۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۸ : ۲۳
آفریدگار هستی میدانست که جهان خالی از رنج و سختی نیست و انسان در طول حیات خویش با مشکلات و مصائب فراوان مواجه خواهد شد، لذا او را با روح شادمانی و نشاط مسلح کرد و آن را به منزله دارویی برای دردهایش و مرهمی بر زخمهای روحیاش قرار داد. بنابراین هر جوانی که به هر دلیلی نشاط و شادابی را از دست دهد، در حقیقت درمان بیماری خویش را از دست داده است و زندگی همراه با افسردگی و اضطراب در انتظار او خواهد بود و البته اگر نوجوان یا جوانی را دیدی که چهرهاش عبوس است و پیشانیاش گره خورده است، غمهای فراوان بر دوش میکشد و از زندگی متنفر است، بدان که از میان متولیان امر تعلیم و تربیت او اعم از خانواده، آموزش و پرورش و یا دانشگاه کسانی هستند که خطا کردهاند و نیکوترین چیزی در در نهاد اوست و زیباترین هدیه خداوندی که در سرشت اوست را از وی سلب کردهاند و گرفتگی روح و عبوس کردن چهره را جایگزین آن کردهاند.
کسانی که در زندگی با نشاط هستند، تنها خودشان واجد حالی خوش و روحی بشّاش نیستند، بلکه از یک سو آن را به دیگران هم منتقل میکنند و با انتقال انرژی مثبت به دیگران زمینه پویایی و نشاط دیگران را هم فراهم میآورند. اینگونه افراد در کارکردن نیز توانمندتر از دیگران میباشند و در پذیرش مسئولیتهای اجتماعی پیشتازند و در هنگام رویارویی با مشکلات و سختیهای زندگی به شایستگی میاندیشند و راههای نیکویی برای حل مشکلات کشف مینمایند، لذا اینگونه افراد به انجام کارهای بزرگی روی میآورند که هم برای خودشان منفعت دارد و هم به دیگران سود میرساند.
از آنجا که مصاحبت و همنشینی با انسانهای با نشاط تأثیر به سزایی در انسان دارد، بر هر دختر و پسری که در آستانه ازدواج قرار میگیرد لازم است مهمترین ملاک و معیار انتخاب را نشاط و شادمانی روح قرار دهد نه ثروت و مقام اجتماعی. ثروت همراه با گرفتگی روح چه ارزشی دارد؟ مقام و موقعیت اجتماعی برای انسان عبوس و عصبانی چه ارزشی دارد؟ و اصولاً هر آنچه در زندگی است چه ارزشی دارد هنگامی که صاحب آن گرفته و عصبانی باشد که گویا از تشییع دوستی باز میگردد؟
زیبایی ظاهری همسری که خانه خویش را به دوزخ تبدیل میکند چه ارزشی دارد؟ در حقیقت هزار بار برتر خواهد بود همسری که زیبایی ظاهریاش به درجه وی نمیرسد، اما با داشتن روح با نشاط و شادمان خانه خویش را به بهشت تبدیل میکند. این امر، در دوستیابی نیز اهمیت بسیار دارد. دوستان با نشاط و شاداب سبب رشد و ارتقای ظاهری و باطنی انسان میشوند و دوستان عبوس و گرفته، زمینه گرفتگی روح و یأس و نا امیدی را فراهم میآورند، اما حقیقت این است که شادابی ظاهری ارزش نخواهد داشت جز اینکه از نفس شادمان و اندیشه خندان برخیزد.
تنها نفس با نشاط و اندیشه شادمان است که میتواند خندههای ظاهری و شادمانی چهره را ارزشگذاری کند. اصولاً همه چیز را خداوند در عالم شادمان و خندان آفریده است و انسان عبوس خود را از مجموعه هماهنگ و موزون طبیعت خارج کرده است و حالتی عاریتی در نهاد و سرشت خویش قرار داده است که با روح حاکم بر طبیعت و سرشت او مغایرت دارد.
گلها خندان و شادانند، جنگلها با نشاط و خوشحالند، دریاها و رودخانهها و ستارگان و خورشید و ماه و کوهها و پرندگان و آسمان و زمین، همگی شادمان و خندانند و انسان نیز در طبیعت و سرشت خویش خندان است. لذا انسان به طور طبیعی با نشاط است، مگر اینکه زمینههایی از حرص، طمع، شر، خودخواهی، غرور و زیادهطلبی روحش را تحت تأثیر قرار دهند و او را عبوس و گرفته کنند. چنین انسانی در حقیقت در آهنگ موزون طبیعت، آهنگ مخالفی ساز کرده است، لذا کسی که نفسش عبوس گردد، زیباییهای عالم را نمیبیند و کسی که دلش ناپاک گشته و از حقیقتبینی و بصیرت نفسانی فاصله گرفته است، همه چیز و همه کس را زشت میبیند و با بدبینی و منفینگری زندگی را بر خود و اطرافیان خود سخت خواهد کرد.
در حقیقت هر انسانی دنیا را از لابهلای رفتار خویش، اندیشههای خود، گفتار خود و انگیزههای خویش میبیند، لذا اگر درستاندیش، نیکوکار، خوشفکر و پاکسیرت باشد، عینکی که با آن دنیا را میبیند پاکیزه خواهد بود در نتیجه دنیا را زیبا میبیند، همانگونه که آفریده شده است و گرنه عینکی که بر چشم زده است غبارآلود و تاریک خواهد بود و شیشههایش سیاه و ضخیم است در نتیجه همه چیز را سیاه و تاریک خواهد دید که نتیجهاش بدبینی و منفینگری در زندگی خواهد بود.
اساسیترین زمینه نشاط و شادابی روح، باورهای دینی و امیدواری به استمداد و رحمت گسترده خداوند در زندگی است، اگر نشاط میطلبی از رحمت الهی مأیوس نباش و با یأس و نومیدی از رحمت خداوند مبارزه کن، چراکه هیچ چیز به اندازه یأس صورت و سیرت را عبوس نمیگرداند.
ای جوان بدان! که فرصتهای عمر در اختیار تو نهاده شده است، همچنان که در دسترس انسانهای بزرگ و ماندگار قرار داده شده است و پیروزی و موفقیت درهای خویش را به روی تو و دیگران گشودهاند. بنابراین خرد خویش را عادت ده که امید و آرزوهای بزرگ را بگشاید و آیندهای زیبا و خوشبینانه در پیش رویت تصویر نماید و البته این در صورتی امکانپذیر است که بدانی آفریدگار هستی تو را برای انجام کارهای بزرگ خلق کرده است. این وضعیت روح تو را با نشاط و شاداب میسازد که میتواند راهحل مشکلات بزرگ زندگی را در پیش رویت قرار دهد.
اگر بر این باور باشی که تو برای انجام کارهای کوچک آفریده شدهای در زندگی جز به اهداف کوچک دست نخواهی یافت، اما چنانچه معتقد شوی که تو را برای انجام کارهای بزرگ خلق کردهاند، احساس اراده و همتی میکنی که با آن مرزها را درمینوردی و موانع را پشت سر میگذاری و از لابه لای آن به میادین گسترده و وسیعی از اهداف والا دست مییابی که با انجام فعالیتهای با نشاط و کار مضاعف به موفقیتهای چشمگیر خواهی رسید.
مصداق این امر را میتوان در زندگی روزمره جستوجو کرد. مثلاً کسی که در مسابقه دو یکصد متر شرکت میکند، هنگامی که صد متر دوندگی را پشت سر گذاشت احساس خستگی میکند و نفس نفس میزند اما کسی که در مسابقه دو چهارصد متر شرکت میکند حتی پس از پشت سر گذاشتن دویست متر هنوز احساس خستگی نمیکند. بنابراین نفس آدمی آن اندازه از اراده و همت به او میدهد که هدف را تعیین کرده است، لذا بر جوانان لازم است برای نشاط افزایی خود اهداف بلند و دوردست انتخاب کنند و البته برای رسیدن به اهداف دوردست، راههای سختی وجود دارد که جز با اعتماد به مبدأ آفرینش و تکیه بر باورهای دینی امکانپذیر نمیباشد، اما انسان میتواند با قدرت ایمان و نشاط درونی هر روز یک گام به آن هدف دوردست نزدیک شود.
هر آینه مهمترین چیزهایی که مانع نشاط نفس میشوند و آن را در زندان تاریک و گرفتگی و عبوس بودن قرار میدهند یأس و نا امیدی، بدبینی و منفینگری، جستوجوی عیبهای دیگران و گفتوگو درباره بدیها و زشتیهای عالم است. نفس با نشاط سختیها را میبیند و چیرگی بر آنها سبب شادمانی و نشاط بیشتر او میشود. مشکلات را مشاهده میکند و لبخند میزند، آنها را حل میکند و لبخند میزند و بر آنها چیره میشود و لبخند میزند.
در نتیجه با گسترش انرژی مثبت زمینه نشاط و شادابی دوستان و اطرافیان را هم فراهم میآورد، اما نفس گرفته و عبوس، سختیها را نمیبیند بلکه آنها را خلق میکند. به محض اینکه اندکی سختی دید آن را بزرگ میکند و در مقابل، اراده و همت خویش را در برابر آن کوچک میکند. از سختیها میگریزد و با این فرار، خود را در آغوش سختیها قرار میدهد. پیوسته به زمین و زمان دشنام میدهد و با اما و اگر، چنانچه، شاید و ... در انجام کارها تعلل میورزد و کوتاهی میکند، اما آن زمانه و روزگاری که پیوسته مورد نفرین قرار میدهد، چیزی نیست جز طبیعت و سرشت عبوس و گرفته خویش. این افراد دوست دارند که بدون پرداختن بهایی در زندگی به پیروزیهای بزرگ و موفقیتهای چشمگیر دست یابند. اینها در هر راهی شیر درندهای میبینند و منتظرند که از آسمان طلا ببارد و از دل زمین گنج بیرون آید.
جوانان باید بدانند که سختیها در زندگی اموری نسبی هستند. هر چیزی برای نفس کوچک بسیار بزرگ و فتحنشدنی است، اما برای نفسهای با نشاط هر قلهای هر چند بلند، فتح شدنی و دستیافتنی است و همچنان که نفس بزرگ و با نشاط با رویارویی با مشکلات بزرگتر میشود، نفسهای ضعیف با فرار از آنها پیوسته ضعیفتر و کوچکتر میشود.
جوانان باید بدانند که مشکلات در زندگی به منزله «سگ هار» میمانند، اگر در هنگام رویارویی با آنها بترسند و فرار کنند آنها هم شروع به پارس کردن میکنند و فرد را دنبال خواهند کرد، اما اگر در مواجهه با سگ هار بیتوجهی کنی و با خیره شدن به آن شهامت و شجاعت خود را به نمایش بگذارند، راه را برای آنها خواهند گشود و در پوست خود فرو خواهند رفت.
برای یک جوان هیچ چیز کشندهتر از احساس ضعف و ناتوانی و بیارزش دیدن خود نیست. چنین احساسی سبب میشود که به انجام کارهای بزرگ روی نیاورد و دیگران هیچ منفعت و خیری از او مشاهده نکنند. این احساس ضعف روح اعتماد به نفس و ایمان به توانایی نفس را از انسان میستاند. چنین فردی وقتی به انجام کاری اقدام میکند در توانمندی خویش و در موفقیت خویش تردید میکند، در نتیجه با سستی و کاستی به حل مشکلات میپردازد که سبب شکست و عدم توفیق او در کارها خواهد شد.
ایمان به خدا و باور دینی علاوه بر اینکه سبب نشاط و شادابی نفس میشود، روح اعتماد به نفس را هم در انسان زنده میکند که یکی از مهمترین فضایل و ارزشهای انسانی به شمار میآید، البته جوانان باید بدانند که میان اعتماد به نفس که منشأ نشاط و پیشرفت در زندگی است با غرور فریبندهای که از جمله رذایل اخلاقی است، تداخلی صورت نگیرد و مرزهای آن دو را از هم جدا نمایند.
اساسیترین تفاوت آنها در این است که غرور، نوعی اعتماد به نفس دروغین و بر پایه خیال واهی و توانایی تقلبی و کاذب است، در حالی که اعتماد به نفس به معنای تکیه کردن بر توانایی خویش برای پذیرش مسئولیت و بارور ساختن استعدادها و ظرفیتهای روحی خویش برای روی آوردن به کارهای بزرگ است. بنابراین اگر بذر ایمان و باورهای دینی در دل نوجوانان و جوانان جوامع دینی پاشیده شود و به خوبی رشد و نماید و شکوفا شود، سبب نوعی نشاط و پویایی ذاتی خواهد شد که نتیجهاش تحرک و پویایی ظاهری برخاسته از نشاط درونی خواهد بود، لذا بر متولیان امور دینی و تربیتی فرض است که روح اعتماد به نفس و خوشبینی رادر نوجوانان تقویت کنند تا با تکیه بر توانایی خویش، رو به انجام کارهای بزرگ بیاورند واز هرگونه تنبلی و سستی و کاهلی در زندگی پرهیز نمایند.
همینطور متولیان تعلیم و تربیت نوجوانان و جوانان تا حد زیادی در گسترش افکار در تحقیر نفس و ذلت آن و بدبینی و منفینگری مسئول هستند. چنانچه خانواده، مدرسه، دانشگاه و دیگر سازمانهای تربیتی دست به دست یکدیگر دهند، میتوانند فرزندان خود را با نشاط و شاداب تربیت کنند که نتیجهاش پیشرفت اجتماعی و تحرک و پویایی جمعی خواهد بود.