راهکار مبارزه با فساد اداری از دیدگاه اسلام
فساد پدیده ای پیچیده و چند وجهی است و اشکال، عوامل و کارکردهایی متنوع در زمینه های مختلف دارد.
عقیق: پدیده فساد، از یک عمل کوچک خلاف قانون گرفته تا عملکرد نادرست یک نظام سیاسی و اقتصادی در سطح ملی را شامل می شود. در نتیجه، تعریف فساد، از اصطلاحات گسترده «سوءاستفاده از قدرت عمومی» و «فساد اخلاقی» گرفته تا تعریف های قانونی خاص فساد به عنوان «عمل رشوه خواری، که یک کارمند دولتی مرتکب می شود»یا «مبادله منابع محسوس»، همه را در بر می گیرد. اما باید دانست با راهکارهایی می توان به مقابله به این امر به ویژه در حوزه ی صاحبان قدرت پرداخت؛ چنانکه یکی از آنان تقوا و خود کنترلی ایت.خود کنترلی، به معنای نظارت و مواظبت فرد بر اعمال و رفتار خویش و در نتیجه انجام دادن وظایف به نحو مطلوب و پرهیز از انحراف و تخلف شغلی و اداری است. خود کنترلی و نظارت بر اعمال و رفتار خود، جزو آموزه های اصیل اسلامی است (غررالحکم،حدیث 2429). در ادبیات قرآنی، مسئله خود کنترلی با عنصر«تقوا» پیوندی ناگسستنی یافته است. به عبارت دیگر، بیان قرآنی و اسلامی خود کنترلی، در مفهوم ارزشی«تقوا» تجسم یافته است. این واژه، در اصل از ماده «وقایه» به معنای نگهداری یا خویشتن داری است. به تعبیر دیگر، نیروی کنترل درونی است که انسان را در برابر طغیان شهوات حفظ می کند. تقوا، از قدرت بازدارندگی و نیروی حرکتی پرتوانی برخوردار است که ماشین وجود انسان را از پرتگاه ها حفظ ، و از سستی ها و خطاها باز می دارد (مکارم شیرازی،1374،ج1، ص79).حقیقت تقوا همان احساس مسئولیت درونی است و تا این احساس نباشد، انسان به دنبال هیچ برنامه سازنده ای حرکت نمی کند (همان،ج17،ص188). اما خمیر مایه چنین احساس مسئولیتی، دو چیز است:1-یاد خدا؛ یعنی توجه به مراقبت دائمی خداوند و حضور او در همه جا و همه حال؛ 2-توجه به معاد و دادگاه عدل خداوند و نامه اعمالی که هیچ کار کوچک و بزرگی نیست، مگر آنکه در آن ثبت می شود. به همین دلیل، توجه به این دو اصل مبدا و معاد،سرلوحه برنامه های تربیتی پیامبران و اولیای الهی قرار داشته و تاثیر آن در پاکسازی فرد و اجتماع ، کاملا چشمگیر است (همان،ج23،ص540).با مطالعه در آموزه های دینی، راه های زیادی برای ایجاد و توسعه تقوا و خود کنترلی در افراد و انسان ها قابل استخراج است که برخی از آنها به اختصار معرفی می شوند.1-اصلاح جهان بینی افراد جامعهحساب دهی و پاسخ گویی، باعث کاهش درجه و میزان فساد می شود. این امر ممکن است به روش های مختلفی به دست آید که مهمترین و تاثیر گذارترین روش، ایجاد خود کنترلی در افراد است. در یک جهان بینی و نگرش سکولاریستی ،معمولا حساب دهی و پاسخ گویی از طریق بررسی ها و کنترل های اعمال شده بر افراد از طرف جامعه، جهت دستیابی به نتایج مشخصی چون امانت داری، کارایی و برابری به دست می آید. این نوع از پاسخ گویی ، بسیار پر هزینه است و کاستی های فراوانی دارد که نمونه های زیادی از آن را می توان در مشکلات اجتماعی و اقتصادی ای که جوامع مدرن با آن مواجه اند، آشکارا مشاهده کرد.با مراجعه به آموزه های دینی در می یابیم که بالاترین شکل پاسخ گویی، پاسخ گویی ای است که از درون افراد ناشی می شود، نه از بیرون و جامعه. برای رسیدن به این نوع از پاسخ گویی درونی ، باید جهان بینی افراد را توسعه داد؛ تا جایی که از مرز زندگی این دنیایی بگذرد و زندگی اخروی و جاودانی را نیز شامل شود. این، در واقع مشخصه اصلی جهان بینی اسلامی است. آموزه های اسلامی، راهنمای انسان ها در تمامی ابعاد زندگی سیاسی ،اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی و... است و در ترغیب و تحریک انسان ها به انجام کارهای پسندیده و روی گردانی از کارهای ناپسند بسیار قوی تر و نیرومندتر از هر جهان بینی غیر دینی می باشد؛زیرا: اولا، اصولی که از دو منبع معتبر قرآن و سنت استخراج می شوند، با طبیعت انسان سازگاری دارند؛ چنان که قرآن کریم می فرماید:«آیا آن خدایی که خلق را آفریده است، عالم به اسرار آنها نیست؟ وحال آنکه او بر باطن و ظاهر همه امور عالم آگاه است»(ملک:14). همین طور، انسانی که در این جهان بینی تربیت می یابد، از بهترین ویژگی های فردی برخوردار است؛ زیرا قرآن کریم وی را به درستی و شایستگی در کار فرا می خواند.ثانیا، برخی از اصول ارایه شده توسط قرآن و سنت، اساسا در راستای محافظت افراد از افتادن در دام هواها، هوس ها و فزون طلبی قرار دارند. برخی دیگر از این اصول و آموزه ها ، انسان را قادر می سازندتا از دانش ها و تجربیات به دست آمده، در جهت پیشرفت زندگی مادی و معنوی خود هر دو بهره برداری کنند.در نتیجه، بر اساس آموزه های دینی، نخستین گام برای مبارزه با فساد اداری و دیگر بیماری های اجتماعی مدرن، تزریق جهان بینی صحیح در جامعه است؛ همچنین عمل به اصول اسلامی به طور کامل، برای هدایت انسان به سمت صلح و شکوفایی حقیقی باید تشویق شود. پاسخ گویی و مسئولیت پذیری ای که از درون انسان بجوشد، موثر تر و ماندگار تر از پاسخ گویی ای است که از نظارت بیرونی ناشی می شود.2-ایمان به معاد و حساب دهی در آنایمان و پایبندی به آموزه های اسلامی ، عامل بسیار مهمی در ایجاد خود کنترلی در انسان است. هر چه ایمان به حقایق دینی و باورهای اسلامی قوی باشد، پایبندی به نظام ارزشی –که مراقبت درونی جزئی از آن است- نیز بیشتر، و در نتیجه خود کنترلی ، شدید تر می گردد.در میان باورها، ایمان به معاد، عاملی بسیار قوی و پایبندی به ارزش ها و در نتیجه خود کنترلی است. باور به اینکه فردای قیامت از همه اعمال سوال خواهد شد وانسان مسئول اعمال و رفتارهای خویش است، همچنین باور به حسابرسی و پاداش و کیفر الهی، تاثیری شگرف بر انسان می گذارد و او را خود کنترل می سازد. اعتقاد به معاد، مسئولیت آفرین است؛ تقوا و خودکنترلی را در افراد پرورش می دهد و از آلوده شدن آنها به حرام و معصیت الهی جلوگیری می کند (خدمتی،1381، ص84).3-اهتمام به انجام فرایض و ترک محرماتارزش هر انسانی، در قانونمندی او نهفته است و هرگونه تخلف و قانون شکنی، شخصیت و ارزش انسان را پایین می آورد. بنابراین ، انسانی با تقواست که خود را در عمل به قوانین اسلام متعهد کرده و از قانون شکنی مبرا باشد؛ به عبارت دیگر، از تمام محرمات پرهیز کند و به همه فرایض و واجبات عمل نماید. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در این زمینه می فرماید:«عابدترین مردم کسی است که به فرایض دینی عمل کند و با تقواترین اشخاص کسی است که از تمام محرمات دوری گزیند»(مجلسی،1402ق،ج11،ص195،ح14). بنابراین، یکی از شیوه ای رسیدن به تقوا، محترم شمردن قوانین اسلام است تا در سایه آن، حقوق خدا و مردم را به رسمیت بشناسیم و از حدود مقرر تجاوز نکنیم.4-توجه به حضور خداوند در هستییکی دیگر از شیوه های کسب تقوا، توجه به حضور خدا در هستی است. هر انسان مسلمانی وظیفه دارد که خدا را همه جا حاضر و ناظر خود بداند. در این صورت است که از هر گونه خلاف و گناه مصون می ماند. قدرت ایمان به خدا و یاد او در ریشه کن کردن گناه، از همه قدرت ها نیرومندتر است. از همین روست که در آیات و روایات بر نقش توجه به حضور خداوند در بازداری از گناه و انحراف بسیار تکیه شده است؛ برای نمونه، قرآن کریم می فرماید:«آیا انسان نمی داند که خداوند همه اعمالش را می بیند؟»(علق:14).5-توجه به ارزش و کرامت انسانیکی از اعتقادهای اسلامی که زمینه ساز تحقق خود کنترلی است، مسئله ارزش و کرامت انسان است؛ زیرا اگر انسان قدر و منزلت و جایگاه رفیع خود را بهتر بشناسد،دیگر به امور پست و آلوده شدن به زشتی ها رضایت نمی دهد. برعکس، شخصی که برای خودش ارزش و منزلتی قائل نیست؛به هر ذلتی تن می دهد؛چنین شخصی، خود از شر اعمالش در امان نیست و بالطبع ، دیگران نیز از شر او در امان نیستند؛چنان که امام هادی(علیه السلام) می فرمایند:«هر کسی که در نزد خودش پست و بی ارزش است، پس تو از شر او در امان نباش»(ابن شعبه،1363،ص362).انسان، موجودی است که روح خدا در او دمیده شده است؛(حجر:29) و فرشتگان بر او سجده کردند؛ (حجر:30) او تنها موجودی است که خداوند در آفرینش او خود را ستوده؛(مومنون:14) و او را موجودی فناپذیر قرار داده است (مجلسی،1402،ج6،ص249). ارزش انسان بهشت است، نه کمتر؛ و خداوند انواع فضیلت ها و کرامت ها را به او مرحمت کرده است(اسراء:70). اگر انسان به این کرامت ها و مقامات توجه کند،هرگز خود را به کارهای زشت آلوده نخواهد کرد.6-کنترل و نظارت اجتماعی (بیرونی)شکی نیست که ایجاد پاسخ گویی و مسئولیت پذیری درونی که از جهان بینی اسلامی ناشی می شود، بهترین شیوه برای مبارزه با مفاسد در جوامع مدرن است. نهادینه سازی سیستم ارزشی در جوامع امروزی، فرایندی بلند مدت است؛ بنابراین، مسئولیت پذیری درونی باید با مسئولیت پذیری بیرونی مبتنی بر کنترل و نظارت سیستمی تکمیل شود تا افراد را از رفتاری غیر عادلانه با یکدیگر باز دارد.بر اساس آموزه های دینی، یکی از وظایف اجتماعی اساسی انسان ها،نظارت بر اعمال و رفتار همدیگر و حساسیت و توجه به عملکرد یکدیگر می باشد. اساس نظارت بیرونی و اجتماعی در اسلام ،در مفاهیم«امر به معروف»و «نهی از منکر»قرار داده شده است. به تعبیر دیگر،تعبیر و بیان قرآنی و حدیثی نظارت اجتماعی در اسلام،واژه های امر به معروف و نهی از منکر است. از دیدگاه اسلامی،انسان موجودی اجتماعی است و بسیاری از عوامل رشد و تکامل یا عقب ماندگی و سقوط وی، در روابط اجتماعی اش با دیگران قرار دارد؛ از این رو،حساسیت به این روابط، و تلاش در جهت سالم سازی جامعه، از وظایف اصلی انسان هاست . از این روست که آیات و روایات بسیاری، از جهات متعدد و متنوعی، بر این وظیفه اجتماعی ،دینی وسیاسی تاکید نموده و ابعاد مختلف آن را گوشزد کرده اند. علت برتری امت اسلامی بر امت های دیگر،عمل به همین فرضیه دانسته شده است:امر به معروف را به منزله یک ساز وکار نظارت اجتماعی،می توان چهار گونه دسته بندی کرد:1-نظارت مسئولان بر مردم.2-نظارت مردم بر مسئولان.3-نظارت مردم بر مردم.4-نظارت مسئولان بر مسئولان.در جوامع امروزی برای هر یک از انواع نظارت بیرونی، ساز وکارهایی وجود دارد. نظارت مسئولان بر مردم، خود را از طریق قوانین و مقررات نشان می دهد. نظارت مردم بر مسئولان،بیشتر از طریق مطبوعات و رسانه ها قابل پیگیری است.در انجام وظیفه امر به معروف نسبت به مسئولان ،می توان گفت که در حکومت و نظام اسلامی، مردم دو نقش و وظیفه اساسی دارند: یکی مشورت دادن به مسئولان در تصمیم گیری است که دلیل آن، این آیات قرآن کریم است: «وَشاوِرهُم فِی الامرِ» و«امرُهُم شُوری بَینَهُم» ؛ نقش دوم جامعه در امور حکومتی نسبت به مسئولان نظام اسلامی، مراقبت، پاسداری و نگهبانی از اجرای قوانین است. مردم موظف اند که هر جا خللی در اجرای قانون ببینند، تذکر دهند و اگر مفید واقع نشد، اعتراض کنند. این وظیفه، امر به معروف و نهی از منکر است که خداوند در قرآن صریحا به آن امر می کند (آل عمران:104).7-سلامت کارگزاران نظام اداری و حکومتیهر نظام اداری و حکومتی برای اینکه بتواند امور جامعه خود را به درستی اصلاح کند، باید از کارگزاران شایسته و متعهد بهره گیرد. در میان همه حکومت ها ،تاکنون هیچ حکومتی ،مانند حکومت امیرالمومنین علی (علیه السلام) در خصوص امور کارگزاران خود حساسیت و دقت به خرج نداده است. این واقعیت را می توان از نامه ها و خطبه های گوناگون حضرت به کار گزاران و والیان حکومتی در ابعاد مختلف سیاسی،اقتصادی و دینی جست و جو کرد. در همه نامه ها و عهد نامه های حضرت به کارگزاران ،مسئله رعایت تقوا و ترس از خدا و توجه به آخرت دیده می شود.در اندیشه سیاسی اسلام، کسانی که از امکانات و اموال و اختیارات حکومتی بهره مند می شوند ، باید صفات و ویژگی هایی داشته باشند تا بتوانند وظیفه خود را به درستی انجام دهند؛ در غیر این صورت، باعث تباهی امور می شوند. علی (علیه السلام) هیچ گاه در عزل و نصب های خود، مسئله رفاقت و خویشاوندی را مدنظر قرار نمی داد و روش سیاستمداران دنیا پرست را که تنها در راستای بقای حکومت خود عمل می کردند، نداشت؛بلکه تنها به رضای خدا می اندیشیدو مصلحت مردم را در نظر می گرفت. در اندیشه سیاسی حضرت، هیچ خطری برای جامعه اسلامی بیشتر از خطر بر سر کار آمدن افراد فاقد اهلیت و کم صلاحیت نیست. به همین دلیل، هنگام گماردن مالک اشتر نخعی به حکومت مصر، در نامه ای به مصریان چنین هشدار داده است:من بیم دارم که نابخردان و نابکاران، زمام امور مملکت را به دست گیرند و مال خدا را دست به دست بگردانند و بندگان او را بردگان خود گیرد و با صالحان به دشمنی بر خیزد و فاسقان را حزب خود قرار دهند(نهج البلاغه ،ص 1050).حضرت مرتبا مردم را به مسئله کارگزاران توجه می دادند و می فرمودند که مبادا زمامداران بی اهلیت بر سر کار آیند و جامعه و مردمان را به تباهی کشانند؛ چرا که اگر حساسیت مردم به چگونگی رفتار کارگزاران از بین رود، آن گاه افراد بی لیاقت و فاقد صلاحیت در مراتب زمامداری قرار می گیرندو جامعه را به تباهی می کشانند (مجلسی،1402ق ،ج69 ،ص 176).نتیجه آنکه اگر در نظام اداری و حکومتی از افراد سالم و متعهد استفاده شود، و از طرفی نظارت مستمر برای تداوم حسن سلوک و تعامل مطلوب با مردم نیز حاکم باشد، یقینا می توان به اقامه عدل و قسط در جامعه امیدوار بود. بدیهی است تنها در این صورت است که می توان امیدوار بود مردم به نظام حکومتی جامعه اقبال کنند ودر رفع فساد و تخلف ،با کارگزاران همکاری و همگامی نمایند.8-مبارزه با انحصارگرایی ها و انحصار طلبی هاچنان که گفته شد، در بخش عوامل فساد مربوط به حاکمان و قدرتمندان ،انحصار طلبی و در قبضه گرفتن قدرت و اقتدار سیاسی و اداری، یکی از عوامل اصلی و گلوگاهی فساد اداری است. از آنجا که انحصار گرایی و انحصار طلبی دارای آثار سوء اجتماعی بسیاری است و نقشی برجسته در فساد و سقوط حکومت و نظام اداری دارد، در ادبیات دینی توجه خاصی به آن شده و احادیث فراوانی به جریان شناسی شکل گیری، آثار و عواقب، و راه های مبارزه با آن پرداخته اند.معادل عربی انحصار طلبی، واژه «استئثار» است. استئثار ،از ریشه «اثر»، در مقابل «ایثار» و به معنای «مقدم داشتن خود یا وابستگان و هواداران خود بر دیگراندر تامین نیازها و خواست ها» است(ابن منظور،1410،ص8). نکته قابل توجه اینکه انحصار طلبی ممکن است دو شکل داشته باشد: الف)انحصاری که تجاوز به حقوق دیگران نیست و تنها اقدامی است بر خلاف ایثار که ارزشی اخلاقی است؛ ب)انحصاری که افزون بر مخالف بودن با ایثار ،تجاوز به حقوق دیگران نیز هست(محمدی ری شهری،1384،ص208).عوامل زیادی در انحصار طلبی انسان ها نقش دارند؛ همچون بی اعتنایی به حقوق مردم، بی رغبتی به مکارم اخلاقی،حرص، بخل و خست؛ اما اصلی ترین عوامل و ریشه های انحصار طلبی، خود خواهی ،بی ایمانی یا ضعف ایمان است. اگر ایمان، خود خواهی ذاتی انسان را مهار نکند، انسان به طور طبیعی انحصار طلب می شود و همه چیز را برای خود و وابستگان خود می خواهد . به فرموده امام علی (علیه السلام) :«هر کس به فرمان روایی رسد، انحصار طلبی پیشه کند»(نهج البلاغه،حکمت 160).یکی از بهترین روش های مبارزه با انحصار طلبی زیر دستان، دوری کردن مسئولان رده بالا از انحصار طلبی است؛ چنان که پیشوایان دینی ما چنین بوده و چنین کرده اند. از ابو اسحاق سبیعی نقل شده است که علی (علیه السلام) در بیت المال چیزی باقی نمی گذاشت (وهمه را میان مردم تقسیم می کرد)، مگر آنچه را که در آن روز نمی توانست تقسیم کند؛ و می فرمود:«ای دنیا!دیگری را بفریب» ؛ و هیچ چیزی از فیء را به انحصار خود در نمی آورد و چیزی را به خویشاوندان و نزدیکانش اختصاص نمی داد(قرطبی،1415،ج3 ص210).روش دیگر مبارزه با انحصار طلبی، توجه در گمارش افراد است؛ چنان که حضرت می فرماید: «دربانان و اطرافیان خود را از نیکان برگزین و کسانی از آنها را که امتیاز خواه و متجاوز و فاقد انصاف اند، از خود دور گردان و به احدی از کسان خود واطرافیان ات قطیعه ای وامگذار و به آنان اجازه مده که ملکی را برای خویش گیرند» (دعائم الاسلام،ج1 ص367).9-عدم تبعیض در بر خورد با فسادیکی از اصول اساسی در مبارزه با فساد اداری، برخورد یک سان و بدون تبعیض با مرتکبان آن است. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در مقابل تلاش عده ای برای جلوگیری از قطع دست زنی از اشراف که مرتکب سرقت شده بود، فرمودند:«انان که پیش از شما بودند، تنها به سبب چنین تبعیض هایی هلاک شدند؛ زیرا حدود را بر ناتوانان اجرا می کردند و قدرتمندان را رها می ساختند. بنی اسرائیل تنها به این سبب هلاک شدند که حدود را در خصوص فرودستان اجرا می کردند و بزرگان را معاف می ساختند.» (دلشادتهرانی، 1372،دفتر دوم) در جای دیگر فرموده اند:«امت های پیش از شما به این علت هلاک شدند که حد را در اره فرودست اجرا می کردند و بزرگ را رها می ساختند. به آن کس که جان محمد در دست اوست سوگند که اگر دخترم فاطمه نیز چنین کرده بود، دست او را قطع می کردم»(همان).پی نوشت:نگارش:حجت الاسلام و المسلمین حسن بابایی حسکویی؛ استاد حوزه و دانشگاهمنبع:قدس211008