جعفر وفا
یادداشت/ شب قدر از منظر قرآن
«قدر» در لغت به معناى اندازه کردن، مقدر ساختن، قرار دادن چیزى به تعداد مخصوص و به شکل و شیوه مخصوص است. همچنین به معناى تعدیل کردن، به مقدار معینى قرار دادن، تقدیر و تدبیر امور خلقت، حکم و قضا و به مفهوم اندازه معین طبق مصلحت و به مقتضاى حکمت است.
عقیق:روزها و شبها، بستر رخدادها هستند. طلوع و غروب وقایع، در بخشى از زمان
صورت مىبندد و زمان و لحظه ها، هفته ها و ماه ها، و سالها و قرنها،
مخلوق خدا، مولود طبیعت، مرهون نظام جارى و حرکات موزون عالم است و به ظاهر
هیچ فرقى میان آنها نیست. ولى قرآن کریم، همه ایام را یکسان نمىبیند.
برخى از آنها را ایام مبارک و مقدس مىداند که ماه رمضان و شبهای قدر از
جمله آنهاست.
در منظر قرآن، شب قدر، شب باارزش و پرفضیلت و با امور
مهم و باعظمتى همراه است؛ همانند نزولِ اجمالى قرآن، پیدایش افاضات باطنى و
فضاى خاصّ معنوى، تقدیر و تعیین سرنوشتها، تدبیر و برنامهریزى هاى جدید
و نزول جبرئیل و فرشته ها.
عبادت در آن شب، بالغ بر هشتاد سال
ارزش دارد و قابل قیاس با سایر شبها نیست. در چنین شبى خداوند بال رحمت
مىگشاید و بندگان خود را در رواق آن مىنشاند و مؤمنان و عبادتگران را
مشمول رحمت خاص خود مىسازد.
شب قدر، قدر و قیمت بىشمار دارد. در
کلمات محدود نمىگنجد و کند و کاو مضاعف مىطلبد تا در این باره به سؤالات
مهمى پاسخ دهد از قبیل اینکه:
فلسفه وجودى شب قدر چیست و چرا قدر نامیده مىشود؛ و چه ویژگیهایی دارد؟
آیا شب قدر پیش از اسلام نیز بوده است و آیا تنها یک بار اتفاق افتاده یا هر سال تکرار مىشود؟
ارزش عبادى آن چقدر است؟
در آن شب، فرشته ها و روحالامین به چه کسى و به چه هدفى نازل مىشوند؟
اصولاً چه اعمالى در آن شب توصیه شده و پیشوایان دینى چه سیرهاى در آن داشته اند و آیا شب قدر، در قالب غیبى هم قابل تفسیر است؟
مفهوم شناسی
«قدر» در لغت به معناى اندازه کردن، مقدر ساختن، قرار دادن چیزى به تعداد
مخصوص و به شکل و شیوه مخصوص است. همچنین به معناى تعدیل کردن، به مقدار
معینى قرار دادن، تقدیر و تدبیر امور خلقت، حکم و قضا و به مفهوم اندازه
معین طبق مصلحت و به مقتضاى حکمت است. پس شب قدر یعنى شب مخصوص رقم زدن
سرنوشت انسان و برنامهریزى کردن[۱]. به همین جهت آن را شب قدر
مى نامند؛ چون خداوند آنچه را در طول سال انجام خواهد گرفت، در آن شب،
تقدیر و تعیین مىکند، همانند حیات و مرگ، خیر و شر، طاعت و عصیان، سعادت و
شقاوت، توسعه و تنگى رزق و معیشت[۲] و... و این گفتار، عصاره و مضمون آیه چهارم سوره «دخان» است که به صراحت بیان شده است:
«فیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ
در آن شب هر امرى بر اساس حکمت (الهى) تدبیر و جدا مىگردد».[۳]
پیدایش شب قدر
رسم دیرینه دولتها است که در مجالس قانونگذاری و تصمیم گیرى، بودجه و
برنامه هاى اقتصادى را به مدت یکسال تعیین مىکنند تا با طرح و تدبیر معین
حرکت کنند و در مدار ثابت قرار گیرند. گویى این رسم، از نظامى برگرفته شده
که در سراسر هستى جارى است. خداوند برنامه هر کسى را به تناسب شأن و شوکت و
استعداد و صلاحیت خویش، در شب قدر تدبیر و تعیین مىکند و فلسفه وجودى شب
قدر هم، همین است. زیرا ملتهای فاقد برنامه منظم و تقدیر و تدبیر ثابت،
همیشه متزلزلند، و ثبات ندارند و مدتها به دور خود مىچرخند و ره به جایى
نمىبرند و به کمال و پیشرفت مطلوب، راه نمىیابند.
نظر به ضرورت
برنامهریزى است که خداوند در مقطع خاص و مبارکى، با تلاش و اراده خود
افراد، براى آنها، برنامهریزى مىکند، تا در چارچوب آن حرکت کنند. تاریخ و
تجربه، به خوبى نشان داده است که جهشهای نابههنگام، و پیشرفتهای
غیرمنتظره و پیش از مقتضاى زمان، در پرتو انوار لیلةالقدرها و الهامات
غیبى بوده است که در تاریکترین زمان، براى اولیاء خدا و پیامبران میسر شده
است.
پیدایش و پیشرفت حیرتانگیز آیین اسلام، در تاریکى جاهلیت عرب، در لیلةالقدر درخشید و یک شبه راه هزار ساله پیمود.[۴]
پس
فلسفه وجودى شب قدر این است که خداوند متعال مىخواهد انسانها به ویژه
مسلمانان، به سبب محبوبیت شان در نزد خدا، خود در این شب تعیین سرنوشت و
زمان تدبیر و برنامه ریزى، نقش لازم را در تعیین مقدرات خویش ایفا کنند.
همچنین
از انسانها، سلب اختیار نشود و از شب قدر و تعیین تقدیر، بوى جبر نیاید و
بشر راهِ جبر نپیماید؛ زیرا تقدیر هیچگونه تضادى با آزادى اراده انسان و
مسئله اختیار ندارد، چرا که تقدیر الهى به وسیله فرشتگان بر طبق شایستگیها
و لیاقتهای افراد و میزان ایمان و تقوا و پاکى نیت و اعمال آنهاست؛ یعنى
براى هر کس آن مقدر مىکنند که لایق آن است، یا به تعبیر دیگر زمینههایش
از ناحیه خود او فراهم شده باشد، و این نه تنها منافاتى با اختیار ندارد
بلکه تأکیدى بر آن است.[۵]
ویژگیهاى شب قدر
قرآن براى شب قدر، ویژگیها و برجستگیهایی قائل است که آن را از دیگر
شبها ممتاز مىکند و ما به بیان گذراى هر یک از آنها مىپردازیم:
۱. نزول قرآن: بدون تردید قرآن در شب قدر نازل شده است:
«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ»[۶]
و بدون شک، شب قدر در ماه رمضان قرار دارد:
«شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ»[۷]
از
بافت و پیوست این دو آیه برمى آید که اولاً شب قدر به یقین یکى از شبهای
ماه مبارک رمضان است. ثانیاً مجموع قرآن در آن نازل شده است نه جزئى از آن
و نه آیات آغازین آن؛ که برخى بر آن و برخى بر این نظر، اصرار مى ورزند.
تأکید
بر این نکته ضرورى است که نزول همه قرآن، در شب قدر، منافاتى با نزول
تدریجى آن در طول بیست و سه سال دوران رسالت ندارد زیرا خود قرآن شاهد صادق
است که آیات آن دو بار و به دو شکل نازل شده است:
الف ـ نزول دفعى و
یکباره در ماه رمضان و در شب قدر به صورت نور، و بسیط و بسته و به دور از
قالب مادى و حروف و کلمات؛ و به دیگر بیان، به صورت اجمال و فشرده و
فهرستوار.
ب ـ نزول تدریجى، تفصیلى و به صورت باز و گسترده و به مقتضاى زمینه و زمان و رویداد خاص. این مطلب به دو دلیل قابل اثبات است:
نخست: دلالت قرآن: برخى از آیات بر این دو نزول دلالت روشنى دارد:
«کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ»[۸]
کتابى است که آیات آن استوار گشته (و به هم پیوسته) سپس از جانب خداى حکیم و آگاه تفصیل داده شده است.
این
آیه، از نزول اول به عنوان نزول تحکیم یافته و استوار و به هم پیوسته (=
اُحکمت) و از نزول دوم که با تأخیر و فاصله زیادى از نزول اول صورت گرفته
با کلمه «فُصِّلت» (= تفصیل داده شده) تعبیر مىکند.
دلیل دوم استفاده از کلمه نزول و تنزیل است که اولى در نزول دفعى و دومى در تدریجى کاربرد دارد.[۹]
۲. برترى شب قدر
از
آنجا که خداوند مىخواهد مقامات معنوى مؤمنان را بالا ببرد، موقعیت خاصى
را تمهید و مقطعى از زمان را معین کرده است تا آنان، با اعمال صالح در آن
شب، چندین برابر ارزش بیابند و مانند برخى از حاکمان دلسوز اسلامى که در
مناسبتهای خاصى چون عید غدیر، عید فطر، میلاد نبوى و نیمه شعبان و سیزده
رجب و... تعدادى از مجرمان و زندانیان را مورد عفو قرار داده و زمینه آزادى
برخى را فراهم مىآورند. این حقیقت در گفتار پیشوایان دینى نیز انعکاس
یافته است:
یکى از شاگردان امام ششم (ع) به نام حمران مىگوید: به
حضرت صادق (ع) گفتم: مقصود خداوند از اینکه فرموده: شب قدر بهتر از هزار
ماه است چیست؟ فرمود: عمل صالح همچون نماز و زکات و انواع کارهاى خیر در آن
شب بهتر است از همان اعمال در هزار ماهى که در آن، شب قدر نباشد.
و
اگر خداوند جزاى اعمال خیر مؤمنان را چندین برابر نمىکرد، آنان به جایى
نمىرسیدند، ولى خداى متعال، پاداش حسنات را براى آنها، چندین برابر بالا
مىبرد (تا در قیامت به چشمهسار سعادت رهنمون شوند).[۱۰]
اگر
کسى در چنین شبى، دست به دعا بردارد، گویا بیش از هشتاد سال در حال دعا
بوده است و خدا دست ردّ به سینه چنین کسى نمىزند، و از درگاه خویش نا امید
نمىکند.
شب قدر در پرده نهان
ارزش
فوقالعاده عبادت در شب قدر، این شب را همچنان در میان شبهای ماه مبارک
رمضان مخفى و ناشناخته نگهداشته است؛ بدین جهت که مردم به همه این شبها
اهمیت دهند. چنانکه خداوند رضاى خود را در میان انواع طاعات پنهان کرده تا
مردم به همه طاعات روى آورند و غضبش را در میان معاصى پنهان کرده تا از همه
بپرهیزند، دوستانش را در میان مردم مخفى کرده تا همه را احترام کنند،
اجابت را در میان دعاها پنهان کرده تا به همه دعاها روى آورند، اسم اعظم را
در میان اسمائش مخفى ساخته تا همه را بزرگ دارند و وقت مرگ را مخفى ساخته
تا در همه حال آماده باشند.[۱۱] البته این سخن بدین معنا نیست
که حضرات معصومین (ع) و اولیاء خاص خدا، شب قدر را نمىدانستند. بلکه آن را
به یقین مىشناختند ولى آن را به عمد و از روى مصلحت فاش نمىساختند.
هر که را اسرار حق آموختند
مُهر کردند و دهانش دوختند[۱۲]
آنچه
مؤید این معناست، گفتار صریح پیشوایان معصوم (ع) است که مجموع آنها نشان
مىدهد که فرشتگان در شبهای قدر به خدمت آنان مشرف مىشدند. براى نمونه،
کسى از امام باقر (ع) پرسید: آیا شما مىدانید شب قدر کدام شب است؟ فرمود:
« کَیْفَ لَا نَعْرِفُ وَ الْمَلَائِکَةِ تَطُوفُ بِنافِیها
چگونه نمىدانیم در حالى که فرشتگان در آن شب به گرد ما دور مىزنند»![۱۳]
توسعه طولی زمان
آیا در پرتو شب قدر میتوان ارزش زمان را دریافت؟ و آیا میتوان زمان را
توسعه داد؟ و فاصله میان خود و هدفهای مهم و مقدس را کوتاهتر نمود و به
عمر طولانی دست یافت؟
آری اگر شما در یک روز به صد میلیون تومان
دست بیابی که آن را در مدت یک سال به دست مىآوردى، آیا این یک روز براى تو
بهتر از یک سال تمام نیست؟ به همین گونه است لیلةالقدر که به انسانى که
قدر آن را بشناسد، چیزى مىبخشد که مساوى با یک عمر دراز است: هشتاد و سه
سال و چهار ماه، و به تعبیرى رساتر: هزار ماه.
«لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر
شب قدر بهتر از هزار ماه است»[۱۴]
اجل
هر یک از ما در نزد خدا معین است و گاه چندان کوتاه است که هر یک از ما
نمىتواند به یک دهم از هدفهای خود دست بیابد، ولى آیا مىتوان با این
واقعیت به چالش و مبارزه برخاست؟ آرى. ولى نه بدان صورتى که بیشتر مردم
چنان تصور مىکنند و خواستار درازى عمر خویش مىشوند و عدّه کسانى که به
این آرزوى خود مىرسند اندک است، بدان سبب که عوامل وفات، فراوان و بیشتر
آنها از اراده آدمى بیرون است، پس راه براى درازتر کردن عمر چیست؟ ژرفتر
کردن آن و از لحظهلحظه آن برخوردار شدن است، در پیش خود تصور کن که اگر
پاره کوچکى از زمین داشته باشى و نتوانى آن را بزرگتر کنى، چه خواهى کرد؟
ممکن است به بناى ساختمانى بپردازى که بخشى از آن در زمین است و بخشى دیگر
در فضا است و سر به ابرها مىساید، بعضى از مردمان سالهای معدودى از عمر
داشته و در طول این عمر به انجام دادن کارهایى پرداختهاند که معادل کار
قرنهای دراز است، مثلاً عمر رسول اکرم (ص) از شصت و سه سال تجاوز نکرد و
بیست و سه سال از آن به ایام دعوت او اختصاص داشت، ولى اثر آن از اثر عمر
دراز نوح بیشتر است، بلکه از سالهای عمر همه پیامبران چنین است و به همین
گونه خداوند رحمان موهبت شب قدر را مخصوص امت او و آن را بهتر از هزار ماه
قرار داد تا بتوانند عمر خود را در بعد سوم (یعنى بعد عمق) درازتر کنند، و
شاید خبر مأثور از رسولالله (ص) اشاره به همین معنى بوده باشد، چه روایت
شده است که عمرهاى امتهای پیش از او را به او نشان دادند و چنان مىنماید
که عمرهاى امت خود را کوتاه دید و دریافت که در درازى عمر به پیشینیان
نمىرسند، و به همین جهت خدا شب قدر را به او عطا کرد و آن را بهتر از هزار
ماه قرار داد.[۱۵]
در حدیثى دیگر چنین آمده است: به
پیامبر گفتند که مردى از بنىاسراییل هزار ماه سلاح را در راه خدا از گردن
خود برنداشت، و او سخت دچار شگفتى شد و آرزو کرد که چنین کسى نیز در امت او
بوده باشد، و گفت: پروردگارا! به امت من کوتاهترین عمرها را دادهاى که
با آن اعمالشان کمتر مىشود، پس خدا لیلةالقدر را به او بخشید و گفت:
«لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر» که در آن ماهها آن
اسراییلى سلاح را در راه خدا حمل مىکرد، و این شب براى امت تو تا روز
قیامت در هر ماه رمضان خواهد بود.[۱۶]
بنابراین شایسته
آن است که هدف تو در شب قدر تحقق یافتن تغییرى اساسى و ریشهدار در نفس
خودت باشد، و لازم است که خود را در برابر داور خرد به محاکمه بخوانى، و
نابسامانیهای پیشین و انحرافات جارى آن را تسجیل کنى، و عزم بر آن مجزوم
سازى که از همه اینها با پشیمانى از ارتکاب خطا درگذرى، و به ترک آنها
نیت خالص کنى و به خدا پناه برى که از گناهان گذشتهات درگذرد و در آینده
تو را موفق به آن سازد که بر گرد گناه نگردى.[۱۷]
۳. نزول فرشتگان
سومین ویژگى شب قدر، فرود آمدن جبرئیل و انبوهى از فرشتگان آسمان، براى تعیین سرنوشت همراه با خیر و برکت معنوى است.
مضارع
بودن فعل «تنزّل» حاکى از استمرار نزول فرشتههاست. آنها تنها یک بار
نازل نمىشوند تا یک بار هم به آسمان صعود کنند، بلکه این نزول و صعود
پیوسته از آغاز شب تا طلوع فجر ادامه دارد.
فضاى آن شب، فضاى ملکوتى
و سراپا معنویت و نشانه گسترش رحمت خاص الهى در آن ساعات است. ابنعباس از
پیامبر اسلام (ص) نقل مىکند که فرمود:
هنگامى که شب قدر مىشود،
فرشتگان بالگستر «سدرةالمنتهى» که جبرئیل یکى از آنهاست فرود مىآیند در
حالى که جبرئیل با پرچمهایى مىآید؛ یکى از آنها را بالاى قبر من و
پرچمى را بر بالاى بیتالمقدس و پرچمى را در مسجدالحرام و پرچمى را بر طور
سینا نصب مىکند و هیچ مؤمن و مؤمنهاى در مکانى نمىماند مگر جبرئیل به
وى سلام مىکند مگر گروههای خاصى همانند شرابخوار و...[۱۸]
۴. صفا و سلامتى
شب
قدر، شب تقدیر است و تعیین سرنوشت یکساله و لحظات سرنوشتساز؛ لحظات حساس
و اضطراب آمیز؛ از این رو باید آن را شب دلهره دانست، ولى قرآن، سِلم و
سلامتى را از ویژگیهای دیگر آن شب مىداند و آن را شبى سراسر سلامت معرفى
مىکند! زیرا تعیین مقدرات براى انسان وقتى خطرناک و نگران کننده است که
آدمى زمان آن را نداند، و مهمتر آنکه، خود وى در تغییر سرنوشتش نقشى ایفا
نکند؛ ولى خداوند از سه جهت بشر را در رقم خوردن سرنوشتش سهیم و شریک کرده
است:
الف. نخست زمان برنامهریزى و تقدیر را معین کرده و آن را به
همگان اعلام داشته است: شب قدر در قلمرو ماه رمضان است و مفسران واقعى قرآن
و سخنگویان رسمى خدا یعنى پیشوایان معصوم (ع) محدوده آن را تنگتر کرده و
یکى از شبهای سهگانه ۱۹، ۲۱ و ۲۳ رمضان را شب قدر اعلام کردهاند تا با
گرامىداشت و حریمبندى هر سه شب، سرنوشت و برنامههاى خداپسند تعیین شود؛ و
جالب آن که خود قرآن، ساعات آن را نیز مابین آغاز شب تا طلوع فجر صادق
تعیین نموده است.
ب. افزون بر تعیین زمان، ارزش معنوى آن را نیز
تبیین و تصریح نموده است که آن شب، بیش از هزار ماه، ارزش عبادى دارد و
عظمت آن را با جمله استفهامیه و در قالب اسم ظاهر و نه ضمیر و با سه نوبت
تکرار، یادآور شده است: «و ما ادریک ما لیلةالقدر»؟ و تو چه دانى شب قدر
چیست؟
ج. افزون بر آنها، خداوند در تعیین سرنوشت بشر، به او حق
«وتو» داده و پرونده را از سوى خودش و صاحب سرنوشت، مختومه اعلام نکرده
بلکه همچنان باز گذاشته و سرنوشت را به صورت مشروط قابل تغییر اعلام داشته
است و هرکس مىتواند به وسیله توبه و زارى و اطاعت و عبادت و شبزندهدارى،
در سرنوشت و مقدرات خود اثر مستقیم بگذارد. پس خطر و نگرانى مزبور برطرف
مىشود و این همان سلامت شب قدر است.[۱۹]
تداوم شب قدر
گرچه قرآن یک بار در شب قدر نازل شده ولى خود شب قدر، هر سال تکرار مىشود
و ارزش معنوى آن نیز همچنان استمرار دارد؛ به دلیل برخى از روایات که بر
تداوم شب قدر تصریح دارد؛ براى نمونه: مردى از امام صادق (ع) پرسید: مرا
آگاه کن که آیا شب قدر تنها در گذشته بوده یا هر سال پدید مىآید، فرمود:
اگر لیلةالقدر، برداشته شده بود قرآن هم برداشته مىشد.[۲۰]
پس
آنچه همه روایات مختلف وارده از ائمه اهلالبیت (ع) در آن اتفاق نظر دارند
این است که شب قدر تا روز قیامت جارى و باقى است و همهساله تکرار مىشود.
از آنچه گفتیم پاسخ سؤال دوم نیز روشن شد که مىپرسند آیا پیش از اسلام نیز شب قدرى بوده است یا مخصوص امت اسلام است؟
با
این توضیح که با دقت در روایات یاد شده و آیات سوره قدر بر مىآید که از
روزى که نوع آدمى مستعد فرا گرفتن شریعت آسمانى گردید و به رشد و بلوغ فکرى
رسید و پیامبران در میان آنها، برانگیخته شدند، لیلةالقدرى داشتند که
اصول معارف و شرایع در آن شب مقدر مىشده است.[۲۱]
دلیل
دوم بر تداوم شب قدر، به کار رفتن فعل مضارع در مقام معرفى آن است، همانند:
«فیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیم» در سوره دخان، و «تَنَزَّلُ
الْمَلائِکَةُ» در سوره قدر، و فعل مضارع هم براى استمرار است. صاحب
«المیزان» در این باره مىفرماید:
اخبار اهل بیت اتفاق نظر دارند که شب قدر در هر سال تکرار مىشود و تداوم آن، تا روز قیامت استمرار خواهد یافت.[۲۲]
اعمال شب قدر
عظمت شب قدر به قدر ضرورت و ظرفیت بیان شد و حال سخن از تکلیف و برنامه
هاى عملى در شب قدر است؛ شبى که نفحات معنوى به صورت استثنایى پدید آمده و
باید آن را غنیمت شمرد و به توان قدر سود جست. پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
«إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا
خدا را در امتداد ایام، نسیم هاى خاص معنوى است به هوش باشید و خود را در معرض آنها قرار دهید».[۲۳]
وظایف
ما در این ایام باید در ابعاد فردى و اجتماعى صورت پذیرد و عمدتاً باید در
سه محور مهم انجام وظیفه کنیم: خودسازى، رذیلتزدایى و اصلاحات اجتماعى.
۱. خودسازى
در خودسازى اولین گام موفق شدن به مقام «شرح صدر» است.
جان
آدمى چون جهان طبیعت است؛ مواد این جهان، تا شکافته و منشرح نگردد، برکت
آن، ظاهر نمىشود، هسته خرما تا به هم بسته است، شاخه و برگ و ساقه و
میوهاى ندارد، ولى همین که شکفته شد، به درخت پرگل و با شاخ و برگ و میوه
بسیار تبدیل مىشود.
زمین بر اثر سرماى زمستان، افسرده و خشک و بى
روح و بى فروغ گشته است، اما پس از بارش باران و تابش آفتاب و نسیم
بهارى، سینه اش شکافته مىشود و از خاک و چمنزارش و حتى از سنگ و
صخرههایش چشمه ها و جویبارها جارى مىشود و از هر توده خاکش مرغزار
مىدمد و در هر قدمش نعمتى جلوه مىکند.
روح آدمى نیز تا گرفته و در
هم است نه مىتواند خیرى بگیرد و نه مطلع خیرى شود. نه توان دارد حقیقتى
را بیان کند و نه حقیقتى را دریابد. ولى از زمانى که به شرح صدر توفیق
یابد، مىتواند هم خوب بیندیشد و بفهمد، هم خوب بیان کند و هم خوب عمل کند و
هم دیگران را به خوبى هدایت نماید. روح ملکوتى انسان چون پرنده بوستان، تا
بال و پر نگشاید توان پرواز نمىیابد. پس قدم نخست در اقدام به خودسازى،
نیل به شرح صدر و موفقیت در انبساط و جنبش درونى و روحى است.[۲۴]
بدین جهت خداوند در مقام امتنان و شمارش نعمتهای خویش در خصوص رسول خدا
(ص)، نخست نعمت مهم «شرح صدر» را یادآور مىگردد و در قالب استفهام تقریرى
بیان مىدارد که:
«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ
آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم»؟[۲۵]
صعود به این قله عظیم الهى، شرایطى مىطلبد که ما تنها به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
الف. مشارطه و پیمان با خویشتن بر بندگى خالصانه خدا و رهایى از بندگى شیطان؛
«أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ
آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را نپرستید که براى شما دشمن آشکار است»؟[۲۶]
ب.
برنامه ریزى به تناسب استعداد، وقت و توانایى فکرى و جسمى؛ چرا که ایام
مبارک و شبهای قدر براى تقدیر و تنظیم برنامهریزى نوین است.
ج.
دعا و نیایش؛ انس و الفت با دعا و به دست آوردن روح نیایش و زمزمه و راز و
نیاز با خدا از راه خواندن دعاهاى مأثور همانند ابوحمزه ثمالى و مانند آن.
دعا
اعلان نیاز است و التماس از رب بىنیاز و متوجه ساختن مدعو به سوى
نیایشگر. اعلان نیاز، خود، نهایت تواضع و ذلت و بندگى نسبت به خداوند است؛ و
این عمل، رضایت خدا را جلب مىکند و سبب نزول خیرات و برکات و سرانجام
موجب نیل به مقام رضوان الهى مىگردد. این حقیقت را از زبان وحى بشنویم که
فرمود:
«قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُم
بگو اگر دعا و راز و نیاز شما نباشد، پروردگار من به شما اعتنایى نمىکند».[۲۷]
تا نگرید ابر، کى خندد چمن؟
تا نگرید طفل، کى جوشد لبن؟
به
ویژه در شبهای احتمالى قدر، باید بیشتر از هر زمان دست به دعا برداشت و
در خلوت دل، با خدا آشتى نمود؛ و این سیره ثابت عالمان بزرگ شیعه بوده است
آنها که از مکتب اهلبیت (ع) الهام گرفته اند، شبهای قدر را بهترین بستر
براى دعا و عبادت مىدانستند.
دعاى مقبول
استجابت دعا دو شرط عمده دارد که با تحقق آنها، دعا در پیش خدا مقبول مىافتد:
«وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ
و هر گاه بندگان من از تو درباره من بپرسند. (بگو) من نزدیکم و دعاى دعا کننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مىکنم».[۲۸]
در این آیه دو شرط اصلى اجابت دعا آمده است:
اول: دعاکننده: حقیقتاً دعا کند و به صورت جدى از خدا بخواهد و نه صورتى از دعا باشد و لقلقه زبان: (دعوة الداع)
دوم:
فقط خدا را بخواند و از او درخواست کند نه از غیر او. یعنى از علایق غیر
خدا قطع کند و خیال نکند که مستقلاً از وسایط، کارى ساخته است و اگر به
اسباب خارجى اعتماد کند، از خدا نخواسته است. (اذا دعان) = دعانى
اگر
این دو شرط که از «دعا» و «نى» استفاده مىشود تحقق یافت، دعا به هدف
رسیده و مردود نخواهد شد، مانند دعاى بیمارى که دستش از پزشک و دارو کوتاه
شده و قلبش از علل مادى و طبیعى مأیوس گشته و مضطرّ شود، اما باید توجه به
وسایط نداشته باشد وگرنه مضطرّ نخواهد بود و دعا از او محقق نخواهد شد.[۲۹]
اسوه
هاى فقهى و عرفانى شیعه و مسلمانان اهل سلوک و عرفان، در همه حال دست به
دعا برمىداشتند به ویژه در ایام قدر به دعا و نیایش سفارش مؤکّد داشتند.
سالک صادق، امام العرفا آیتالله میرزا جواد مَلِکى تبریزى مىگوید:
اوقاتى که در آن ساعت دعا مقبول مىافتد سه شب قدر از ماه رمضان است و افضل آنها، شب «جهنى» (شب بیست و سوم) آن ماه است.[۳۰]
د.
قرائت قرآن: قرائت قرآن گرچه همواره و در همه حال عملى ممدوح و محبوب و
تجدید عهد با پیماننامه الهى است، ولى ماه رمضان به ویژه روزها و شبهای
قدر، بسیار توصیه شده است. چرا که بهار قرآن است.
تلاوت آیات
وحیانى، هنگامى ارزش مضاعف مىیابد که خواننده به مفاهیم آن توجه کند و در
معانى کلمات دقیق شود؛ و در پیام آیات تدبر نماید. نیز همزمان با قرائت،
معانى آن را در ذهن به تصویر کشد و تجسم بخشد و روح خود را به آن عرضه کند؛
خود را مخاطب مستقیم خداى رحمان بداند و در برابر آن تسلیم شود و به قصد
تعبد و محض بندگى آن را بخواند و در دریافت روح معانى قرآن کوتاهى نکند.
۲. رذیلتزدایى
در شبهای قدر به دو چیز باید توجه بیشتر نمود: یکى: سعادتمندى و قرار
گرفتن در ردیف سعادتمندان و انسانهای خوشفرجام، و دوم: دورى از شقاوت و
بدبختى و ترک صفات زشت و ناپسند. از این رو است که پیوسته در دعاهاى مخصوص
شبهای احیاء مىخوانیم:
«وَ أَنْ تَجْعَلَ اسْمِی فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ فِی السُّعَدَاءِ وَ رُوحِی مَعَ الشُّهَدَاءِ
خدایا امشب نام مرا در میان سعادتمندان و روحم را با شهداى راه حق قرا ده».[۳۱]
با
شرح صدر و گشادن دل و جان درون، درب سعادت به روى انسان گشوده مىشود؛ و
با بستن دربهاى عجب و غرور و صفات زشت دیگر درِ شقاوت را مىتوان به روى
خود بست. در این مسیر، بهترین راه، رجوع به ضمیر و عقل بیدار و وجدان سلیم
است، باید پیوسته نفس را نکوهش کرد و از عملکرد نادرست گذشته اظهار ندامت
نمود و تصمیم بر ترک بدىها در آینده گرفت، به خصوص بدیهایی که به ما
روحانیان و مبلغان بیشتر روى مىآورد، همانند عجب و غرور، که بیمارى روانى
بسیار خطرناکى بوده و عمدتاً گریبانگیر عالمان و خطیبان برجسته و داعیان
دینى مىگردد.
«عُجب» خطرناکتر از تکبر و خودپسندى است. عجب، احساس
خودکفایى در معنویات و احساس غنا و بىنیازى در عرصه خودسازى است؛ با این
توضیح که عُجب یعنى این که انسان کار نیک خود را بزرگ بشمارد و چون کار
نیکى انجام داده، خودش را آدم نیکى بداند و از آنجا که در انجام وظیفه
کوتاهى نکرده در دل خود مباهات کند و خود را سرافراز و از دیگران که کوتاهى
کردهاند بهتر بداند و قلباً آنها را تحقیر نماید.[۳۲]
این
بیمارى روحى آثار و پیامدهاى ناگوارى در پى دارد و اگر انسان متوجه نفوذ
چنین بیمارى در روح خود نشود، رفع و دفع آن بسیار مشکل خواهد شد.
مرحوم
شیخ عباس قمى مىنویسد: از احادیث چنین بر مىآید که عجب از گناهان ظاهرى
سختتر است، براى اینکه عجب گناه دل است. گناهان ظاهرى با توبه از بین
مىرود و عبادات کفّاره آنها مىگردند، اما عجب که صفتى است نفسانى، هم
زایل کردنش مشکل است و هم عبادات را فاسد مىکند و مضرات بسیار دارد از
جمله آنکه: آدمى را متکبر مىسازد و گناهانش را از یادش مىبرد و در اثر
غرور، خود را از مکر و عذاب خدا ایمن میداند و مىپندارد که او در پیشگاه
خدا مقام و منزلتى دارد.
افزون بر آن، شخص مبتلا به عجب از بس که به
رأى و عقل خود، معتقد است از سؤال و استفاده و استشاره دیگران محروم
مىماند، و چهبسا به رأى نادرست خود، اصرار مىورزد.[۳۳]
با نظر به این خطرات و آسیبهای روحى عُجب است که امیرمؤمنان علىبنابىطالب (ع) مىفرماید:
«سَیِّئَةٌ تَسُوؤُکَ خَیْرٌ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُک
کار نادرستى که تو را ناگواراست و همراه با تنفر انجام مىدهى، بهتر از کار خوبى است که تو را به عجب و غرور وامىدارد».[۳۴]
و امام جعفر صادق (ع) نیز در این باره مىفرماید:
عُجب؛
گناهى است که بذرش کفر است و زمینش نفاق، آبش ستم، شاخههایش جهل، برگش
گمراهى و میوهاش لعنت و خلود در دوزخ است. هر که داراى صفت عجب شود بداند
که بذر کفر افشانده و زراعت نفاق کرده و ناچار زراعتش ثمر خواهد داد.[۳۵]
۳. اصلاحات اجتماعی
اصلاح دادن میان مردم، از توصیههاى جدى و مؤکد قرآن کریم است که وساطت را در این مسیر عمل شایسته مىداند؛[۳۶] و مستقیماً به آن امر مىکند[۳۷] در حدى که نجوا و تبادل سخنان سرى و صحبتهای درگوشى را تنها در موارد خاصى چون صدقه و اصلاح بین ذات جایز مىداند.[۳۸]
اهمیت در این عمل همین قدر کافى است که دروغگویى در این مقوله جایز است.
اصلاح میان چند نفر که با هم فاصله گرفتهاند، پاداش بىحساب دارد و در
زبان پیامبر از انجام نماز و روزه مستحبى ارزشمندتر است؛[۳۹] به
ویژه اگر این عمل شایسته و انسانى در ایام رمضان مخصوصاً در ایام قدر صورت
پذیرد، ارزش و اجر و پاداش مضاعفى مىیابد. آخرین وصیت امیرمؤمنان بر
شیعیان در شبهای قدر، شاهد عادل و دلیل زنده بر آن است. اصولاً پنج خصلت
پسندیده را باید در ایام قدر زنده کرد. آنها سرآمد صفات ممدوح آدمى اند و
داشتن این صفات، مستلزم داشتن تمام صفات نیک و ملازم با حقیقت ایمان است.
داشتن آنها، نفس را براى کسب تقوا و اصلاح ذاتالبین و اطاعت خدا و رسول
آماده مىکنند. این پنج خصلت به قرار زیر هستند:
تأثیر قلبى از یاد خدا؛ یعنى دل از درون بترسد و تکان بخورد؛
فزونى ایمان با گوشسپارى به قرآن؛
توکل راستین به خدا؛
اقامه نماز؛
انفاق مالى به دیگران و مستمندان.
سه صفت اول، صفت قلبى و از اعمال درون ذاتى است؛ و دو صفت اخیر، از اعمال جوارح و برون قلبى است.[۴۰]
قرآن کریم در بیان این صفات ترتیب منطقى را در میان آنها رعایت کرده است:
«إِنَّمَا
الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ
إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ
یَتَوَکَّلُونَ الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ
یُنْفِقُونَ
مؤمنان تنها کسانى هستند که چون یاد خدا شود، دلهایشان
ترسان شود، و چون آیات او بر آنها تلاوت شود، ایمانشان را بیفزاید و بر
خداى خویش توکل کنند؛ همانان که نماز را بر پا دارند و از آنچه روزیشان
داده ایم انفاق کنند».[۴۱]
سیره صالحان در شبهای قدر
سیره
رسول خدا (ص) سرمشق همه خلایق و حتى اسوه امامان معصوم (ع) بود. آن حضرت
در شبهای قدر، حال و هواى دیگرى داشت. امیرمؤمنان علىبنابىطالب (ع) در
این باره مىفرماید:
پیامبر اسلام خود و خاندانش در دهه آخر ماه مبارک رمضان، شب را احیا مىکردند (و به خواب نمىرفتند).[۴۲]
امام صادق (ع) سیره ایشان را چنین ترسیم مىکند:
«کَانَ
رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا دَخَلَ الْعَشْرُ الْأَوَاخِرُ شَدَّ الْمِئْزَرَ
وَ اجْتَنَبَ النِّسَاءَ وَ أَحْیَا اللَّیْلَ وَ تَفَرَّغَ لِلْعِبَادَة
چون
دهه آخر ماه رمضان فرا مىرسید، رسول خدا (ص) کمر همت مىبست و از زنان
خود دورى مى جست، شبها را احیا مىداشت و تمام وقت به عبادت مىپرداخت».[۴۳]
حضرت
فاطمةالزهرا (س) نیز چون پدر معصومش، شبهای قدر را احیا مىداشت نه تنها
خودش، شبزندهدار بود بلکه کودکان و نوجوانان خانه را نیز با این سنت
آشنا مىساخت و شبهای قدر که فرامىرسید به فرزندان خود، توصیه مىکرد
غذاى کمترى بخورند تا بر اثر پرخورى زودتر به خواب نروند و براى
شبزندهدارى حال و نشاط بیشترى بیابند.[۴۴]
همه ائمه
(ع) از این سیره شایسته نبوى و فاطمى، تبعیت مىکردند و عالمان و عارفان
صادق نیز این سنت را تداوم مى بخشیدند؛ براى نمونه حضرت علامه طباطبائى
سیره استادش، سیدعلى قاضى طباطبایى را در شبهاى قدر چنین توصیف مىکند:
روش قاضى طباطبایى این بود که در ماه مبارک رمضان، ساعت چهارِ شب در منزل
خود، رفقاى خود را مىپذیرفتند و مجلس اخلاق و موعظه ایشان تا ساعت شش از
شب، گذشته، طول مىکشیده در دهه اول و دوم چنین بود، ولى در دهه سوم، ایشان
مجلس را تعطیل مىکرد و تا آخر ماه رمضان هیچ کس ایشان را نمىدید. چه بسا
به مشاهد مقدس مشرف مىشدند و به دور از دید مردم، همچنان به مجاهدت و
تزکیه نفس و خودسازى ادامه مىدادند.
امام خمینى (ره) نیز به محض
طلوع ماه رمضان دیدار رسمى و عمومى با مردم و برخى از کارهاى خود را تعطیل
مىکردند و به تفکرات تنهایى و به دعا و نیایش و عبادت و خودسازى
مىپرداختند و جان تازه اى مىگرفتند و پس از پایان ماه رمضان، با قدرت و
توان و تأییدات مضاعف الهى و معنوى، در صحنه سیاست و کرسى قیادت حضور
مىیافتند.
این روش عالمان شیعى و فقیهان و عارفانِ سرآمد، ریشه در
سیره پیامبر دارد؛ ایشان حتى پیش از بعثت، راهى کوه حرا مىشدند و به دور
از محیط جهلآلود مردم مکه عزلت مىگزیدند؛ چونان حضرت موسى که به کوه سینا
به مناجات با خدا مىرفت.
آرى حضور فعال و مثبت و موفقیت آمیز، در
صحنههاى سیاسى و اجتماعى و جهاد و انقلاب، حضور عرفانى در محضر معبود را
مىطلبد تا بدینسان در میدان عمل، قدرت روحى بیابند و بر شیاطین بیرونى ظفر
یابند و این وعده صادقانه خداست که:
«وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ
و آنان که در راه ما (با خلوص نیت) جهاد کنند، قطعاً به راههای خود، هدایتشان خواهیم کرد، و خداوند با نیکوکاران است».[۴۵]
پی نوشت:
[۱] ر. ک: المفردات راغب اصفهانی؛ المیزان، ج۲۰، ص۴۶۶، دانشنامه قرآن، بهاءالدین خرمشاهی، ص۱۶۲۶
[۲] ر. ک: المیزان، ج۲، ص۴۷۱؛ پرتویی از قرآن، جزء ۳۰، ص۱۹۸، سیدمحمدحسین طالقانی؛ مرآةالعقول، علامه مجلسی، ج۱۶، ص۳۸۰
[۳]
[۴] برگرفته از پرتوی از قرآن، جزء ۳۰، ص۱۹۸
[۵] تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۱۸۷
[۶] قرآن کریم، سوره قدر، آیه۱
[۷] قرآن کریم، سوره بقره، آیه۱۸۵
[۸] قرآن کریم، سوره هو، آیه۱
[۹] ر ک: تفسیر المیزان، ج۲۰ و پرتوی از قرآن، جزء ۳۰، ص۱۹۹
[۱۰] ترجمه المیزان، ج۲۰، ص۵۶۷
[۱۱] تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۱۹۰
[۱۲]
[۱۳] تفسیر البرهان، ج۴، ص۴۸۸
[۱۴]
[۱۵] القرطبی، ج۲۰، ص۱۳۳
[۱۶] نورالثقلین، ج۵، ص۱۱۵
[۱۷] فسیر هدایت، سیدمحمدتقی مدرسی، ج۱۸، صص۲۲۵-۲۲۷
[۱۸] المیزان، ج۲۰، ص۴۷۵
[۱۹] المیزان، ج۲۰، ص۴۷۱؛ نسیم حیات، ابوالفضل بهرامپور، جزء ۳۰، صص۱۸۹-۱۹۰
[۲۰] ترجمه المیزان، ج۲۰، ص۷۶۹، چاپ رجاء
[۲۱] پرتوی از قرآن، ص۱۹۶
[۲۲] المیزان، ج۲۰، ص۴۷۳
[۲۳]
[۲۴] سخنرانیهای راشد، ج۶، ص۹۰
[۲۵]
[۲۶] قرآن کریم، سوره یس، آیه ۶۰
[۲۷] قرآن کریم، سوره فرقان، آیه ۷۷
[۲۸] قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۱۸۶
[۲۹] در محضر علامه طباطبایی، ص۳۶۰، محمدحسین رشاد
[۳۰] المراقبات، میرزا جواد ملکی تبریزی
[۳۱] مفاتیحالجنان، شیخ عباس قمی، ص۲۲۴، دارالکتب الاسلامیه
[۳۲] سفینةالبحار، ج۴، ص۲۰۸؛ سخنرانیهای راشد، ج۶، ص۱۱۷
[۳۳] سفینةالبحار، ج۴، ص۲۰۸؛ سخنرانیهای راشد، ج۶، ص۱۱۷
[۳۴] نهجالبلاغه، حکمت ۵۸
[۳۵] سخنرانیهای راشد، ج۶، ص۱۱۷
[۳۶]
[۳۷] قرآن کریم، سوره نساء، آیه۸۵
[۳۸] قرآن کریم، سوره انفال، آیه۱؛ سوره حجرات، آیه۱۰
[۳۹] قرآن کریم، سوره نساء، آیه۱۱۴
[۴۰] میزانالحکمه، ج۱۰، ص۳۰۸۷
[۴۱] قرآن کریم، سوره انفال: ۲ ۳
[۴2] حر عاملی، وسایلالشیعه، ج۷، ص۲۵۶؛ فروعالکافی، ج۴، ص۱۵۵
[۴۳] مفاتیحالجنان، ص۲۲۱، دارالکتب الاسلامیه
[۴۴] حسینی تهرانی، محمدحسین، مهرتابان، ص۳۷۳
[۴۵] قرآن کریم، سوره عنکبوت، آیه۶۹
منبع:بنیاد دعبل