۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۰ : ۲۱
از جمله آثار گرانقدر آیت الله جوادی آملی، فیلسوف و مفسر قرآن حکیم، مکتوب "رازهای نماز" است. این عالم فرهیخته در این اثر کوشیده است به بخشی از اسرار نماز به عنوان معراج و بال صعود انسان به ملکوت توجه کند. آنچه در ادامه می آید برگرفته از این مکتوب است.
بسم الله هر سوره متناسب با معنای آن سوره است
بسم الله در آغاز هر سوره، معنای مخصوصی دارد که با محتوای آن سوره هماهنگ است و چون سوره حمد عهده دار معارف فراوانی است بسم الله در آغاز آن حاوی همه آن معارف است. از آنجا که ادراک این معارف، وسیله ارتقا به شهود رازهای آن است ذیلا برخی از آن ها را می آوریم زیرا برای آزاداندیش اشاره از سخن گفتن کفایت می کند.
خداوند ستایشگر است و ستایش شده
"حمد" قطعا در برابر نعمت است و نظام امکانی از معقول گرفته تا محسوس و از غیب تا شهود، همه نعمت هایی است که خداوند باری عطا فرموده است، پس او مستحق ستایش است و جز او کسی این استحقاق را ندارد و چون غیر خداوند وجود حقیقی ندارد زیرا همه ماسوی الله، نشانه ها و مظاهر او هستند پس او به هر چه از غیر او صادر می شود مالک مستقل است یعنی ستایشی که از غیر خدا بروز می کند مظهر و نشانه ستایشی است که از خدای متعال پدید می آید. پس ستایشگری غیر خدا وجود ندارد و هم او حمید و ستوده به معنای مطلق است یعنی او هم ستایشگر است و هم ستایش شده.
پنج دلیل برای آن که خدا استحقاق ستایش را دارد
در این سوره - حمد - علت این که خداوند متعال، استحقاق ستایش دارد پنج امر ذکر شده که برخی از آن ها جامع و متن و برخی شرح برای آن متن به شمار می آیند:
یکم. یعنی همان که به منزله متن است عنوان "الله" است زیرا این کلمه جامع همه کمالات است و در وجود هرکس همه کمالات جمع شود او ستایش شده و محمود است، در نتیجه خدای تبارک و تعالی، ستایش شده و محمود است پس ستایش تنها از اوست. این قسم به منزله متن است و علت های چهارگانه دیگر که بیان می شود شارح آن است.
دوم. یعنی همان که - مانند عناوین آتی - به منزله شرح است، عنوان "ربوبیت" است که از صفات خاص خدای عزوجل است و چون خداوند سبحان، پروردگار جهان هاست و هر پروردگاری محمود و ستایش شده است پس او محمود و ستایش شده است پس اوست که استحقاق ستایش دارد.
سوم. عنوان "رحمانیّت" و بخشایندگی نیز از صفات خاص خداست. این صفت گرچه از بسیاری اسما و صفات الهی فراگیرتر است ولی نسبت به "الله" خاص است. گرچه از برخی از اهل معرفت آشکار می شود که رحمانیت نیز نظیر عنوان "الله" اسم اعظم است، چنان که از آیه "قل ادعوا الله او ادعوا الرّحمن ایّاما تدعوا فله الاسماء الحُسنی / بگو خدا را بخوانید یا رحمان را، هر کدام را بخوانید برای او نام های نیکوتر است" چنین استفاده می شود. زیرا دلالت دارد هر یک از اسم های "الله" و "الرّحمن" واجد ویژگی های نام های نیکوترند و برای هر یک از این دو اسم، اسمای حسنی است زیرا ضمیر در "له" به "ایُّ" برمی گردد نه به خصوص ذات مطلق واجب تعالی ولی چون "الله" تابع و صفت قرار نمی گیرد و عنوان "الرحمن" وصف و تابع می شود ممکن است بین این دو اسم این تفاوت را قرار داد که "الله" جامع همه اسما و "الرحمن" شارح آن باشد.
چهارم. عنوان "رحیمیّت" نیز از اوصاف خاص است چون غیر مؤمن را فرا نمی یگرد و همانند عنوان "الله" اسم اعظم و جامع نیست. از آنجا که خدای سبحان، مهربان و رحیم است و هر مهربانی مورد ستایش قرار می گیرد پس خداوند متعال محمود و ستایش شده است پس برای اوست ستایش.
پنجم. عنوان "مالک" و فرمانروایی در امن پاداش بهشت و دوزخ. این فرمانروایی از شئون حکمت و داد است چنان که از شئون قدرت نیز هست و هر حاکم دادخواهی در برابر عمل، فرمان به پاداش می دهد. اگر عمل نیک باشد به بهشت و اگر بد باشد به دوزخ. چنین حاکمی مورد ستایش است و چون خداوند سبحان، مالک بهشت و دوزخ است محمود است پس حمد و ستایش از آن اوست.
"ایاک نعبد" بیانگر حصر عبادت است
این بخش از سوره فاتحه الکتاب، مبدأ و معاد و آنچه میان این دو است را دربردارد. اما این که حاوی مبدأ و معاد است از آنچه گفته شد روشن گردید اما آنچه به میان مبدأ و معاد بازگشت می کند عبارت است از دین، صراط، نبوت، رسالت، وحی، ولایت، و سایر چیزهایی که به ربوبیّت حق تعالی برمی گردد زیرا پروردگار همان گونه که سنگ، کلوخ، درخت، خشکی، دریا و حیوان بی زبان را پروردگار است انسان را نیز پرورش می دهد. بدیهی است پرورش دادن و تربیت انسان در پرتو شریعت و راهی صورت می گیرد که انسان بدون آن مانند چهارپایان بلکه پست تر از آن ها خواهد بود و با تربیت و پرورش صحیح است که انسان، پیامبر، رسول، ولیّ یا بنده شایسته و مؤمن رستگار و مانند آن می شود.
روشن است که برای هر یک از معارف مزبور رازی مخصوص و خارجی است و نمازگزاری که پروردگارش را مناجات می کند به آن اسرار دست نمی یابد جز از راه شناخت و باور این معارف و حرکت به سوی کسب آن ها تا به جایی برسد که مصداق خارجی آن ها را به شهود بنگرد و به نهان آن ها راه یابد. از این رو آنچه در روایات اهل بیت علیهم السلام و آثار پیروان شان به ما رسیده مانند این که هنگام فاتحه الکتاب به حال مدهوشی و غشوه می افتادند بدین جهت بوده که پاره ای از اسرار نهانی آن را می دیدند.
نمازگزار پس از این که با برهان قرآنی بدین پایه از معرفت
رسید که خدای سبحان، مستحق عبادت است می خواهد به معروف خود - خدای سبحان -
با شهود، یعنی عرفان نائل گردد و نماز تنها وسیله رسیدن به این مقصود است
و چنان که گفته شد مانع می شود از آلودگی و از آنچه انسان را از خدا دور
می کند. نماز پیوندی است میان بنده و مولی. بنده با این عبادت به خداوند
متعال نزدیک تر می شود و با جمله "ایّاک نعبد" که بیانگر حصر است با او
مناجات می کند.
منبع:شبستان