۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۲ : ۱۷
«متأسفانه در مواجهه با موضوع سکوت 25 ساله امام علی (ع) اینگونه قلمداد می شود که آن حضرت (ع) هیچ دفاعی از حق خود انجام نداد است، حال آنکه امام علی (ع) این انحراف را تحمل نكرد و سكوت در برابر آن را ناروا شمرد و بارها با استدلال ها و احتجاج های متین خود، خلیفه و هواداران او را مورد انتقاد و اعتراض قرار داد، ولی مرور ایام و سیر حوادث نشان داد كه این گونه اعتراض ها چندان ثمربخش نبوده، و خلیفه و هوادارانش در حفظ و ادامه قدرت خود مصّرند.
در این هنگام علی (ع) بر سر دوراهی حساس و سرنوشت سازی قرار گرفت؛ یا می بایست به كمك رجال خاندان رسالت و علاقه مندان راستین خویش كه حكومت جدید را مشروع و قانونی نمی دانستند، به پاخیزد و با توسل به قدرت، خلافت و حكومت را قبضه كند، و یا آن كه وضع موجود را تحمل كند و در حدود امكان به حل مشكلات مسلمانان و انجام وظایف دینی خود بپردازد. از آن جا كه رهبران الهي، قدرت و مقام را هدف نمي دانند، بلكه هدف را چيزي بالاتر از حفظ موقعيّت خود مي دانند، أميرالمؤمنين(ع) با ارزيابي اوضاع سياسي و اجتماعي جامعه اسلامي به اين نتيجه رسيد كه اگر با اصرار به حق خود در مقابل ظلم به همسرش فاطمه (ع) مي ايستاد، وضعي پيش مي آيد كه زحمات پيامبر اسلام(ص) و خون هاي پاك شهيدان به هدر مي رفت، لذا ترجيح داد كه وضع پيش آمده را بپذيرد و به طور غير مستقيم از كيان اسلام حراست نمايد.
امام (ع) در خطبه "شقشقیه" از این دوراهی دشوار و حساس و نیز
انتخاب راه دوم چنین یاد میكند: "من ردای خلافت را رها ساختم، و دامن خود
را از آن در پیچیدم (و كنار رفتم)، در حالی كه در این اندیشه فرو رفته بودم
كه آیا با دست تنها (بدون یاور) به پاخیزم (و حق خود و مردم را بگیرم) و
یا در این محیط پرخفقان و ظلمتی كه پدید آورده اند، صبر كنم؟ محیطی كه
پیران را فرسوده، جوانان را پیر و مردان باایمان را واپسین دم زندگی به رنج
وا می دارد (عاقبت) دیدم بردباری و صبر، به عقل و خِرَد نزدیك تر است، لذا
شكیبایی ورزیدم، ولی به كسی می ماندم كه خار در چشم و استخوان در گلو
دارد، با چشم خود می دیدم میراثم را به غارت می برند".(1)
امام (ع) به صبر خود در برابر انحراف خلافت اسلامی از مسیر اصلی خود به
منظور حفظ اساسی اسلام در موارد دیگر نیز اشاره نموده است از آن جمله در
آغاز خلافت عثمان كه رأی شورا به نفع عثمان تمام شد و قدرت به دست وی
افتاد، امام (ع) رو به دیگر اعضای شورا كرد و فرمود: "خوب می دانید كه من
از همه كس به خلافت شایسته ترم. به خدا سوگند تا هنگامی كه اوضاع مسلمین
روبه راه باشد و در هم نریزد، و به غیر از من به دیگری ستم نشود، هم چنان
مدارا خواهم كرد".(2)
حضرت (ع) در یكی از نامه های خود كه به مردم مصر نوشته است به این نكته اشاره میكند و میفرماید: "به خدا سوگند هرگز فكر نمی كردم و به خاطرم خطور نمی كرد كه عرب بعد از پیامبر(ص) امر امامت و رهبری را از اهل بیت او بگیرند و (در جای دیگر قرار دهند) خلافت را از من دور سازند! تنها چیزی كه مرا ناراحت كرد، اجتماع مردم در اطراف فلانی بود كه با او بیعت كنند. (وقتی كه چنین وضعی پیش آمد) دست نگه داشتم تا این كه با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و می خواهند دین محمد(ص) را نابود سازند. (در این جا بود) كه ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نكنم باید شاهد نابودی و شكاف در اسلام باشم كه مصیبت آن برای من از محروم شدن از خلافت و حكومت بر شما بزرگ تر بود، چرا كه این بهرة دوران چند روزة دنیا است كه زایل و تمام می شود، همان طور كه "سراب" تمام میشود و یا ابرها از هم می پاشد. ".(3)
اين عبارات نشان مي دهد كه آنچه حضرت امير (ع) را وادار به سكوت كرده بود چيزي با ارزش تر از اتفاقات ناگوار رخ داده يعني همان حفظ نهال نو پاي جامعه اسلامي بود كه حضرت حاضر بود خود، همسر و فرزندانش را در اين مسير فدا كند.
پی نوشت ها:
1. نهج البلاغه (فیض الاسلام)، خطبة 3.
2. همان، خطبة 73.