۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۰ : ۰۰
ترویج آراء ابن تیمیه
از سوی محمد بن عبد الوهاب (که عنوان مکتب وهابیت را به خود گرفت) و سپس
حمله وهابیان با پشتیبانی سیاسی ـ نظامی شیوخ برخی از قبایل نجد به مناطق
مسلمان نشین حجاز و عراق و شام و یمن، در دهههای نخست قرن ۱۳ هجری صورت
پذیرفت، این در حالی بود که امت اسلامی از چهار سو مورد هجمه و حمله شدید
استعمارگران مسیحی قرار داشت. انگلیسیها، فرانسویها، روسهای تزاری و
آمریکائیها هر کدام به نوبه خود در قرن ۱۹ میلادی گرگ صفتانه امت مظلوم و
پریشان اسلامی را مورد حمله قرار داده بودند.
در چنین دوران سختی که
مسلمانان نیاز حیاتی به همدلی و همکاری بر ضد دشمن مشترک داشتند، محمد بن
عبد الوهاب مسلمانان را به جرم شفاعت خواهی از پاکان و زیارت قبور اولیاء
خدا مشرک و بتپرست و واجب القتل خواند! و اعراب بادیهنشین را برانگیخت که
مناطق سنینشین و شیعهنشین حجاز و عراق و شام و یمن را به خاک و خون
بکشند و اموال مسلمین را ـ به عنوان غنیمت جهاد با کفار ـ به غارت برند!
نکته
بسیار عجیب و غیر قابل هضم در این کار، جریان فتوای محمد بن عبدالوهاب
(مثلاً به عنوان فقیه) به تکفیر مسلمانان جهان و تشویق و پیروان خویش به
قتل و غارت فجیع آنان به اتهام شرک و بتپرستی است که صحنههای جانگدازی
در طول دو قرن اخیر پیش آورده است، چنین فتوایی در بین پیروان ادیان الهی
کمتر سابقه دارد.
وی در کتاب کشف الشبهات مینویسد: کسانی که فرشتگان و پیامبران و اولیاء الله را شفیع قرار داده و به وسیله آن نزد پروردگار تقرب میجویند، خونشان حلال و قتل آنان جایز است.[۶] خشونت و وحشیگری که در ذات این مکتب نهفته و مظاهر آن در حمله و کشتار بیسابقه مردم مظلوم کربلای معلی در سال ۱۳۴۳ هجری قمری که حدود ۷۰۰۰ نفر از علماء سادات و مردم را قلع و قمع کردند بسیار دور از باور و انسانیت است[۷]!
پایهگذار وهابیت
محمد
بن عبد الوهاب در سال ۱۱۱۵ هـ.ق در شهر عُینیه از توابع نجد بدنیا آمد،
پدر او عبدالوهاب قاضی شهر به شمار میرفت. محمد بن عبدالوهاب فقه حنبلی را
در زادگاه خود آموخت. سپس برای تکمیل معلومات رهسپار مدینه منوره شد و در
آنجا به تحصیل حدیث و فقه پرداخت. در دوران تحصیل در مدینه، گاهی مطالبی بر
زبانش جاری میشد که از عقایدی خاص حکایت داشت، چندان که اساتید وی از
آیندهاش نگران شده و میگفتند: اگر این فرد به تبلیغ بپردازد گروهی را
گمراه خواهد کرد.
چندی بعد، محمد بن عبدالوهاب مدینه را به سوی نقاط
دیگر ترک کرد و چهار سال در بصره و پنج سال در بغداد و یکسال در کردستان و
دو سال در همدان اقامت کردهاند. زمانی هم در اصفهان و قم ساکن بوده و بعد
از طریق بصره به احساء و سپس به اقامتگاه پدرش حُریمله رفت. تا زمانی که
پدرش در قید حیات بود وی کمتر سخن میگفت. تنها گاهی میان او و پدرش نزاعی
در میگرفت. ولی پس از مرگ پدر به سال ۱۱۵۳هـ. ق، پرده از عقاید خود
برداشت.
تبلیغات محمد بن عبد الوهاب در
شهر حُریمله افکار عمومی را بر آشفت، به گونهای که ناچار شد این شهر را به
قصد اقامت در زادگاهش ترک کند، در زادگاهش (عینیه) با حاکم وقت، عثمان بن
مَعمر، تماس گرفت و دعوت جدید خود را با او در میان نهاد و قرار شد که ان
با پشتیبانی حاکم، آیین خود را تبلیغ کند ولی طولی نکشید که فرمانروای
احساء که مقامی بالاتر از حاکم عییینه داشت عمل عثمان را ناروا شمرد و
دستور دار هر چه زودتر فرزند عبد الوهاب را از شهر بیرون کند.
محمد
بن عبد الوهاب ناچار شد برای اقامت و تبلیغ مفاسدش محل دیگری را برای زندگی
انتخاب کند، بنابراین به منطقهای به نام دِرعیه رفت. حاکم درعیه محمد بن
سعود (جد آل سعود) بود. او دعوت خود را با حاکم در میان گذاشت و هر دو
پیمان بستند که رشته دعوت از آن محمد بن عبد الوهاب و زمام حکومت در دست
محمد بن سعود باشد. برای استحکام روابط ازدواجی نیز بین دو خانواده صورت
گرفت.
محمد بن عبد الوهاب این بار تبلیغات مسمومش را در پرتوی قدرت
حاکم آغاز نمود. به زودی هجوم به قبایل اطراف و شهرهای نزدیک شروع شد و سیل
غنایم از اطراف و اکناف به شهر درعیه، که شهر فقیر و بدبختی بود، سرازیر
گشت، این غنایم، چیزی جز اموال مسلمانان منطقه نجد نبود که با متهم شدن به
شرک و بت پرستی، اموال و ثروتشان بر سپاه محمد بن عبد الوهاب حلال شده بود!
تا آنجا که آلوسی که خود تمایلات وهابی گری دارد، از مورخی بنام ابن بشر
نجدی چنین نقل میکند: من در آغاز کار شاهد فقر و تنگدستی مردم درعیه بودم
ولی بعدها این شهر در زمان سعود (نوه محمد بن سعود) به صورت شهری ثروتمند
در آمد، تا آنجا که سلاحهای مردم آن با زر و سیم زینت شده بود. بر اسبان
اصیل و نجیب سوار میشدند و لباسهای فاخر میپوشیدند و از تمام لوازم ثروت
بهره مند بودند، به حدی که زبان از شرح آن قاصر است.
عوامل گسترش وهابیت
به طور کلی میتوان گفت دو عامل به انتشار دعوت محمد بن عبدالوهاب در میان اعراب بادیه نشین نجد کمک زیادی کرد:
۱ـ حمایت سیاسی ـ نظامی آل سعود از محمد بن عبد الوهاب.
۲ـ دوری مردم نجد از تمدن و معارف و حقایق اسلامی.
توضیح
بیشتر اینکه: جنگهایی که وهابیان در نجد و خارج از نجد (حجاز، یمن، شام،
عراق و...) میکردند، جاذبهای دلفریب داشت به گونهای که ثروت هر شهری که
با قهر و غلبه بر آن دست مییافتند، بر مهاجمین حلال بود، اگر میتوانستند
آنرا جزو تصرفات و املاک خود قرار میدادند و در غیر این صورت، به غنایمی
که به دست آورده بودند اکتفا میکردند.
جنایات وهابیت
کشتار
شیعیان به دست وهابیان در عتبات عالیات، صفحهای سیاه در تاریخ اسلام است.
صلاح الدین مختار، که از نویسندگان وهابی است، مینویسد: در سال ۱۲۱۶ هـ .
ق امیر سعود با قشون بسیار متشکل از مردم نجد و عشایر جنوب و حجاز و تهامه
و دیگر نقاط به قصد عراق حرکت کرد، وی در ماه ذی قعده به کربلا رسید و
آنجا را محاصره کرد. سپاهش برج و باروی شهر را خراب کرده، به زور وارد شهر
شدند و بیشتر مردم را که در کوچه و بازار و خانهها بودند به قتل رساندند.
سپس نزدیک ظهر با اموال و غنایم فراوان از شهر خارج شدند و در نقطهای به
نام ابیض گرد آمدند. خمس اموال غارت شده را خود سعود برداشت و بقیه به نسبت
هر پیاده یک سهم و هر سواره دو سهم، بین مهاجمین تقسیم شد.
ابن
بُشر، مورخ نجدی، درباره حمله وهابیان به نجف مینویسد: در سال ۱۲۲۰ سعود
با سپاهی انبوه به قصد حمله به نجف حرکت کرد و سپاه خود را در اطراف آن شهر
فرود آورد. وی دستور داد با روی شهر را خراب کنند، ولی هنگامی که سپاه او
به نزدیکی شهر رسیدند خندق عریض و عمیقی دیدند، که امکان عبور از روی آن
وجود نداشت. در جنگی که بین طرفین رخ داد بر اثر تیراندازی از باروهای شهر،
عدهای از سپاهیان سعود کشته شدند و بقیه آنها از گرد شهر عقب نشسته و به
غارت روستاهای اطراف پرداختند.
ممکن است تصور شود که وهابیان، تنها
بلاد شیعه نشین را مورد تاخت و تاز قرار میدادند ولی این اندیشه به هیچ
وجه درست نیست و باید گفت: کلیه مناطق مسلمان نشین حجاز و عراق و شام، آماج
حملات آنها قرار داشت و تاریخ در این مورد از هجومهای وحشیانهای گزارش
میدهد که مجال شرح آن نیست. برای نمونه تنها به یک مورد اشاره میکنیم:
جمیل صدقی در خصوص فتح طائف به دست وهابیان مینویسد: از پلیدترین کارهای
وهابیان، قتل عام مردم است که بر صغیر و کبیر رحم نکردند، طفل شیر خوار را
بر روی سینه مادرش سر میبریدند و جمعی را که مشغول فرا گرفتن قرآن بودند،
همه را کشتند. چون در خانهها کسی باقی نماند به دکانها و مساجد رفتند و هر
که را دیدند، حتی گروهی را که در حال رکوع وسجود بودند، کشتند. کتابها را
که در میان آنها تعدادی قرآن و و دیگر کتب حدیث و فقه بود در کوچه و بازار
افکندند و آنها را پایمال کردند. این وقایع خونبار در سال ۱۲۱۷ هـ.ق اتفاق
افتاد.
وهابیان پس از قتل عام طائف، نامهای به علمای مکه نوشتند و آنان
را به آئین خویش دعوت کردند. سپس صبر کردند حج منقضی شد و حاجیان از مکه
بیرون رفتند، آنگاه قصد مکه نمودند.
علمای مکه در کنار کعبه گرد
آمدند تا به نامه وهابیان نجد پاسخ گویند، در حین گفتگو و مشاوره آنان،
ناگهان جمعی از ستمدیدگان طائف داخل مسجدالحرام شدند و آنچه بر آنان گذشته
بود. بیان کردند و در میان مردم مکه شایع شد که وهابیان به مکه آمده و
کشتار خواهند کرد. مردم مکه سخت در وحشت و اضطرارب افتادند، چندان که گویی
قیامت بر پا شده است ابو حامد خطیب در مسجد الحرام به منبر رفت و نامه
وهابیان و جواب علماء در رد عقاید آنان را قرائت کرد. آنگاه خطاب به علماء و
قضات و ارباب فتوا گفت: گفتار نجدیان را شنیدید و عقایدشان را دانستید.
درباره آنان چه میگویید؟ همه علماء و مفتیان مذاهب اربعه اهل سنت، از مکه
مکرمه و سایر بلاد اسلامی که برای ادای مناسک حج گرد آمده بودند، به کفر
وهابیان حکم کردند و بر امیر مکه واجب دانستند به مقابله با آنان اقدام کند
و افزودند که بر مسلمین واجب است او را یاری کنند و با وی در جهاد علیه
وهابیان شرکت نماید و هر کس بدن عذر تخلف کند گنه کار بوده و هر کس در این
راه شرکت کند مجاهد، و در صورت کشته شدن شهید خواهد بود. در این امر بین
تمام علمای مسلمانان اجماع بود و فتوای مزبور را نوشته و همه مهر کردند.
پی نوشت:
[۱] - رحله ابن بطوطه: ص ۹۵ ـ ۹۶.
[۲] - تکمله السیف الصیقل: ص ۱۰۹ ـ ۱۹۲.
[۳] - الدره المضیّه فی الرد علی ابن تیمیه، شبکی، ص ۵.
[۴] - فوات الوفیات، کتبی: ج ۱، ص۷۷.
[۵] - الفتاوی الحدیثه:ص ۸۶.
[۶] - کشف الشبهات: ص ۵۸ ـ ۸۷، چاپ دارالقلم.
[۷] ـ کشف الارتیاب: ص ۷۷ ـ شهداء الفضیله، علامه امینی: ص ۳۸۸.
* پایگاه عرفان
منبع:مهر