط به تو است. بعضى ديگر معتقدند كه نماز شب بر پيامبر ص قبلا واجب بوده است بقرينه آيات سوره مزمل، سپس آيه فوق، آن را نسخ كرده و مستحبّ بودن آن را اعلام كرده است. ولى اين تفسير، ضعيف به نظر مى رسد، چرا كه نافله در اصل، به معنى مصطلح امروز يعنى نماز مستحبّ نبوده، بلكه به معنى زياده و اضافه است، و مىدانيم كه نماز شب هر گاه بر پيامبر (ص) واجب بوده باشد اضافه بر فرائض يوميه است. تفسير نمونه، ج۱۲، ص: ۲۲۵ ب- وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنا صالِحِينَ (انبيا- ۷۲) و اسحاق، و علاوه بر او، يعقوب را به وى بخشيديم، و همه آنها را مردانى صالح قرار داديم. آيه بعد به يكى از مهمترين مواهب خدا به ابراهيم كه داشتن فرزندى صالح و نسلى برومند و شايسته است اشاره كرده مى فرمايد: ما به او اسحاق را بخشيديم و يعقوب (فرزند اسحاق) را بر او افزوديم (وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً) . و همه آنها را مردانى صالح و شايسته و مفيد قرار داديم (وَ كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ). ساليان درازى گذشت كه ابراهيم در عشق و انتظار فرزند صالحى به سر مىبرد و آيه ۱۰۰ سوره صافات گوياى اين خواسته درونى او است: رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ. پروردگارا فرزندى صالح به من مرحمت كن. سرانجام خدا دعاى او را مستجاب كرد، نخست اسماعيل و سپس اسحاق را به او مرحمت كرد كه هر كدام پيامبرى بزرگ و با شخصيت بودند تعبير به نافلة كه ظاهرا تنها توصيفى براى يعقوب است از اين نظر باشد كه ابراهيم تنها فرزند صالحى تقاضا كرده بود، خدا نوه صالحى نيز بر آن افزود، زيرا نافلة در اصل به معنى موهبت و يا كار اضافى است. تفسير نمونه، ج۱۳، ص: ۴۵۵ 3- منظور از نافله در حديث قرب نوافل همان نماز هاي مستحبي و اضافه بر واجبات شبانه روز است که نقش اساسي در کمال روحي و تعالي معنوي انسان دارد . ۴- البته گفتني است عرفا با گسترش نگاه به معناي قرب نوافل معتقد اند كه وادي قرب نوافل همان وادي عشق است و در كنار سلوك نظري و كسب معرفت خداوند، سلوك عملي ديني را در دو مرحله مطرح مي كنند. ۱- مرحله قرب فرايض، يعني وادي عقل و وظيفه ، ۲- مرحله قرب نوافل، يعني وادي عشق و قلب است كه البته مرحله عشق و قلب بسي فراتر و نهايي تر از مرحله عقل و وظيفه مي باشد. ۵- انسان به وسيله نوافل و مستحبات و عشق و محبت به خداوند و اولياي او به اوج در كمال و قرب الهي مي رسد، ولي اين ظرفيت هنگامي در ساخت انسان و تعالي او مؤثر مي افتد كه شخص سالك، نسبت به تحصيل تقوي و انجام واجبات و ترك گناه به اطمينان رسيده باشد؛ زيرا مرتبه نافله پس از واجب است و بدون تقوي، ورع حاصل نمي شود. نوافل و مستحبات از يك نظر مكمل و متمم فرايض است و از نظر ديگر متمم و مكمل انسان در مسير الي الله است. به اين حقيقت در خصوص نوافل يوميه با صراحت در برخي روايات اشاره شده است. اين بدان معنى است كه اصل در عبادت، فرايض و حقيقت عبوديت در انجام واجبات است و نوافل و مستحبات براى تكميل نواقصى است كه در مقام عمل به فرايض از ناحيه قصور انسان پيش مىآيد، آن هم براى هر كسى متناسب با منزلت عبودى و مرتبت توحيدى وى. از نظر ديگر عبادتهاى مستحب نقش مهمى در سرعت و اوج بخشيدن به تكامل انسان دارند. زيرا اولا: بعضى از نوافل، نقصان پارهاى فرائض كه به صورت ناقص و فاقد شرط «مقبوليت» (و نه به صورت باطل) انجام شده است را جبران مىكند (مثل اينكه نماز به صورت صحيح خوانده شود، اما همراه با حضور قلب نباشد) و ثانيا: برخى كمالات نيز بهگونهاى است كه تنها از طريق انجام مستحبات مىتوان بدان دست يافت. ۶- در حديث قرب نوافل كه با سندهاى معتبر در منابع حديثى شيعه و اهل سنت روايت شده، آمده: عن ابي عبد الله (ع) قال: قال رسول الله(ص) قال الله: ما تحبب الي عبدي بشيء احب الي مما افترضه عليه و انه ليتحبب الي بالنافله حتي احبه، فاذا احببته كنت سمعه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر به و لسانه الذي ينطق به، و يده التي يبطش بها و رجله التي يمشي بها اذا دعاني اجبته و اذا سألني اعطيته. امام صادق(ع) از پيامبر(ص) روايت كرده كه خداوند فرمود: اظهار دوستي نكرد بنده من به چيزي دوست داشتني تر از آنچه واجب كردم بر او، و او با نوافل به سوي محبت من مي آيد تا اينكه من نيز او را دوست بدارم. پس هنگامي كه او را دوست بدارم شنوايي او مي باشم آن گاه كه مي شنود و بينايي او مي باشم آن گاه كه مي بيند و زبان او مي باشم آن گاه كه سخن مي گويد و دست او مي باشم آن گاه كه ضربه مي زند و پاي او مي باشم آن گاه كه راه مي رود، هنگامي كه به درگاه من دعا كند اجابت مي كنم و اگر از من درخواست كند به او مي دهم. (محاسن برقي، ج ۱، ص ۲۹۱ و اصول كافي، كليني، ج ۲، ص ۳۵۲) از اين روايت معلوم مي شود چشم دل كه در اثر عادت و انس به طبيعت و عالم ملكى كم سو شده و توان ديدن حقايق را ندارد، در اثر انجام واجبات و مستحبات ديد خود را باز خواهد يافت و تنها راه چاره روشن نمودن آن از طريق اطاعت خداوند (انجام واجبات و ترك محرمات) مى باشد كه آنهم بمرور زمان و بتدريج به دست مىآيد. در پايان لازم است به اين نكته تاكيد كنيم كه وادي قرب فرايض و نوافل كه وادي بندگي خداوند است، در حقيقت همان وادي عشق و راه محبت خداوند است كه در ادبيات عرفاني، همچون ديوان حافظ و مانند آن بسيار از آن سخن رفته است. البته ناگفته نماند كه در مرحله قرب نوافل و انجام مستحبات، بحث محبت و عشق خداوند اوج بيشتري خواهد داشت. منبع:پرسمان دانشجویی