۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۰ : ۲۰
و لاتُعاجِلنِی بِه العُقوبِةِ عَلی مَا عَمِلتُهُ فِی خَلَواتِی مِن سُوءِ فِعلِی وإِسَائَتِی، وَ دَوامِ تَفریِطِی وَ جَهَالَتی، وَ کَثَرۀِ شَهَواتِی وَ غَفلَتِی
به آنچه که در خلوت هایم مرتکب شدم عذاب و عقوبتم مکن، از کار زشتم و گناهم و ادامۀ کوتاهی ام در بندگی و نادانی ام و بسیاری شهواتم و غفلتم.
در این فراز از دعای پر فیض کمیل، از درگاه قادر متعال در خواست می شود به خاطر گناهان و زشتی ها و بدی ها و کوتاهی ها و نادانی ها و شهوت هایی که در خلوت از انسان سرزده است شتاب نکند و با مهلت دادن به او راهی برای بازگشت بندۀ گناهکار شرم سار باز نماید. که تأخیر در عقوبت و مهلت دادن به گناهکار صفتی از صفات حضرت حق است.
*علت تأخیر درعقوبت
از معارف الهی استفاده می شود اگر شتاب در عقوبت می شد، جنبده ای در زمین باقی نمی ماند. ولی وجود مقدس او از باب رحمت و مهلت دادن به بندگان، شتاب در عقوبت نمی کند؛ و این مهلت برای این است که:
*گناهکاران، فرصت را غنیمت بشمارند و با حضرت او از آشتی در آیند و با توبۀ واقعی، آثار گناهان را بزدایند و مفاسد گذشته را اصلاح کنند و واجبات از دست رفته را جبران نمایند.
* در عقوبت آنان شتاب نمی کند تا اکر از نسل آنان بخواهد مؤمنی پدید آید عقوبت، مانع پدید آمدنش نشود.
* یا به خاطر نالۀ کودکان و دعای عاشقان و گریۀ نیمه شب زنده دلان، عقوبت را به تأخیر می اندازد؛ یا با توبه برطرف می کند. و چنانچه مانعی از این قبیل نباشد از شتاب در عقوبت امتناع نمی کند.
در هرصورت چون در دستگاه او به خاطر بیپروایی اهل گناه، شتاب در عقوبت وجود دارد، این شتاب را می توان با دعا و ندبه و گریه و زاری و توبه و اصلاح مفاسد از میان برداشت. چنان که قوم یونس با روی آوردن به پیشگاه حضرتش با کمک توبه و ناله و استغاثه، عقوبت را از خود برطرف کردند.
به این نکتۀ بسیار مهم باید توجه داشت که اگر عقوبت الهی فرا رسد، هیچ قدرتی نمی تواند آن را از مردم باز گرداند.
*گوشه ای از انواع عقوبت
باید به این حقیقت مهم هم توجه کرد که گاهی عقوبت الهی در دنیا به صورت قحطی، بلاهای آسمانی، گرانی کالا، بی اعتمادی به یکدیگر و در نهایت به صورت مسخ باطنی چهره، نشان داده می شود.
* نشانه های مسخ باطن
نشانه های مسخ باطن در کلام رسول خدا(ص) در روایتی بسیار مهم خطاب به امیرالمؤمنین(ع) به این مضمون آمده است: ( نهج البلاغه خطبۀ 156؛ بحار100/56
ای علی به زودی این امت بعد از من به اموالشان امتحان می شوند، اینان به دینشان برخدا منت گذارند، و آرزوی رحمت خدا نمایند، و خود را از عذابش ایمن به حساب آرند، و با شبهات دروغین و هواهای فراموش آور حرامش را حلال دانند، پس مادۀ مست کنندۀ را که از انگور و خرما می گیرند) و به شبهۀ نبیذ( آشامیدنی حلال)، و مال حرام را به شبهۀ هدیه و بخشش، و ربا را به شبهۀ داد و ستد برخود حلال کنند.
* مسخ باطن هم نوعی از عقوبت خداست
راستی اگر باطن افراد به سبب تداوم گناه از حالت انسانی به حالت شیطانی مسخ نشده باشد، چگونه حرام خدا را حلال می دانند و شراب و مال حرام و ربا را برخورد حلال می نمایند؟ این امور از آثار مسخ باطنی است که مسخ باطن هم درحقیقت نوعی از عقوبت خداست؛ چنانچه به صورت ظاهر در قوم نافرمان بنی اسرائیل پدیدار شد و گناهکاران آن امت، مخاطب به خطاب عقوبت آور خدا شدند:
کُونُوا قِردَهً خاسِئِینَ. بقره 2: 65
به صورت بوزینه هایی از رحمت رانده شده از رحمت گردی!
امام (ع) در جملات مورد شرح پس از بیان( مِن سُوءٍ فِعلِی و إِسائَتِی) به چهار مطلب اشاره می فرماید:
**تفریط، جهل، شهوت و غفلت
*تفریط:
منظور از تفریط در این مقام، کوتاهی ورزیدن در طاعت و عبادت و خدمت به بندگی خدا و انجام کار خیر است.
معارف الهی مردم را از افتادن در ورطۀ تفریط نهی کرده اند و تفریط را خسارتی سنگین و سبب محرومیت از فیوضات الهی قلمداد نموده اند.
امیرالمؤمنین(ع) در ضمن روایاتی بسیار با ارزش فرموده است: التَفرِیطُ مُصِیبَة ِالقَادِر. غرر الحکم: 479، حدیث 11009
کوتاهی کردن مصیبتی بسیار و بلایی تواناست.
ثَمَرَةُ التَفریِطِ النَّدامَةُ، وَ ثَمَرةُ الحَزمِ السَّلامَةُ. نهج البلاغه: حکمت 181.
نتیجه کوتاهی ورزیدن، پشیمانی، میوۀ دور اندیشی، سلامت است.
الجَنتُ غایَةُ السابِقِینَ، وَ النَّارُ غایَتُ المُفرِطِینَ. نهج البلاغه: خطبه 157.
بهشت نهایت و خط پایان پیشی گیرندگان، و آتش، نهایت و خط پایان کوتاهی کنندگان است.
امام ششم(ع) فرمود: مَن فَرَّطَ تورَّطَ. تحف العقول:356
کسی که کوتاهی ورزید به مشکلات بسیار سخت دچار شد.
*جهل
نادانی به حقایق و جهل به امور دنیا و آخرت و تکالیف و وظایف و حقوق خود و دیگران، بیماری بسیار خطرناکی است که اگر با تحصیل علم و معرفت مداوا نشود هلاکت ابدی و رسوایی دائمی و خسارت جبران ناپذیر به دنبال خواهد داشت.
*شهوت
شهوت به معنا:« رغبت شدید و میل به چیزی است که انسان آن را برای به دست آوردنش هدف گرفته است».
اگر این رغبت و میل به امور ناپسند و حرام باشد، سبب افتادن در گناه و معصیت و سرانجام کشته شدن روح عقل و در نهایت دچار شدن به عذاب دنیا و آخرت خواهد شد.
سبب هیجان شهوت، محبت و عشق بی اندازه به دنیا ست که مانند درختی در کنار وسوسه های شیطان و همنشینی با بدکاران و از خدا بیخبران رشد و نمو می کند و شاخه های شهوت از آن می روید و تبدیل به شجرۀ ملعونه می شود، که جز ارتکاب گناهان، و دور گشتن از خدا و محرومیت از رحمت الهی و سزاوار ننگ دنیا و آخرت شدن و افتادن به دوزخ میوه ای دیگر ندارد.
این درخت خطرناک که نمونه ای از درختان جهنم- و به ویژه درخت زقوم است، به غیر از تیشۀ موعظه و نصیحت و توجه به خدا و اندیشه در عاقبت و عبرت گرفتن از حوادث، ریشه کن نمی شود.
اهل حقیقت می گویند: از خطرناک ترین شاخه های این درخت که در بسیاری از نفوس ریشه دوانده و سبب بروز بسیاری از معاصی و گناهان و علت پیدایش بسیاری از زشتی های اخلاقی در آنان شده، هفت شاخه است:
*شاخه های هفتگانه درخت شهوت
شهوت مقام ،مال ، ریاست و جاه و جلال.
شهوت مال و ثروت و ملک و منال.
شهوت کاخ و عمارت های گران و منال.
شهوت مباشرت با زنان زیبا و طنازان هم چون حور.
شهوت خوراکی ها و نوشیدنی های لذت بخش و سکر آور.
شهوت لباس های فاخرو پوشیدنی های ابریشمی و رنگارنگ.
شهوت معاشرت و نشست و برخاست با اهل فسق و فجور و آلوده دامنان به گناه و معصیت.
این هفت شهوت ،خواه و ناخواه سبب بروز هفت صفت شیطانی از افق باطن انسان، و مانع تابش خورشید عرفان برمرغزار دل های غافلان است:
تکبر، ریا و خودنمایی، حسد و حقد، حرص و طمع، بخل، ستم، خشم و غضب.
افتادگان در چاه محبت دنیا و غرق شدگان در تاریکی شهوات، وقتی با رسیدن پیک مرگ بیدار می شوند، می یابند که دچار چه خسارت سنگینی شده اند و می فهمند که چه آخرت آبادی را با آن همه نعمت هایش با دنیا پرستی که نوشش بانیش و عیشش با کدورت، و خوشحالی اش آمیخته به غم بوده، عوض کرده اند!
منبع:حوزه